پایگاه تحلیلی خبری شعار سال

سرویس ویژه نمایندگی لنز و عدسی های عینک ایتالیا در ایران با نام تجاری LTL فعال شد اینجا را ببینید  /  سرویس ویژه بانک پاسارگارد فعال شد / سرویس ویژه شورای انجمنهای علمی ایران را از اینجا ببینید       
کد خبر: ۳۶۸۳۱۴
تعداد نظرات: ۱ نظر
تاریخ انتشار : ۳۰ آذر ۱۴۰۰ - ۱۵:۴۶
حکیم و فقیه و مفسّر نامی فیض کاشانی می‌نویسد: سماع (خنیاگری و خوانندگی) گاهی حرام است و گاهی مباح، گاهی مستحب و گاهی مکروه. اما «حرام» برای کسانی است که شهوت دنیا بر آنان چیره شده، و آنچه سماع در وجودشان به حرکت درمی‌آورد، تنها همان صفتهای ناپسندی است که بر دلهاشان غلبه یافته است. اما «مکروه» برای کسانی است که بر سبیل لهو به آن معتاد شده و بیشتر اوقات، از سر بازیگری به آن می‌پردازند. اما «مباح» برای کسانی است که از آن بهره‌ای جز لذت بردن از آواز خوش ندارند. اما «مستحب» برای کسانی است که عشق خدای برتر بر آنان غلبه یافته و آنچه سماع در وجودشان به حرکت درمی‌آورد، تنها همان صفت های پسندیده است. کم توجهی به استخراج و تبیین احکام شرعی در این خصوص، متاسفانه بستر را برای تفسیر به رای ها ، تندروی ها و اعمال سلیقه های شخصی به اسم دین و حکم الهی فراهم کرده است.

شعار سال: موسیقی تا پیش از گسترش وسایل ارتباط‌جمعی در جامعه نقشی پررنگ نداشت؛ لذا فقه اسلامی در گذشته به موضوع موسیقی و غنا ورود همه‌جانبه‌ای نکردند و تنها به آن به چشم موضوعی که برخی افراد با آن در ارتباط هستند، نگریسته اند و لذا درباب آن فتوایی و دستوری صادر کرده اند. دلیل این امر را می توان نخست در آمیختگی آواز‌ها و سرود‌ها با مسائل حرام دیگر دانست. همین آمیختگی برای مسلمانان آن زمان کافی بوده تا از آن پرهیز کنند. دوم اندک‌بودن موارد و کم تأثیربودن موضوع خوانندگی و سرود در جامعه بود که تا زمانی که رادیو و تلویزیون و سایر وسایل صوتی اختراع نشده بود و همهٔ مردم جامعه به نوعی با آن سروکار نداشتند. از این رو گاهی پیشوایان دینی این دو مفهوم (موسیقی و غنا) را به‌جای هم به کار برده‌اند تا جایی که به‌نظر می رسد در این زمینه خلطی صورت گرفته‌است. قثه ها بیشتر غنا را به‌معنای خوانندگی یا آوازی درنظر گرفته اند که طرب‌انگیز بوده و مناسب مجالس لهو و لعب باشد. موسیقی را هم به‌معنای صدای برآمده از آلات موسیقی تنها به موسیقی سازی محدود ساخته اند.

مسلمانان نواختن و شنیدن موسیقی غنایی، و آموختن و دادوستد ساز به نیّت اجرای «موسیقی غنایی» را حرام می‌دانند، که با توجه به برداشت‌های گوناگون از مفهوم «غنا» برای برخی این تحریم بخشی بزرگ و برای برخی دیگر بخش بسیار کوچکی را شامل می‌شود. از دیدگاه فقهی «غنا» به موسیقی‌ای گفته می‌شود که موجب شود شنونده به حالی درآید که قدرت تعقّل از او سلب شده و احساسات بر او به گونه‌ای مستولی شود که نداند چه می‌اندیشد یا چه می‌کند. همچنین حجت الاسلام حسین سالک(کارشناس موضوع‌شناسی غنا و موسیقی)، درمورد مفهوم غنا می گوید که اولاً از قدیم غنا به خواندن گفته شده نه به نوازندگی و اصلاً ارتباطی به نوازندگی ندارد و فضایی جداست؛ ثانیاً غنا را به همین مرحلهٔ اجرا با حنجره می گفتند.

به‌طور کلی تشخیص موسیقی غنایی به عهده فرد مستمع است. هر چند برآیند مجموعه احادیث و روایات شیعه و سنی در مورد غنا القاگر این مسئله می‌تواند باشد که غنای مطرح شده در این احادیث و روایات در برگیرنده آواز انسان، آهنگ برخاسته از آلات موسیقی، رقص، حرکات موزون، ملزومات آن‌ها مانند به‌کارگیری نور پردازی همراه با ریتم موسیقی و احتمالاً به‌کارگیری لوازمی دیگر در چنین مجالسی که به وسیله آیندگان بکار برده خواهد شد، می‌باشد. با این همه در برخی روایات به‌کارگیری آواز و صوت حزین در قرائت قرآن (تغنی)، آواز خوانی زنان در مراسم شب عروسی و حدا خوانی برای شتران استثنا شده‌است.

متن زیر ، بیان نظرات اکبر ثبوت است در خصوص موسیقی در اسلام (نظرات تائیدی در این خصوص داشته و قائل به حرمت موسیقی در اسلام نیست)که در ادامه و بدون نظر تائیدی یا تکذیبی ، آورده شده است. اکبر ثبوت متولد ۱۳۲۴ خورشیدی در تهران، استاد دانشگاه و پژوهشگر تاریخ و فلسفه اسلامی است. وی پس از پایان دوره ابتدایی به تحصیلات حوزوی روی آورد بعد از چند سال وارد دانشگاه تهران شد و در دو رشته فلسفه و حقوق فارغ‌التحصیل گردید.

