پایگاه تحلیلی خبری شعار سال

سرویس ویژه نمایندگی لنز و عدسی های عینک ایتالیا در ایران با نام تجاری LTL فعال شد اینجا را ببینید  /  سرویس ویژه بانک پاسارگارد فعال شد / سرویس ویژه شورای انجمنهای علمی ایران را از اینجا ببینید       
کد خبر: ۸۱۰۲
تاریخ انتشار : ۲۴ دی ۱۳۹۴ - ۰۸:۴۹
زدودن بی‌رویه لغات عربی از زبان فارسی، علاوه بر اینکه می‌تواند سبب دوری ما از ادبیات دینی و قرآنی شود، انقطاع از هویت تاریخی ایرانی را نیز به دنبال دارد.

شعارسال: زدودن لغات عربی از فرهنگ و ادبیات فارسی که سابقه‌ای دیرینه دارد، با انگیزه‌های مختلفی صورت می‌گیرد؛ گاه با هدف پاسداشت زبان فارسی و گاه در قالب ملی‌گرایی و احیای ادبیات ایران باستان؛ که در هر صورت می‌تواند آثار زیان‌باری برای فرهنگ و تمدن اسلامی به وجود آورد، که البته برخی از آثار آن هم اکنون ظاهر شده است. «تغییر زبان» در واقع تحول فرهنگ، علم، دین و هویت یک تمدن است. زدودن بی‌رویه لغات عربی از زبان فارسی، علاوه بر اینکه می‌تواند سبب دوری ما از ادبیات دینی و قرآنی شود، انقطاع از هویت تاریخی ایرانی را نیز به دنبال دارد.

*اهمیت زبان

خط و زبان بر مراد آدمی دلالت دارد و مبنای تفکر اوست. هنگامی‌که تلقی انسان از عالم و آدم و مبدا آنها تغییر ­کند، خط و تفکر او نیز متحول می­شود؛ همچنان که در عصر رنسانس و ادوار پیشین چنین تحولی رخ داد[1] و مصلحانی مانند کنفوسیوس به جهت اخلاقی و نیز به دلیل خاصیت سحرآمیز و عرفانی کلمات، به تغییر الفاظ پرداختند.[2] از آنجا که زبان با تفکر آدمی ارتباط وثیق دارد، اگر زبان ملتی ویران شود نسبت به گذشته خود تذکر پیدا نمی­کند.[3] زبان یک ملت فقط زبان تکلم نیست، بلکه آیینه فرهنگ، علم، دین و هویت تاریخی یک ملت است. زبان با همه ابعاد انسان ارتباط دارد و از این رو وقتی تغییر کند، سایر شئونات انسانی نیز تغییر می­کند.

*اهمیت زبان عربی

زبان­ها برای انتقال معانی و حقایق، قابلیت یکسانی ندارند. چنان‌که قابلیت انسان­ها برای دریافت معارف متفاوت است، قابلیت زبان‌ها نیز به عنوان یکی از ابعاد انسان، از حیث قوت و صلابت، رسایی و جذابیت، متانت و ظرافت، اعتدال و موزونی، حسن همنشینی حروف و کلمات، متفاوت است. ابوریحان بیرونی می‌گوید: «علوم را از همه سرزمین‌های جهان به زبان عرب‌ها نقل کرده‌اند؛ آنها خود را آراسته‌اند، دلبسته شده‌اند و زیبایی‌های آنها در شریان‌ها و رگ‌ها دویده است؛ هر چند که هر ملتی گویش خود را زیبا می پندارد، به آن خو گرفته و به هنگام نیاز، همراه معاشران و امثال خود آن را به کار می­برد . من این را با خود قیاس می­کنم: اگر علمی به آن زبان (خوارزمی) که مطلوب طبع من است جاودانه شود، چنان بیگانه نماید که شتر بر ناودان و زرافه در آبراهه.

پس به زبان‌های عربی و فارسی پرداختم؛ در هر یک از آنها تازه واردم، به زحمت آنها را آموختم اما نزد من دشنام دادن به زبان عربی خوش‌تر از ستایش به زبان فارسی است. درستی سخنانم را کسی در می­یابد که یک کتاب علمی نقل شده به فارسی را بررسی کند. همین که زرق و برقش ناپدید شد، معنایش در سایه قرار می‌گیرد، سیمایش تار می­شود و استفاده از آن از میان می­رود، زیرا این گویش فقط برای داستان‌های خسروانی و قصه‌های شب مناسب است.»[4] البته هر چند به نظر می‌آید سخن ابوریحان بیرونی، کم‌لطفی در حق زبان فارسی است، اما در هر صورت مراد آن است که زبان عربی برای ادای مقصود رساتر و چیره دست‌تر است.

