پایگاه تحلیلی خبری شعار سال

سرویس ویژه نمایندگی لنز و عدسی های عینک ایتالیا در ایران با نام تجاری LTL فعال شد اینجا را ببینید  /  سرویس ویژه بانک پاسارگارد فعال شد / سرویس ویژه شورای انجمنهای علمی ایران را از اینجا ببینید       
کد خبر: ۳۹۰۹۲۹
تاریخ انتشار : ۱۱ مرداد ۱۴۰۲ - ۱۲:۰۳
‏پاکسازی حزب بعث در سال ۱۹۷۹ ( تطهیر حزب البعث) یا قتل عام رفقا (مجزرة الرفاق) یک پاکسازی عمومی مخوف درون حزبی محسوب می شود. جلسه حزب بعث در ۲۲ ژوئیه ۱۹۷۹ یکی از مخوف ترین صحنه های تاریخ معاصر خاورمیانه به حساب آمده و ۶ روز بعد از قدرت گیری صدام در جلسه حزبی ، صدام با خونسردی پشت تریبون آمد و اسامی رفقای سابق حزبی که داغ خیانت بر پیشانی شان خورده را می خواند ، تک تک از صندلی بلند ‏و به بیرون هدایت گردیده و تیرباران می شوند.خونسردی عجیب صدام که آخر کار به طور نمادین اشکی هم به یاد رفقای سابق می ریزد جای تعجب وافر دارد. اشکی که نشان دهد چاره ای نداشته است. و پرواز داس مرگ بر فراز سالن و بازماندگانی که از خوشحالی نجات خود در حال رقص و شادی‌ هستند.کریستوفر هیچنز استدلال کرد که این پاکسازی، همان نقطه عطفی بود که در آن صدام تبدیل به رهبر مطلق عراق شد. او این پاکسازی را با شب دشنه‌های بلند در آلمان نازی و قتل سرگئی کیروف، که سرآغاز پاکسازی بزرگ در اتحاد جماهیر شوروی بود، مقایسه کرد.

شعارسال: این تصاویر رعب‌آور، دقایقی پیش از قتل عام «قاعه الخلد» است! نشست نهایی پاک‌سازی حزب بعث! ۶ روز پس از به قدرت رسیدن صدام! که ۶۶ نفر از افسران بلند پایه حزب بعث، تنها دقایقی پس از قرائت اسامی‌شان، با پای خود به سوی چوبه‌ی دار رفته و اعدام شدند. پس از این ۶۶ نفر و آن ۶ روز، صدام، حاکم مطلق‌العنان عراق شد.

نشست پاک‌سازی حزب بعث!

حین خواندن اسامی اعدامی‌ها، در حالیکه جمعیت جیک نمی‌زند و نفس‌ها در سینه حبس است، صدام، اما در اوج خونسردی، و سیگار برگی در گوشه‌ی لب، اسم دیگری را می‌خواند: «محمد…» و یکباره مکثی می‌کند و می‌گوید «نه! امکانش نیست..»

می‌دانید چه گذشت بر ده‌ها «محمد» نامی که در آن نشست بعث، حاضر بودند؟ آن مکث صدام تا انصرافش، دو ثانیه بود! اما بلاشک، یک عمر بر محمد‌ها گذشت! و هم، همه‌ی دقایقِ آن جلسه‌ی مخوف، بر تمامی اعضای نگون بخت بعثی!

نفس‌ها در سینه حبس‌اند که حالا نوبت کیست؟ یکی برخاسته و از خواندن نامش در میان اعدامی‌ها شوکه است! بلند بلند چیز‌هایی می‌گوید که نامفهوم است و نگاه‌هایی به اطرافش دارد! گویی تنها جسم‌ش هست که زنده، اما در کما است!

صدام فریبکاری استثنایی بود! او در حالی‌که حکم اعدام را صادر می‌کند، اشک هم می‌ریزد! تا همکاران و رفقای خود را وادار به «هم‌ذات پنداری» کند.

اشک او یعنی وظیفه! البته که «ادعای وظیفه» درست است. او ادای یک وظیفه‌ی ساختگی را در می‌آورد. قانونی خلق‌الساعه که تنها برای قدرت او، نوشته شده! صدام می‌گرید تا بگوید دلش با اعدامی‌هاست. اما چه کند که وظیفه برایش، ارجح و اولویتی غیرقابل تغییر است!

و دست آخر، دیدید که اعضای باقی‌مانده حزب بعث، چه تشویقی می‌کنند و چه سروصدایی به پا می‌کنند؟ مخاطب آن تشویق و جیغ و داد و بزن بکوب، صدام نبود! آن‌ها ذوقِ زندگی دوباره را چشیدند! شوق کردند و بل، گریستند که نام‌شان در لیست سیاه صدام نبود.

آن شوق وصف‌ناپذیر، از خبر مرگ دوستان‌شان نبود! آن‌ها در لحظاتی پر التهاب، خود را آماده‌ی مرگ می‌کردند، اما یک‌باره دریافتند که هنوز فرصت زندگی دارند! آن شوق، شوقِ نجات است! اگرچه در ۳۰ سال آتی، خیلی از بعثی‌ها نیز توسط صدام به قتل رسیدند.

تعداد بازدید : 55

این‌تصاویر، مربوط به سال ۱۹۷۹ است! و سی‌وچند سال بعد، «صدام حسین عبدالمجید تکریتی» را از سوراخی زیر زمینی و ترسناک، و مملو از کرم و حشره، در حوالی روستایش، بیرون کشیدند؛ و چندی بعد، او را به چوبه‌ی دار سپردند.

شعارسال با اندکی اضافات و تلخیص برگرفته از سایت دیارمیرزا، تاریخ انتشار: 11مرداد1402، کدخبر: 797296، diyarmirza.ir

اخبار مرتبط
خواندنیها-دانستنیها
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار
پربازدیدترین
پربحث ترین
پرطرفدارترین