موسیقی در اسلام : چالش ها، تائیدات و مذمت ها

گفتار اول: نگاهی به احادیث معصومان(ع)
 مفسر و محدث و ادیب بزرگ شیعی، امین‌الاسلام طبرسی (متوفای ۵۴۸ق) در کتاب اِعلام‌الوری (صص۹ـ ۷۸) آورده است که پیامبر(ص) پس از هجرت از مکه، چون وارد مدینه شد، مرکب او بر در خانه ابوایوب ایستاد، و پیامبر(ص) همان‌جا را برای اقامت برگزید. پس زنانی از طایفه بنی‌النجار که در آن ناحیه می‌زیستند، آمدند و در حالی که دف می‌زدند، این شعر را می‌خواندند:
 
نحن جوار من بنی‌النجار
 
یا حبّذا محمد من جار!
 
ترجمه: ما زنانی از بنی‌النجاریم. ای خوشا همسایه‌ای که محمد باشد.
 
پس پیامبر(ص) به سوی آنان رفت و پرسید: «اتحبوننی: شما مرا دوست می‌دارید؟» گفتند: «آری به خدا، ای رسول خدا!» پس پیامبر(ص) سه بار فرمود: انا والله احبّکم: به خدا من هم شما را دوست می‌دارم.» . حدیثی را که بخشی از آن مذکور افتاد، علامه مجلسی نیز به صورت کامل، به عنوان اولین حدیث مورد اعتماد خود در باب چگونگی ورود پیامبر(ص) به مدینه آورده است. (بحارالانوار، ج۱۹، صص۱۰ـ ۱۰۹)

موسیقی در اسلام : چالش ها، تائیدات و مذمت ها

جشن ازدواج
 ابوجعفر طوسی (م: ۴۶۰ق) که شیخ علی‌الاطلاق و از یک نظر بزرگترین عالم شیعی است، در کتاب امالی (صص۹ـ ۵۱۸) با سلسله سند متصل آورده است که پیامبر(ص) از کنار خانه علی بن هبّار می‌گذشت. صدای ساز دف شنید؛ پرسید: «چه خبر است؟» گفتند: «علی بن هبّار عروسی دارد.» پیامبر(ص) فرمود: «حسن هذا للنّکاح لا السِفاح: خوب است. این برای ازدواج مشروع است و نه نامشروع٫» سپس فرمود: «اشیدوا النکاح و اعلنوه بینکم، و اضربوا علیه بالدّف: گزارش ازدواج را در میان خود پخش کنید و در مراسم آن، ساز دف بزنید.» پس سنّت بر آن قرار گرفت که ازدواج بدین گونه (علنی و با دف‌زدن) باشد.
 
حدیث یادشده را علامه مجلسی نیز در دو موضع (دست کم) از بحارالانوار آورده است. (ج۷۶، صص۶۱ ـ ۲۶۰، باب مربوط به آنچه از غنا جایز است؛ و ج۱۰۰، ص۲۶۸، باب مربوط به دعا و دعوت در مراسم ازدواج) و به روایت او از شیخ طوسی، پیامبر(ص) فرمود: «حسن هذا النکاح لا السفاح: نیک است. ازدواج مشروع همین است و نه غیر مشروع٫» مصحّح بحار، شادروان بهبودی نیز در پاورقی بحار (ج۷۶، ص۲۶۱) پاره‌ای دیگر از منابع این حدیث را نام برده است.
 
ابن‌شهرآشوب، قرآن‌شناس و محدّث و سیره‌نویس بزرگ (۴۸۹ـ ۵۸۸ق) در کتاب مناقب (ج۳، ص ۳۹۹) که از معتبرترین منابع در تاریخ معصومان است، می‌نویسد: در جشن ازدواج فاطمه زهرا(ع) پیامبر(ص) «دخل حجره النساء و امر بضرب الدّف» (به حجره زنان وارد شد و دستور داد دف بزنند) و این حدیث را علامه مجلسی نیز در بحار (ج۴۳، ص۱۱۲) آورده است.
 شهید ثانی (م: ۹۶۶ق) از فقیهان بزرگ شیعه در کتاب مسالک‌الافهام (ج۷، ص۱۹) و شیخ محمدحسن نجفی معروف به صاحب جواهر (م: ۱۲۶۶ق) در کتاب عظیم جواهرالکلام ـ معتبرترین دائره‌المعارف فقه شیعی ـ (ج۲۹، ص۴۰) در ضمن سخن از اینکه «مستحب است مراسم ازدواج، علنی باشد» می‌نویسند: در این مورد، خصوصاً به این حدیث استدلال می‌شود که «ان النّبی(ص) کان یکره نکاح السّر حتّی یضرب بدفّ و یقال: اتیناکم اعنّاکم فحیّونا نحیّیکم».
ترجمه: پیامبر(ص) ازدواج پنهانی را خوش نمی‌داشت؛ تا دف بزنند و این ترانه را بخوانند: به نزد شما آمدیم و شما را یاری دادیم. پس ما را درود گویید و ما شما را درود گوییم.
 
در حاشیه بحار مجلسی (ج۷۶، ص۲۵۹) نیز آمده است که در صدر اسلام، نوعی موسیقی ساده وجود داشت که مردم، آن را از طریق فطرت خود و با الهام الهی شناخته بودند؛ و در برابر پیامبر(ص) با همان تغنّی می‌کردند و گاهی همراه با آن، در جشن های عروسی، از ساز دف ساده استفاده می‌کردند؛ و به گونه‌ای که پیامبر(ص) به ایشان آموخته بود، ترانه‌هایی از این قبیل می‌خواندند: اتیناکم اتیناکمر فحیّونا نحییکم ر فلولا الذهبه الحمراءر ما حلّت فتاتنا بوادیکم.
ترجمه: به نزد شما آمدیم، به نزد شما آمدیم. ما را درود گویید، شما را درود گوییم. اگر دختر ما زر سرخ نبود، در خانه شما فرود نمی‌آمد.