مولوی[5] و حافظ[6] نیز با اینکه از بزرگ‌ترین سخن‌سرایان زبان فارسی هستند و امروزه فخر و عزت زبان فارسی به وجود آثار ایشان است، اما به فضل و برتری زبان عربی اذعان می‌کنند. ابوحیان توحیدی در کتاب «المقابسات» می­گوید: «ما زبان‌های زیادی را دیده­ایم اما هیچ یک مانند بیان عربی نیست.»[7]

یکی از دلایل اصلی عربی نویسی دانشمندان فارسی زبان، غنا، توانایی و قابلیت گسترده زبان عربی در انتقال معانی است. نزول قرآن کریم به زبان عربی افزون بر تاثیر موقعیت جغرافیایی مردم مکه، قابلیت‌های فراوان این زبان است، همان‌گونه که قرآن از ناحیه بهترین موجود بر قلب بهترین مخلوق نازل شده است، به همان منهج به بهترین زبان نیز نازل شده است.

* تاریخچه عربی‌زدایی

مبارزه با زبان عربی در تاریخ ایران زمین از سوی حکومت­ها به اشکال مختلف وجود داشته است. حکومت‌هایی که با زبان عربی به مبارزه برمی­خواستند متوجه این نکته می­شدند که رواج زبان عربی در یک کشور سبب گسترش آیین اسلام می­شود و اسلام نیز بر ضد استبداد و استعمار است، لذا با آن مبارزه می‌کردند. عربی‌زدایی و ستیز با زبان عربی در کشور فرانسه در همین جهت [جلوگیری از مبارزه با استعمار] بود.[8]

خلفای عباسی از مخالفین سر سخت به کارگیری زبان عربی توسط ایرانیان بودند. آنها در همین جهت «شعوبیان» را که گرایش­های ضد عربی داشتند، تائید و تقویت می‌کردند.[9] «ابراهیم امام» که پایه‌گذار سلسله بنی‌العباس بود، به ابومسلم دستور داد تا هر کس در ایران به عربی صحبت کند، بکشد.[10]

در زمان مشروطه برخی از روشنفکران به بهانه ملی‌گرایی به تقویت سره‌نویسی و عربی‌زدایی روی آوردند. میرزا فتحعلی آخوندزاده، روشنفکر غرب‌زده با تألیف کتابی در صدد تغییر خط و الفبا در ایران بود. به اعتقاد او «الفبای عربی منشأ فقر، ناتوانی، عقب‌ماندگی فکری و استبداد سیاسی سرزمین اسلام است.»[11]

در ترکیه تفکر عربی‌زدایی توسط آتاترک به طور جدی دنبال شد. آتاترک که در صدد اروپایی کردن کشور مسلمان ترکیه بود، با تغییر خط عربی به لاتین و حذف لغات و اصطلاحات عربی از زبان ترکی، به صراحت با زبان عربی به مخالفت برخاست. آتاترک تدریس زبان عربی را در ترکیه ممنوع کرد و به اقامه نماز به زبان ترکی دستور داد! متأسفانه نسل امروزی ترکیه تقریباً از سنت عظیم تاریخ اسلامی خود منقطع شده، قادر به خواندن خطوط عربی نیستند.

متأسفانه امروزه برخی از رسم‌الخط‌هایی که صورت رسمی پیدا کرده، ما را از رسم الخط قرآنی و عربی دور می­کند. جایگزین کردن «ت» به جای «ط»، تبدیل «ی» مقصوره به «الف»، تبدیل رسم الخط‌های تنوین دار عربی نظیر: «مثلاً ، کلاً و ابداً» به «مثلن، کلن و ابدن» برخی از این موارد است.

