
شعار سال: چراغهای سالن که روشن میشود، به دور و بریهایم نگاه میکنم که درباره فیلم با یکدیگر پچپچ میکنند. صحبتهایشان نشان میدهد که تا چه حد فیلم، موضوعش و بازیگران آن را پسندیدهاند. این موضوع وقتی جدیتر میشود که فیلم موردنظر از یک یا چند بازیگر «نقشاولی» بهره گرفته باشد، بازیگرانی که در رؤیای ستاره شدن پا به سینمای ایران گذاشتهاند و آینده معلوم خواهد کرد که آنها کجای دنیای حرفهای بازیگری ایستادهاند. انتخاب بازیگر در سینما، یکی از مهمترین وجوه یک فیلم سینمایی است که میتواند موفقیت یک فیلم را چه از نظر حرفهای وهنری و چه از نظر مالی و بازگشت سرمایه، تضمین کند. بحث انتخاب بازیگر در سینمای ایران، بویژه آنهایی که «نقشاولی» شدهاند، به بحثی داغ میان هنرمندان و فعالان این حوزه تبدیل شده است. بخشی از هنرمندان بر این باورند که این انتخابها نه بر اساس معیارهای قابل قبول، مانند استعداد و توانایی و مشخصات فیزیکی مناسب، بلکه از طریق ارتباطات و لابیهای پشتپرده صورت میگیرد. این معضل و دلایل اصلی بهوجود آمدن آن، این روزها به یک علامت سؤال بزرگ برای سینماگران از یک سو و مخاطبان سینما از سوی دیگر بدل شده است، علامت سؤالی که معلوم نیست کی و کجا و از طرف چه کسی باید به آن پاسخ داده شود.
صحنه تئاتر، بهترین کلاس درس
جمشید مشایخی بازیگر پیشکسوت تئاتر و سینما که در فیلمهایی چون «گاو» و «قیصر» ایفای نقش کرده است، از جمله بازیگران استخوانخردکردهای است که سنگ اول را از تئاتر بنا کرده است، آنهم اداره هنرهای دراماتیک. او خود در اینباره میگوید: «با تأسیس این اداره در سال 1336 و از طریق فعالیت در زمینه تئاتر وارد عرصه سینما شدم.»
مشایخی با اشاره به ریشههای سینما که در تئاتر بارور میشود، درباره معیارهای انتخاب بازیگر در سینمای ایران میگوید: «هنرپیشه در تئاتر شکل میگیرد و اگر استعداد این هنر را داشته باشد، صحنه تئاتر بهترین کلاس درس برای اوست. متأسفانه سینمای امروز ایران گروهبندی شده است و شاهد این هستیم که بعضی از کارگردانان و تهیهکنندگان باگرفتن پول از فردی، بهعنوان بازیگر او را جلوی دوربین میآورند.» جمشید مشایخی این مسأله را علت بیکاری عده زیادی از بازیگران حرفهای و ساختن آثار بیارزش سینمایی میداند.
بازیگر فیلم «کمالالملک» با اشاره به نقش تشکلهای سینمایی در انتخاب بازیگر میافزاید: «در زمینه انتخاب بازیگر در این سالها هیچ پیشرفتی حاصل نشده است و جوانهای بااستعداد زیادی به دلیل مشکلات ناشی از لابیگری نمیتوانند وارد دنیای حرفهای بازیگری شوند.
استقلال بازیگر، ضرورتی اساسی
احمد طالبینژاد، نویسنده و منتقد سینما هم در پاسخ به این پرسش که معیارهای پذیرش بازیگران سینما در ایران در مقایسه با سینمای هالیوود و جهان چگونه است میگوید: «نمیتوان شرایط سینمای ایران و هالیوود را یکسان دانست. به این دلیل که در هالیوود ورود به عرصه بازیگری بسیار دشوار است و بازیگران برای بهدست آوردن یک نقش مهم ممکن است سالهای زیادی را در پشت صحنه فعالیت کنند یا اینکه بازی در نقشهای کوچک و فرعی را بپذیرند. او در این مورد خاطرهای را از یکی از بازیگران پرکار دهه 60 و 70 درباره تصمیم او برای زندگی در امریکا، نقل میکند و میگوید: «این بازیگر بعد از مدتی از امریکا بازگشت و وقتی از او علت بازگشتش را پرسیدیم، او از سختیهای ورود به عرصه بازیگری در این کشور گفت و اینکه چطور برای آگهی یک فیلم تبلیغاتی 50 ثانیهای نزدیک به 100 نفر در صف ایستاده و در پی گرفتن نقشی در آن فیلم بودند، همانجا بوده است که او تصمیم به بازگشت گرفت.»