موسیقی در اسلام : چالش ها، تائیدات و مذمت ها

اعلان تجاری
در کتب تفسیر، در شأن نزول آیه کریمه «و اذا رأوا تجاره او لهوا انفضّوا الیها و ترکوک قائما» (سوره جمعه، آیه ۱۱) روایاتی آورده‌اند که حاکی است در جوار مسجد مقدس نبوی(ص) مراسم مختلفی برگزار می‌شد؛ از جمله کسانی که عروسی داشتند، با ساز و آواز از کنار مسجد رد می‌شدند؛ یا وقتی کاروان‌های تجاری از شام به مدینه برمی‌گشتند، برای استقبال از آنها ساز دف می‌زدند، و برای اطلاع مردم از ورود آنها طبل می‌کوبیدند.
اجرای این گونه مراسم، چند بار با هنگامی مصادف شد که پیامبر(ص) خطبه می‌خواند و اصحاب نشسته و گوش می‌دادند؛ و هر بار اکثر اصحاب، خطبه پیامبر(ص) را رها کرده، برای استفاده بیشتر از ساز و آواز یا خرید کالا، از مسجد بیرون رفتند و در آیه کریمه، رفتار ایشان مورد سرزنش قرار گرفت؛ بی‌آنکه به اصل اجرای چنان مراسمی اعتراض شود، و بی آنکه پیامبر(ص) دستور دهد چنان مراسمی در کنار مسجد مقدس او اجرا نشود، یا دست کم در هنگامی که مراسم عبادی نماز و خطبه در مسجد برگزار می‌شود، اجرای آن گونه برنامه ها، در کنار مسجد، موقتاً متوقف شود. (برای روایات وارده در این باره، بنگرید به تفاسیر شیعی و سنّی از جمله: المیزان، علامه طباطبایی، ج۱۹، صص۲۷۴، ۲۷۷؛ الدرالمنثور، جلال‌الدین سیوطی، ج۸، صص۷ـ ۱۶۶)

حضور نامسلمانان در مساجد
 در بسیاری از احادیث می‌بینیم که در دوران پیامبر(ص) و پس از آن در اعصار ائمه(ع) غیرمسلمانان به مساجد و حتّی به مسجد و حرم مقدس نبوی می‌آمدند و پرسش ها و حتی اعتراض‌هایی به اعتقادات و عملکردهای مسلمانان مطرح می‌کردند، و عقاید و آرای غیراسلامی و ضد اسلامی خود را در آن مکان‌های مقدس عرضه می‌نمودند و پیامبر(ص) و امامان(ع) به جای اعتراض به حضور آنان در مسجد و حرم مقدس نبوی و اقدام به اخراج ایشان از آنجا، در همانجا با ایشان به گفتگو می‌پرداختند و با اقدام به پاسخگویی به ایشان در آنجا، موجب ادامه حضورشان در آنجا می‌شدند.
یعنی با رفتار خود، ایشان را به ادامه حضور برای شنیدن جواب‌ها و سخنان خود، دعوت می‌کردند. از میان همه آن احادیث، این حدیث را می‌آوریم: به روایت فیض در تفسیر صافی (به نقل از تفسیر قمی در حدیثی از امام صادق(ع))، امین‌الاسلام طبرسی، ابوالفتوح رازی، فتح‌الله کاشانی مؤلف منهج‌الصادقین و دیگران:
 
یک روز وقتی پیامبر(ص) نماز عصر را با مسلمانان در مسجد مدینه خواند، فرستادگان مسیحیان نجران که شصت نفر می‌شدند و لباس های زیبا و پر زرق و برق از دیبا (حریر) بر تن داشتند، وارد مسجد شدند و بر پیامبر(ص) درآمدند. در میان این گروه، چهارده تن از اشراف بودند که سه تن از ایشان، سمَت سرپرستی گروه را داشتند؛ و یکی از آن سه تن، اسقف و دانشمند و امام و صاحب مدارس مسیحیان بود که کتاب های ایشان را آموخته بود. وقتی آنان وارد مسجد شدند، ساعتی نشستند و در مسجد تأمل می‌کردند تا وقت نمازشان رسید؛ پس برخاستند و از رسول(ص) اجازت خواستند که بر طبق آیین خود، نماز بگزارند. پیامبر(ص) اجازت داد و ایشان در مسجد پیامبر(ص) و بر طبق آیین خود، ناقوس ـ ساز مذهبی مسیحیان‌ـ را نواختند؛ و رو به قبله خود به سوی مشرق به نماز ایستادند.
جمعی از صحابه خواستند مانع از اجرای مراسم عبادی غیراسلامی آنان در آنجا شوند و گفتند: «ای پیامبر! این مسجد توست» (نه کلیسای مسیحیان) حضرت فرمود: «کاری به آنان نداشته باشید.» پس با اجازه پیامبر(ص)، عبادت خود را در مسجد مقدس آن حضرت به انجام رساندند. آنگاه به نزد پیامبر(ص) آمده و با او در این مورد که عیسی، فرزند خداست، گفتگو کردند؛ و از آن حضرت، پاسخ های مستدل شنیدند؛ و چون جوابی نداشتند، ناگزیر سکوت کردند و خداوند در پاسخ به مدعیات ایشان در مورد مسیح، هشتاد و چند آیه از سوره آل عمران را نازل فرمود. (طبرسی، مجمع‌البیان، ج۱و۲، صص۶ ـ ۶۹۵؛ تفسیر ابوالفتوح، ج۴، صص۶ ـ ۱۶۵؛ منهج‌الصادقین کاشانی، ج۲، ص۱۷۱؛ فیض، صافی، ج۱، صص۹ـ ۳۱۸) برای مواردی هم که امامان شیعه با غیرمسلمانان، در خانه کعبه یا مسجد و حرم نبوی به گفتگو نشستند، (از جمله بنگرید به: مجلسی، بحار، ج۳، صص۲ـ ۵۱، ج۱۰، صص۹، ۱۰، ۲۰ تا ۲۲، ۶ ـ ۲۳،
 
۴ـ ۵۲، ۵۸ تا ۶۰؛ صدوق، توحید، صص۵ ـ۲۹۳، صص۹ـ ۳۹۸، ۹ـ ۷۸؛ الغدیر، امینی، ج۷، صص۸۱ ـ ۱۷۹؛ پیرامون انقلاب اسلامی، مطهری، ص۱۸).

