شعار سال: دزفولیها ضربالمثلی دارند که میگوید: «مرده بی شب جمعه». این ضربالمثل به نهایتِ تنهایی و بیکسی آدمهایی اشاره دارد که جامعه فراموششان کرده است. معنایش این است که یک نفر چنان تنها و رمیده شده است که کسی برای او سوگواری نخواهد کرد. نمایشِ ترسناکی از تنهایی و بیکسی که برای برخیها از خودِ مردن هم هراسانگیزتر است. این روزها هر وقت با پدرم حرف میزنم، تنها نگرانیاش این است که: نکند در این شرایط کرونایی (دور از جاناش) بمیرد و مرده بی شب جمعه شود.
برخلاف آنچه گمان میرود، آیینهای مرگ، آیینهای زندگی هستند و مخاطبشان بیشتر زندگان هستند تا آنان که مردهاند. این آیینها به زندهها این پیام نویدبخش را میدهد که مرگ پیوند آنها را با جمع قطع نمیکند و آنان حتّی بعد از آنکه بمیرند نیز عضوی از جامعه خواهند بود و جامعه خود را به آنان متعهد خواهد دانست.
آیینهای سوگواری و سنتهای در ارتباط با مرگ تعهّدهای یک جامعه به شهروندانش بهحساب میآیند یا آنگونه که وارنر میگوید، «سمبلی نمایان هستند از توافق درونی انسانها که مرگ و فراموشیِ همدیگر را اجازه نخواهند داد.» مجالس ترحیم، آرامگاهها، گورستانها و یادبودها، همه بخشی از همان توافق و تعهدی هستند که هر جامعهای برای زنده نگهداشتنِ درگذشتگانش صورت میدهد. این مناسک رابطهای فرهنگی و همواره را میان زندگان و مردگان به پا میدارند. اگر اینگونه به آیینهای مرگ نگاه کنیم، با انامانو همعقیده خواهیم شد که این مناسک «آیین جاودانگی» هستند نه مرگ؛ نشانه اینکه جامعه اعضای درگذشته خود را فراموش نکرده است و خود را ترکیبی از زندهها و مردهها میداند. بهبیاندیگر، مناسک مرگ، ترفندی اجتماعی هستند برای فرار از مرگ بیولوژیک و حضور اجتماعی.
کرونا، افزون بر تهدید همه ما به مرگ، همه ما را به مرگ بیسوگواری هم تهدید میکند. مرگ بیسوگواری از خودِ مردن تلختر است؛ چون پیش از آنکه ویروسِ کشنده کرونا به سراغ آدمی بیاید، احساس تنهایی و بیکسی و «مرده بی شب جمعه» شدن به سراغ او میآید. سوگ وقتی بدون سوگواری باشد، غمانگیزتر میشود. کرونا احساس تنهایی عمیقی را به همه القا کرده است؛ احساسی که پیوند ما را با جامعه سست نشان میدهد و همواره بیخ گوشمان زمزمه میکند همینکه بمیریم، تمام میشویم.
شعار سال، با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از دین آنلاین، کد خبر:۱۸۴۰۰، تاریخ انتشار: ۴ تیر ۱۳۹۹، www.dinonline.com