طالبینژاد در ادامه اضافه میکند: مهمترین ملاک انتخاب یک بازیگر استعداد اوست و ویژگیهای مثبت ظاهری نمیتواند تضمینکننده ماندگاری یک بازیگر در سینما باشد. در واقع مسأله، خوشچهره یا بدچهره بودن نیست. بلکه چهره باید «آن» بازیگری داشته باشد تا بتوان آن چهره را روی پرده سینما تحمل کرد. مثلاً چارلز برانسون بازیگر فقید سینمایی شاید زشتترین صورت یک بازیگر مرد را داشت اما به دلیل همان «آن» بازیگری که در چهرهاش وجود داشت، بسیار پرطرفدار بود. ملاک بعدی داشتن سواد و فرهنگ کافی در این هنر است که نمونه بارز آن را میتوان در بهروز وثوقی، بازیگر قبل از انقلاب دید. در واقع او هم از استعداد ذاتی و هم استعداد آموختنی برخوردار بود هیچگاه در یک قالب نقشی تکرار نمیشد. او درباره تربیت بازیگر در سینمای ایران هم میگوید: «دهه 60 حوزه هنری تلاش کرد تا بازیگر و کارگردان پرورش دهد که کارگردانهای مطرحی چون رسول ملاقلیپور از آن بیرون آمدند. اما از بازیگران خوبی که این حوزه پرورش داد امروز دیگر اثری نیست. بازیگرانی چون جعفر دهقان، بهزاد بهزادپور و سرشناسترین آنها محمد کاسبی که متأسفانه امروز جایگاه آن زمان را ندارند. طالبینژاد همچنین به این موضوع اشاره میکند که عدهای از بازیگران در دورههایی، بخصوص دوره دولت نهم و دهم به دلیل ضعفهایی که داشتند مجیزگو شدند و در نتیجه از نظرها افتادند. بنابراین بسیار مهم است که یک بازیگر بتواند استقلال خود را حفظ کند. نمونه این را در سینمای هالیوود هم میتوان دید که بعضی ازستارههای هالیوود، متهم به همکاری با سازمان جاسوسی «سی.آی.ای» بودهاند.
او در ادامه برای ارتقای سطح بازیگری در سینمای ایران، این پیشنهاد را مطرح میکند که کارگردانها از بین هنرجوهای دانشکدههای رسمی یا آموزشگاههای بازیگری که دورههای تخصصی بازیگری را گذراندهاند، دست به انتخاب بازیگر بزنند. گزینهای قابل تأمل که بهنظر میرسد عملیاتی شدن آن به پیششرطی اساسی به نام «تعامل»نیاز دارد. تعامل دانشکدههای هنری و نمایشی و بدنه سینمای ایران.