موسیقی در اسلام : چالش ها، تائیدات و مذمت ها

زنی به نام ساره
 طبرسی در مجمع‌البیان (ج۹ و ۱۰، صص۵ ـ ۴۰۴) که مهمترین تفسیر شیعی است ـ و نیز دیگر مفسران و سیره‌نویسان ـ روایت کرده‌اند که: زنی به نام ساره که در مکه، در میان دشمنان اسلام و مسلمانان، به کار خوانندگی اشتغال داشت، به مدینه آمد. پیامبر(ص) از او پرسید: «مسلمان شده‌ای؟» گفت: «نه.» پرسید: «به مدینه هجرت کرده‌ای؟» گفت: «نه.» پرسید: «پس برای چه آمده‌ای؟» گفت: «نیازمندم. آمدم تا به من بخشش کنید و لباس و مرکب دهید.» حضرت فرمود: «جوانان مکه را گذاشتی و به اینجا آمدی؟» گفت: «پس از جنگ بدر و مصائبی که در آن جنگ به اهل مکه رسید، کسی به من مراجعه نمی‌کند.«
 
پیامبر(ص) به عموزادگان خود ـ بنی عبدالمطلب ـ دستور داد به او مرکب و لباس و خرجی بدهند. در آن روزها پیامبر(ص) برای فتح مکه آماده می‌شد. پس یکی از صحابه به نام حاطب به نزد آن زن آمد و ده دینار طلا (و به روایتی ده درهم نقره) و لباسی به وی داد و از او خواست که نامه او را به اهل مکه برساند. وی در آن نامه، راز نظامی پیامبر(ص) را که شروع به آماده شدن برای فتح مکه بود، با دشمنان در میان نهاده بود. پیامبر(ص) از طریق وحی از این ماجرا آگاه شد و کسانی را فرستاد تا نامه را از آن زن خواننده که از مدینه خارج شده بود، بگیرند.
وقتی به او رسیدند، او نخست به خدا قسم خورد که چنان نامه‌ای به او داده نشده است؛ ولی بعد که تهدیدش کردند، نامه را که در میان گیسوانش پنهان کرده بود، به آنان داد؛ و دنباله ماجرا که منجر به نزول آیه نخست از سوره ممتحنه شد و عمل حاطب مورد سرزنش قرار گرفت.
در این ماجرا جالب است که پیامبر(ص) به عموزادگان خود دستور می‌دهد انواع کمک‌های مالی را به یک زن خواننده مشرک بکنند و با این همه، او عامل اجرای یک توطئه خطرناک جاسوسی به زیان پیامبر(ص) و مسلمانان می‌شود؛ ولی پس از برملا شدن توطئه، پیامبر(ص) در حق آن زن و نیز مردی که عامل اصلی توطئه بود، اعمال هیچ گونه مجازاتی را روا نمی‌دارد. (نیز بنگرید به بحارالانوار، ج۲۱)

مزمار چوپانان
 گونه‌ای از موسیقی نیز با مزمار (نی) در برابر پیامبر(ص) اجرا می‌شد و مورد استفاده چوپانان برای فراهم آوردن گوسفندان خود بود. (بحار، ج۷۶، ص۲۶۰، پاورقی).  حُداء یا حُدی، گونه‌ای موسیقی بود که در سفرها برای کاستن از خستگی مسافران و نشاط بخشیدن به شتران و واداشتن‌شان به تندرفتن، اجرا می‌شد و گاهی با نواختن نی همراه بود. به روایت برقی، از اصحاب امامین جواد و هادی (علیهماالسلام) در کتاب المحاسن که از منابع حدیثی کهن شیعی است، پیامبر(ص) فرمود: «زاد المسافر الحدا و الشعر ما کان منه لیس فیه جفا: توشه مسافر، حدی و شعری است که شترسوار و مرکب را به زحمت نیندازد.» این حدیث را مجلسی نیز آورده است.(بحار، ج۷۶، صص۶۲ـ۲۶۱).
 
شیخ صدوق (ابن بابویه) نیز در من لایحضره الفقیه (ج۲، ص۱۸۳) حدیث مذکور را آورده و در روایت او به جای واژه جفا، «خنا» ضبط شده و این هم ترجمه آن: «… و شعری که سخن ناسزا در آن نباشد.» نیز شریف رضی در المجازات‌النبویّه (ص۱۹۵) حدیث را به گونه‌ای نزدیک به روایت صدوق آورده و می‌نویسد: «در این حدیث، پرداختن به غناهای (موسیقی‌های) حدی، و نیز شعرها و سروده‌ها، برای مسافران، به جای توشه‌ای انگاشته شده که به آنان نیرو می‌بخشد و در پیمودن راه به آنان یاری می‌دهد.»
 در حجه‌الوداع ـ آخرین سفر پیامبر(ص) برای ادای فریضه حج ـ دو حدی‌خوان بودند: براء بن مالک برای مردان حدی می‌خواند و غلامی حبشی به نام انجشه برای زنان؛ و پیامبر(ص) به دومی فرمود: «انجشه، آهسته! با شیشه‌ها (کنایه از زنان) مدارا کن!» (بحارالانوار، ج۷۶، صص۶۰ ـ ۲۵۹ پاورقی)

موسیقی در اسلام : چالش ها، تائیدات و مذمت ها

خطبه ناقوسیه
حیره از شهرهای باستانی عراق در سه میلی کوفه و بر همان موضعی است که نجف خوانده می‌شود. (معجم‌البلدان، یاقوت، مدخل حیره) بسیاری از مردم این شهر در صدر اسلام بر آیین مسیحیت بودند و اماکن مذهبی مسیحی و دیرهای فراوانی در آنجا ساخته بودند که در سال های حاکمیت مسلمانان بر آنجا نیز بر جای ماند. به روایت شیخ صدوق در دو کتاب امالی و معانی‌الاخبار، یک بار در هنگامی که امیر مؤمنان(ع) در حیره گردش می‌کرد، فردی که در یکی از دیرها بود، ساز مذهبی مسیحیان ـ ناقوس‌ـ را بنواخت؛ و امام(ع) به جای آنکه دستور تعطیل دیر و جلوگیری از اجرای موسیقی مذهبی مسیحیان در جوار کوفه مقدس و گذرگاه امام(ع) را بدهد، از آهنگ ناقوس، تفسیری اسلامی عرضه کرد، و از آن ساز عیسوی و غیراسلامی، کلمه طیّبه توحید «لا اله الا الله» شنید. با این مقدمه، شگفت نیست که شاعر عارف، سید احمد هاتف نیز در پایان گفتگویی نمادین میان خود با یک مسیحی می‌گوید:
 
ما در این گفتگو که از یک سو
شد ز ناقوس این ترانه بلند
 
که یکی هست و نیست هیچ جز او
«وحده لا اله الا هو»
 
(برای حدیث، همچنین بنگرید به: بحارالانوار مجلسی، ج۲، ص۳۲۱)

در جنگ
ابن‌شهرآشوب در کتاب مناقب (ج۳، ص۲۱۰) آورده است که در جنگ صفین ـ در لیله‌الهریر ـ اصحاب امام علی(ع) از چهار سوی سپاه معاویه طبل می‌زدند (یضربون الطبول) و می‌گفتند: «علی پیروز است» و امام(ع) ساعت به ساعت سر به سوی آسمان برمی‌داشت و دعا می‌خواند. این حدیث را علامه مجلسی نیز در بحار (ج۳۲، ص۵۸۸) آورده است.
فضل‌الله راوندی از علمای نامی شیعه در سده ششم در کتاب النوادر (ص۴۰) آورده است که امام علی(ع) فرمود: «الفرق بین النکاح و السفاح، ضرب الدفّ: تفاوت میان ازدواج مشروع و غیرمشروع آن است که در اولی، ساز دف می‌زنند.»
 
علامه مجلسی نیز حدیث مذکور را در دو موضع از بحار (ج۷۶، ص۲۵۵؛ ج۱۰۰، ص۲۶۷) به روایت از امام کاظم(ع) از پدرانش، از پیامبر(ص) آورده است.

موسیقی در اسلام : چالش ها، تائیدات و مذمت ها

عید فطر و قربان
ابوالعباس حمیری قمی از اجلّه اصحاب امامین جواد و هادی (علیهما السلام) و از محدّثان و فقیهان متقدم، در کتاب قرب‌الاسناد (ص۲۹۴) که از منابع معتبر کهن است، آورده است که علی برادر امام کاظم(ع) گفت: از امام پرسیدم: «آیا در عید فطر و قربان و در شادی‌ها، غنا جایز است؟» فرمود: «تا وقتی با گناهی همراه نباشد، ایرادی ندارد.»

نتیجه
فشرده  احادیث یادشده این است که: در محضر پیامبر(ص) و با تقریر و تأیید ایشان و گاه به دستورشان برنامه‌های گوناگون همراه با گونه‌های مختلف آوایی اجرا می‌شده است: موسیقی شاد در جشن ها (و این بیش از همه) و گاه با صدای زنان، موسیقی مذهبی غیرمسلمانان، موسیقی سفر برای کاستن از خستگی مسافران، نوازندگی برای استقبال از کاروان و اعلام ورود آن، موسیقی چوپانان، موسیقی نظامی (در جنگ امام علی(ع) با دشمنان).
با این مقدمات، دعوی کسانی که گویند در شهری (و بلکه در استانی) که مدفن یکی از معصومان(ع) است، نباید برنامه‌ای همراه با موسیقی اجرا شود، و موسیقی مجاز در آنجا فقط سر و صدای عجیب و غریب برخاسته از نقاره یا موسیقی زیارتی و از این قبیل است، باری این دعوی بسیار جای تأمل دارد.
 
در گفتار دوم، به هنرسرای عبدالله بن جعفر بن ابیطالب (همسر حضرت زینب(ع) و پدر چهار و شاید پنج شهید) در مدینه و هنرآموختگان آن می‌پردازیم.


نقش عبدالله بن جعفر در گسترش موسیقی
آنچه در این نوشتار مورد نظر ماست، نقش جناب عبدالله بن جعفر در ترویج موسیقی است؛ تا جایی که ترانه‌های خنیاگران را از او روایت می‌کردند و حتی می‌توان به استناد گزارش‌های متواتر نتیجه گرفت که در سده اول هجری، هیچ کس به اندازه ایشان در تربیت موسیقی‌دانان ـ از مرد و زن ـ و حمایت از آنان نقش نداشته است.


هنرسرای موسیقی مدینه:
عبدالله بن جعفر (متوفای۸۰ق در مدینه طیبه) فرزند جعفر طیار و برادرزاده امیر مؤمنان(ع) و از سرداران سپاه آن حضرت در جنگ صفین و نیز از اصحاب پیامبر(ص) و سه امام نخستین و همسر حضرت زینب(ع) و پدر دو یا سه تن از شهیدان کربلاست که دو پسر دیگرش نیز در ماجرای قتل عام مردم مدینه در هجوم سپاه یزید به شهادت رسیدند. افزون بر این همه، شخصیت عبدالله از دو لحاظ درخور توجه است:
الف) بخشندگی او، تا جایی که وی را «بحر الجود» (دریای بخشش) لقب داده و گفته‌اند: در میان تمام مسلمانان هیچ کس بخشنده‌تر از وی نبوده است.
ب) جایگاه بلند وی در عالم تشیع را از احادیث فراوانی که در فضیلت وی نقل شده می‌توان دریافت؛ از جمله حدیثی از امام صادق(ع) در ستایش از بخشندگی عبدالله و اهتمام او به حفظ ادب در برابر حسنین علیه ماالسلام. مرحوم آیت‌الله خویی می‌نویسند: «عظمت او به مرتبه‌ای است که نیازی به ستایش از او نیست؛ و همین بس که گفته شود امام علی(ع) همانقدر در حفظ جان وی اهتمام داشت که در حفظ جان عزیزترین فرزندانش.» (بنگرید به معجم رجال الحدیث، خویی، ج۱۰، صص۸ ـ ۱۳۷؛ قاموس الرجال، محمدتقی شوشتری ج۶، صص ۹ـ ۲۸۳؛ الاعلام، زرکلی، ج۴، ص۷۶)
 
اما آنچه در اینجا مورد نظر ماست، نقش او در ترویج موسیقی است؛ تا جایی که ترانه‌های خنیاگران را از او روایت می‌کردند (الاغانی، ابوالفرج اصفهانی، ج۳، ص۲۸۰) و حتی می‌توان به استناد گزارش‌های متواتر نتیجه گرفت که در سده اول هجری، هیچ کس به اندازه او در تربیت موسیقی‌دانان ـ از مرد و زن ـ و حمایت از آنان نقش نداشته است. اینک شماری از موسیقی‌دانان و خنیاگرانی که در ظلّ حمایت او پرورش یافته‌اند:
 