محسن امیریوسفی، کارگردان که فیلم «خواب تلخ» او 12 سال بعد از ساخت اجازه اکران عمومی گرفت، درباره معیارهایی که در انتخاب بازیگران فیلمهایش در نظر میگیرد میگوید: «مهمترین معیار برای من این است که بازیگر دقیقاً برای آن نقشی باشد که درفیلمنامه تعریف شده است. نقشی که در فیلمنامه پرورش پیدا کرده و درباره همه احساسات، حرکات و رفتارهای آن فکر شده است. بعد از آن در مرحله انتخاب بازیگر ممکن است که در بسیاری از موارد یک بازیگر حرفهای مناسب آن نقش باشد و همچنین این امکان وجود دارد که در بعضی از موارد یک نابازیگر برای آن نقش مناسبتر باشد. بنابراین برای این موضوع خیلی نمیتوان متر ومعیار تعیین کرد»
تعامل بین سینما و تئاتر برای انتخاب بازیگر
جواد طوسی منتقد سینما هم از تعریف خاص بخش خصوصی و بازگشت سرمایه در سینمای هالیوود و مقایسه آن با سینمای ایران میگوید. در ایران سینمایی دولتی با سیاستهای خاص خود جریان دارد. بنابراین کستینگ یا انتخاب بازیگر بر اساس اصول و قواعد حرفهای، قابلیت انطباق با سینمای هالیوود را ندارد. مهمترین دلیل این مشکل هم اعتقاد نداشتن به سنت ستارهسازی، محبوبیت و برند شدن یک بازیگر در سینمای بعد از انقلاب است.
وی ادامه داد:«مسأله بعدی سرمایهگذاری افراد و شرکتهای خصوصی است که متأسفانه بخش قابلتوجهی از آنها صرفاً به یکسری فیلمهای کمدی سطحی میپردازند یا فیلمهایی که بازسازی نسخههای قدیمی خود هستند و تضمین بازگشت سرمایه را دارند. فیلمنامههایی که بتواند بازیگر را بهعنوان یک ستاره مطرح کند و در واقع مقوله بازیگری را بهدرستی تعریف کند، بندرت وجود دارد. اینها مؤلفههایی هستند که تا زمانی که تهیهکننده و کارگردان مبتنی بر یک شناخت و درک درست، به آن اعتقاد و نگاه جدی نداشته باشند، نمیتوانند آن را عملی و اجرایی کنند. بنابراین فقدان بخش خصوصی کارآمد و هدفمند و نیز نبود فیلمنامههایی که به بازیگران اصلی و مکمل کمک کند تا به بهترین شکل نقش خود را ایفا کنند، باعث ضعف انتخاب بازیگر در سینمای ایران شده است.
قصه و روایت موضوع دیگری است که جواد طوسی از آن بهعنوان یک عنصر مهم در انتخاب بازیگر یاد میکند:«زمانی میتوانیم به بازیگری در جنبههای مختلف نقش اصلی و مکمل فکر کنیم که قصهپردازی خوبی انجام داده باشیم و این نقشها بتوانند در یک وضعیت متکثر دیده شوند.
او با اشاره به اینکه بازیگران مستعد در عرصه تئاتر کم نیستند، تعامل و همفکری بین تئاتر و سینما و شناسایی دقیق و کارشناسانه بازیگران را لازم میداند. وی میافزاید:«وجود فیلمنامههایی که از این بازیگران بخوبی استفاده کند و چرخه تولیدی که در آن تنوع و تکثر مضمونی، ساختاری وگونهشناسی وجود داشته باشد از موارد دیگری است که باید به آن توجه شود.»
حرف و سخن در این حوزه بسیار است. برای رسیدن به پاسخی درخور برای این موضوع مهم در سینمای ایران 100 صفحه را هم که سیاه کنیم، هنوز جا برای سخن هست. اما شاید بتوان بهطور خلاصه اینطور نتیجه گرفت که سینمای ایران در ابتدا نیاز به بازسازی یکسری ساختارهای بنیادی در خود دارد و تا زمانی که این ساختارها نتوانند شکل استاندارد خود را داشته باشند نمیتوان مقوله انتخاب بازیگر را بر اساس اصول حرفهای انتظار داشت. بنابراین باید امیدوار بود تا مدیران و مسئولان سینمایی در بخشهای مختلف و نیز سینماگران فعالانهتر بهبود این ساختارهار را پیگیری کنند تا سطح انتخاب بازیگر در سینمای ایران و در نتیجه کیفیت آثار سینمایی بالاتر رفته و به قواعد حرفهای نزدیکتر شود.
سایت شعار سال، با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از سایت موسسه مطبوعاتی ایران ، تاریخ انتشار 20 شهریور 96، کدمطلب:199212، www.iran-newspaper.com