۱ـ سائب خاثر اصلا از بردگانی بود که از غنائم کسری (شاه ایران) شمرده می‌شد. وی از همه برید و به عبدالله بن جعفر پیوست. به روایتی نیز عبدالله وی را خریده و آزاد کرده بود.مردی ایرانی به نام نشیط به مدینه آمد و خنیاگری کرد. عبدالله را خنیاگری او خوش آمد و سائب خاثر به عبدالله گفت: «من نظیر آنچه را این خنیاگر به فارسی ساخته، به عربی می‌سازم.» پس ترانه‌ای ساخت که با این مصرع آغاز می‌شد: لمن ‌الدیار رسومها قفر؟ (این سرای کیست که آثارش ویران شده است؟)
گویند این نخستین بار بود که در تاریخ اسلام، یک آهنگ عربی با ساختار استوار و فنّی عرضه شد. سپس عبدالله نشیط را خرید و او از سائب خاثر غنای عربی را فرا گرفت و موسیقی‌دانان و خنیاگرانی مانند ابن‌سریج و معبد و عزت المیلاء، موسیقی را از سائب خاثر آموختند و به روایتی، معبد آهنگ‌های بسیاری از او فرا گرفت و مردم نادانسته آنها را به معبد نسبت دادند با اینکه موضوع برای آشنایان به فن موسیقی آشکار بود. سائب خاثر مقیم مدینه و بسیار منیع الطبع بود و بنا به گزارش‌ها، نخستین کسی بود که در مدینه ساز عود ساخت و با آن خنیاگری کرد. سرانجام نیز در قتل عام مردم مدینه در جریان هجوم سپاه یزید، مانند دو فرزند مولایش عبدالله به قتل رسید؛ زیرا یزید معتقد بود همه کسانی که در آن شهرند ـ حتی خنیاگران و آوازخوانان ـ دشمن وی‌اند. پس از قتل سائب خاثر، مردی بر جنازه‌اش گذشت و نوک پایی به وی زد و گفت: «این مرد حنجره‌ای نیکو داشت!» (الاغانی، ج۸، صص۵ ـ ۳۲۱؛ و اشارتی به آن در حاشیه بحارالانوار، ج۷۶، ص۲۵۹؛ الغناء فی الاسلام، عسیلی، ص۵۷)
۲ـ ابن‌سریج موسیقی‌دان و آهنگساز و خواننده مشهور سده اول هجری. در مکه متولد شد و برخی گفته‌اند وی نخستین کسی است که ساز عود ایرانی را به مکه آورد و نواختن آن را از معماران ایرانی که برای تعمیر بنای کعبه آمده بودند، فرا گرفت و در آن مهارت بسیار یافت و آواز خود را با آن همراه ساخت و در ساختن آهنگ‌ها شهره بود. وی در انتقال موسیقی عربی از مرحله اقتباس به تکامل، نقش مهمی داشت و پس از او خوانندگان معروف؛ حتی با خواندن آهنگ‌های او به محبوبیت و جایزه دست می‌یافتند و شعرا در سروده‌هایشان او را می‌ستودند. او را یکی از چهار رکن موسیقی عرب شمرده‌اند.
ابن‌سریج در کنف حمایت عبدالله‌بن جعفر می‌زیست و از همگان بریده و به عبدالله پیوسته بود و در اندوه و عزای کشتار فجیع مردم مدینه با هجوم سپاه یزید نیز نوحه موثری ساخت و خواند که مورد توجه قرار گرفت و با همان به شهرت رسید؛ و حتی گفته شده که در همین سال ها بر روی شعری در وصف شهدای کربلا نیز نوحه‌ای هنرمندانه ساخت که با آن نوحه از تمام نوحه‌سرایان مکه و مدینه و طائف پیش افتاد. (دائره‌المعارف بزرگ اسلامی، مدخل ابن سریج)
 
۳ـ نشیط برده‌ای ایرانی در خدمت عبدالله ‌بن جعفر بود که عبدالله آزادش کرد. این خنیاگر با هنر خود ولوله‌ای در مدینه برپا کرد که خنیاگران عرب ناگزیر شدند به جای نغمه‌های عربی، نغمه‌های فارسی عرضه کنند. با این همه، وی موسیقی عربی را نیز فرا گرفت تا از رقیبان پیش بیفتد. وی استاد برخی دیگر از خنیاگران زن و مرد نیز بود. (تاریخ الموسیقی العربیه، فارمر، ص۱۱۰)
 
۴ـ مالک طایی در کودکی پدر را از دست داد و در دامان عبدالله بن جعفر پرورش یافت و در خانه او تعلیم خنیاگری گرفت و پس از درگذشت او، به یکی دیگر از بنی‌هاشم (سلیمان بن علی نواده ابن‌عباس معروف) پیوست. (فارمر، ص۱۴۵)
 
۵ـ بدیح الملیح و نافع الخیر هر دو از خنیاگران مشهور و از موالی عبدالله‌بن جعفر و وابسته او بودند و در کنف حمایت او می‌زیستند. (فارمر، صص۱۰۰، ۱۱۳؛ الاغانی، ج۳، ص۲۸۰)
 
۶ـ از دیگر خنیاگرانی که در کنف حمایت عبدالله بن جعفر می‌زیستند: قند، عزت المیلاء، طویس٫ (الاغانی، ج۳، صص۳ ـ ۳۲ ؛ فارمر، ص۱۱۰)

موسیقی در اسلام : چالش ها، تائیدات و مذمت ها

این هم دو پرده دیگر از دلبستگی عبدالله بن جعفر به موسیقی:
الف) جمیله مشهورترین زن خواننده در سده اول هجری بود؛ وی در همسایگی سائب خاثر ـ خنیاگر ایرانی الاصل و وابسته عبدالله بن جعفر ـ می‌زیست و الحان و آوازهای او را حفظ می‌کرد و سرانجام در مدینه بسیار معروف گردید و موفق‌ترین معلم موسیقی زنان شد و خنیاگران نامی عرب در خدمت او تربیت شدند. برخی وی را عالم‌ترین کس به موسیقی دانسته‌اند؛ و هم گفته‌اند که فرهنگ ایرانی در شکوفایی استعداد وی ـ مانند استادش سائب خاثر ـ سهم به سزایی داشته است. (الاغانی، ج۸، ص۱۸۷؛ دانشنامه جهان اسلام، ج۱۰، ص۷۹۱)
 
در مورد استفاده عبدالله بن جعفر از خنیاگری جمیله نیز گزارش ابوالفرج اصفهانی درخور ذکر است: ابوعبّاد (همان معبد شاگرد جمیله؟) گفت: روزی به مجلس جمیله رفتم. مردم دوش تا دوش نشسته بودند. درخواست کردم چیزی به من بیاموزد. گفت: «دیگران پیش از تو آمده‌اند و نمی‌توانم تو را بر آنان مقدم بدارم؛ صبر کن تا نوبتت برسد.» در این گفتگوها بودیم که عبدالله بن جعفر وارد مجلس شد. جمیله بسیار شادمان شد و به پاخاست و عبدالله را بسیار حرمت نهاد و عبدالله در صدر مجلس نشست و همراهان او گردش حلقه زدند. پس جمیله به حاضران اشارت کرد که برخیزند و بروند و به من اشاره کرد که بمانم. حاضران رفتند و جمیله به عبدالله گفت: «ای سرور من و سرور پدرانم! چگونه رضایت دادی که به خانه کنیزت قدم نهی؟» او پاسخ داد: «من شنیده‌ام که تو سوگند خورده‌ای جز در خانه خود خنیاگری نکنی و آمده‌ام تا شعر امرؤالقیس را که موجب نجات گروهی از مسلمانان از مرگ شد، با آواز خوش تو بشنوم.» جمیله گفت: «فدایت شوم! دستور می‌دادید، من به خدمت می‌رسیدم و کفاره آن سوگند را هم خودم می‌دادم.» عبدالله گفت: «من نخواستم چنین باری بر دوشت بگذارم.» پس جمیله ساز عود را بر گرفت و شعری را که عبدالله خواسته بود، با ساز و آواز برایش خواند و عبدالله و همراهانش سبحان‌الله گفتند و چون آواز را به پایان برد، به عبدالله گفت: «بیشتر بخوانم؟» او پاسخ داد: «کافی است.»
سپس عبدالله برای حاضران توضیح داد که چگونه قومی از مسلمانان، در سفری از یمن به مدینه راه را گم کردند و سه روز با تشنگی و بی آبی مواجه و دل به مرگ نهاده بودند که ناگاه شترسواری آمد و یکی از آن قوم دو بیت از امرؤالقیس را خواند که حکایت از نیازمندی به جای امن با آب و سایه داشت. شترسوار پرسید: «گوینده این شعر کیست؟» او پاسخ داد: «امرؤالقیس!» شترسوار گفت: «به خدا آن شاعر دروغ نگفته است.» سپس آنان را به جایی امن راهنمایی کرد که آبی گوارا داشت و سایه‌ای برای آسودن. پس برفتند و نوشیدند و آب فراوان برداشتند و رو به مقصد نهادند. چون به مدینه رسیدند، برای پیامبر(ص) توضیح دادند که چگونه خداوند به برکت شعر امرؤالقیس حیاتی دوباره به آنان بخشید. عبدالله سخن را به انجام رسانید و همه آن را بپسندیدند. سپس او و همراهان وی برخاستند و برفتند. (الاغانی، ج۸، صص۹ـ۱۹۷)
 

موسیقی در اسلام : چالش ها، تائیدات و مذمت ها

ابوالفرج روایت دیگری نیز آورده است که به موجب آن، روزی جمیله محفلی سخت باشکوه بیاراست و در نامه‌ای بس فروتنانه به عبدالله بن جعفر، اهل بیت پیامبر(ص) را بسیار ستود و از جمله نوشت: «وای بر آن که قدر شما را نداند و از آنچه خدا برای شما بر خلق واجب کرده، آگاه نباشد! بزرگی و جلالتی که خدا به خلق ارزانی داشت، در حقیقت از آن شما و فقط برای شماست.» سپس عبدالله را به حق قرآن و پیامبر(ص) سوگند داد که با حضور خود محفل او را بیاراید. چون نامه به عبدالله رسید و آن را خواند گفت: «ما می‌دانیم که جمیله ما را به دیده تعظیم می‌نگرد و خرد و کلان ما را گرامی می‌دارد.» آنگاه به نامه‌رسان گفت: «به خدا من قصد داشتم به فلان جا بروم و سری هم به جمیله بزنم؛ اکنون که او نیز چنین خواسته‌ای دارد، در بازگشت از آنجا به خانه او می‌روم» و چون به خانه او رفت، به برخی از همراهانش دستور داد بازگردند و برخی دیگر را با خود به درون خانه برد و از زیبایی و شکوه محفل جمیله به شگفت آمد و آن را ستایش کرد. جمیله گفت: «سرور من! این محفل را برای تو آراسته‌ام.»
عبدالله نشست و جمیله و کنیزانش برای حرمت‌نهادن به عبدالله بر پای ایستادند. عبدالله جمیله را قسم داد که بنشیند. او در جایی که از عبدالله دور نبود، نشست و گفت: «سرور من! نمی‌خواهی برایت بخوانم؟» پاسخ داد: «بخوان!» پس او با آواز خوش اشعاری را که شاعری به نام حذافه در ستایش عبدالمطلب (جدپیامبر(ص) و امام علی(ع)) گفته بود، خواند و عبدالله بر جمیله و بر حذافه آفرین فرستاد و گفت: «تو را به خدا قسم یک بار دیگر بخوان!» و او با آوازی بس خوش آن را خواند. سپس به هر کدام از کنیزانش یک ساز عود داد و آنان شروع به نواختن کردند و همراه با جمیله ـ دسته‌جمعی ـ اشعار حذافه را به آواز خواندند و کار را که به پایان بردند، عبدالله برخاست و به منزل خود بازگشت؛ و چون جمیله غذای بسیاری آماده کرده بود و عبدالله نیز نخست می‌خواست بماند، لذا به همراهانش گفت: «بمانید، غذا بخورید» و آنان پس از صرف غذا با شادی برگشتند. (اغانی، ج۸، صص۹ـ ۲۲۷)
 
باری، فشرده آنچه در باب دلبستگی عبدالله‌بن جعفر به موسیقی و حمایت‌های او از اهل این هنر گفتیم، در سخن هنری جرج فارمر ـ معروف‌ترین پژوهشگر اروپایی در تاریخ موسیقی جوامع مسلمان ـ منعکس است: عبدالله بن جعفر از معدود دلبستگان جدی موسیقی در عصر خود، و خانه او آکادمی موسیقی بود و اکثر موسیقی‌دانان و خنیاگران روزگارش در کنف حمایت او می‌زیستند. (تاریخ الموسیقی العربیه). برخی از دشمنان اهل بیت نیز دلبستگی عبدالله به موسیقی را دستاویزی برای طعنه و تعریض به وی گرفته بودند؛ چنان که به گزارش مورخ امین شیعی، مسعودی (مروج الذهب، ج۵، ص۳۸۵) عمرو عاص عبدالله را به دلیل دلبستگی به تغنّی (خنیاگری) نکوهش می‌کرد.
 
یکی از متفقهان شیعی معاصر به نام علی عسیلی عاملی نیز کتابی در مذمت موسیقی تألیف کرده که از آن برمی‌آید وی در هنر موسیقی، چیزی جز گناه و تباهی و زشتی نمی‌دیده است و با این همه، از پیوندهای عبدالله بن جعفر با موسیقی‌دانان و خنیاگران (مانند نشیط ایرانی، مالک‌بن ابی السمح و ـ بیش از همه ـ سائب خاثر) و دلبستگی‌اش به هنر ایشان گزارش‌های متعددی آورده است. (الغناء فی‌الاسلام، صص۸ ـ ۵۵، ۶۰، ۹۳، ۹۵، ۱۰۰) نیز حکایت کرده که عبدالله برای دیدار عزت المیلاء (زنی خواننده و نوازنده از شاگردان نشیط و سائب خاثر)، به خانه او می‌رفت و او برایش خنیاگری می‌کرد. (صص ۱۴۴، ۱۴۸)
البته این مؤلف نیندیشیده است که قداست عبدالله، با چنان پیوندها و دلبستگی‌هایی چگونه سازگاری داشته است؟ نیز در ستایش این بانوی خنیاگر می‌نویسد: «وی خُلقی کریم داشت و مسلمانی‌اش از هرگونه آلودگی به دور بود. مردم را به نیکوکاری دعوت می‌کرد و خود نیکوکار بود؛ دیگران را از بدی بازمی‌داشت و خود از بدیها پرهیز می‌کرد و…» (ص۱۴۸) که باز معلوم نیست بانویی با این همه صفات حسنه، چگونه به هنری اشتغال داشته است که به نظر مؤلف آن کتاب جز گناه و تباهی نبوده است؟!
 
*نگارنده مقاله مبسوطی با عنوان «عبدالله بن جعفر و نقش او در ترویج موسیقی» دارد که در شماره ۷۵ نشریه ماهور به چاپ رسیده است.


شعارسال، با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از سایت خبری دین آنلاین  ، تاریخ انتشار:28 آذر 1400، کدخبر: 37266، www.dinonline.com
شعارسال، با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از سایت خبری  دین آنلاین ، تاریخ انتشار:  30 آذر 1400، کدخبر: 37291،www.dinonline.com
سایر منابع

اخبار مرتبط
برچسب ها: فقه و موسیقی ، اکبر ثبوت ، عبدالله بن جعفر ، دین و هنر ، اکبر ثبوت کیست ، اکبر ثبوت کجاست ، رزومه اکبر ثبوت ، آثار اکبر ثبوت ، نقد اکبر ثبوت ، مفسر محدث و ادیب شیعی ، امین‌الاسلام طبرسی ، کتاب اِعلام‌الوری ، طایفه بنی‌النجار ، اتحبوننی ، ابوجعفر طوسی ، کتاب امالی ، حرمت موسیقی در اسلام ، شروط حرمت موسیقی در اسلام ، کتاب مناقب ، کتاب مسالک‌الافهام ، منهج‌الصادقین ، مراسم عبادی غیر مسلمانان در مسجد ، مزمار چوپانان ، مزمار چیست ، مزمار یعنی چی ، معنای مزمار ، کتاب المحاسن ، شیخ صدوق یا ابن بابویه ، ساز عیسوی و غیراسلامی ، سید احمد هاتف ، فضل‌الله راوندی ، کتاب قرب‌الاسناد ، موسیقی زیارتی ، موسیقی در شهرهای زیارتی ، موسیقی در مشهد ، موسیقی در قم ، خطبه ناقوسیه ، نقش عبدالله بن جعفر در گسترش موسیقی ، ترانه‌های خنیاگران ، خنیاگری ، خنیاگر ، ابن‌سریج موسیقی‌دان و آهنگساز و خواننده ، نشیط ، مالک طایی ، بدیح الملیح و نافع الخیر ، معلم موسیقی زنان ، ابوالفرج اصفهانی ، شعر امرؤالقیس ، اشعار حذافه ، مذمت موسیقی
انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۰
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۰۲:۴۶ - ۱۴۰۲/۱۱/۲۰
0
0
هر کی هر جا هر مطلبی به هر شخصیتی نسبت داده بود باید بپذیریم و نقل کنیم؟ يعني چه که عبد الله بن جعفر میرفت پیش زن خواننده. این حرفا چیه. روایات نهی از اشتغال بالملاهی رو چی کار کردید؟ روایات نهی از غنا رو چی کار کردید؟
مدیر پایگاه

سلام و عرض ادب


ممنون از حساسیت های شما 


ما نقل قول کردیم و علم رجال استفاده نکردیم و جای علم الدرایه هم اینجا نیست. متن تالیفی آقای اکبر ثبوتی است که باید بی کم و کاست ( بدلیل ماهیت تالفی آن) منعکس شود. 
انتظار می رود که بشکل انتقادی به بحث ورود نموده یا مطلب جدید تالیفی برای ما ارسال کنید تا بازنشر کرده و زمینه را برای تضارب آرای منجر به روشن تر شدن حقیقت ، فراهم سازیم.


در خصوص روایت نهی از غنا و اشتغال بالملاهی ، حق با شماست ، اما همانگونه که عرض شد، نیازمند نگارش مقالات خوب توسط شما و سایر عزیزان است. در بخش اخبار مرتبط این خبر، مواردی مرتبط با اعتراض شما آورده و منعکس شده است. 

نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار
پربازدیدترین
پربحث ترین