*نقش رضاخان در عربی‌زدایی

رضاخان به منظور رواج باستان‌گرایی و جلوگیری از ترویج فرهنگ اسلام، پس از بازگشت از ترکیه و دیدار با آتاترک، دستور تشکیل «فرهنگستان ایران» را صادر کرد. این اقدام رضاخان که به بهانه «سره‌سازی زبان فارسی» صورت گرفت، در واقع برای احیای ملی‌گرایی و دور کردن ملت ایران از اسلام بود. «در دوران سلطنت رضاشاه، باتوجه به علاقه‌ای که رضاشاه نسبت به زرتشتیان ابراز می‌کرد و علت آن، ناسیونالیسمی بود که رجال فرهنگی آن عهد در قالب باستان‌گرایی افراطی به وی تلقین کرده بودند و نیز علاقه شدیدی که متقابلاً زرتشتیان نسبت به پهلوی اول ابراز می‌کردند و همچنین آزادی عملی که رضاشاه در نتیجه اسلام‌ستیزی به زرتشتیان و دیگر اقلیت‌های مذهبی داده بود، فرصت خوبی برای بزرگان زرتشتی فراهم آمد تا تحت عنوان علایق ناسیونالیستی و میهن‌پرستانه، حذف میراث واژگانی فرهنگ اسلامی - عربی رایج در ایران را، از این طریق دنبال کنند.

از جمله این افراد، ارباب کیخسرو شاهرخ، از رجال زرتشتی صاحب‌نام آن دوره بود که در خاطراتش، ضمن اشاره به این موضوع، خود را نیز از جمله نخستین بانیان سره‌نویسی در نشریات ایران معرفی کرده است. انگیزه اصلی زرتشتیان از روی آوردن به سره‌نویسی باستان‌گرایی و کنار زدن مظاهر فرهنگ و تمدن اسلامی - عربی، باور داشت داده‌های تاریخی مربوط به پیشینه این آیین در ایران باستان بود».[12] رضاخان دریافته بود که تغییر زبان یک ملت، تغییر فرهنگ آن ملت است. از این رو در صدد حذف لغات عربی از پیکره زبان فارسی بود.

رضا خان فرهنگستان را مأمور کرد که اسامی شهرهای ایران را که عربی و ترکی بودند به نام‌های فارسی تبدیل کنند و آن اماکن پس از آن به نام‌های فارسی مشهور شدند.[13] این فرهنگستان اگر چه به اسم سره‌نویسی آغاز به کار کرد، محوریت اصلی و مستمر آن عربی‌زدایی بود.[14] علی‌‌اصغر حکمت، وزیر معارف حکومت پهلوی درباره جریان عربی‌زدایی در زمان رضاخان می­گوید: «بعضی از مجامع، سعی می‌کردند لغات خارجی مخصوصاً کلمات عربی را از زبان‌ها و نوشته‌های رسمی برداشته و به جای آن‌ها، لغات و واژه‌های غیرمأنوس باستانی بگذارند یا واژه تازه‌ای، بی‌اصل وضع کنند.»[15]

علامه طهرانی درباره حرکت عربی‌زدایی حکومت پهلوی می­گوید: «فرهنگستان ادبیات ایران در زمان استعمار پهلوی در قالب حفظ آثار ملی با برانداختن لغات عربی در هاله لغات خارجی، مستقیماً بر نابودی روح اسلام می­کوشید و اینک نیز در همان خط و مرز در تلاش است.»[16]

*عربی‌زدایی معاصر

امروزه جریان عربی‌زدایی نیز در لابه‌لای قالب‌های دیگری نظیر «فارسی را پاس بداریم» و جریان ویراستاری و دفاع از باستان‌گرایی، به فعالیت خود ادامه می‌دهد.

دانشگاه تهران در سال 1391 تصمیم گرفت زبان عربی را از دانشکده ادبیات به زیر مجموعه زبان­های خارجی انتقال دهد. این انتقال صرفاً یک تغییر اداری نبود، بلکه حاکی از غلبه یک تفکر است. در این اقدام چند پیام نهفته شده است: اول اینکه زبان عربی در ردیف زبان­هایی نظیر: انگلیسی و روسی قرار دارد؛ دوم اینکه زبان عربی صرفاً یک زبان است و ابعاد دینی و اعتقادی آن نادیده گرفته شده است.

امروزه جریان ویراستاری ـ البته افراطی آن ـ با معادل‌سازی همه لغات متداول عربی به فارسی، آگاهانه یا ناآگاهانه همسو با عربی‌زدایی گام بر می­دارد. از آنجا که امروزه کتب، نشریات و مطبوعات چاپ شده همه با ویراستاری چاپ می‌شوند، لذا در متون معاصر به وضوح شاهد کاهش شدید لغات و مفاهیم عربی هستیم. هرچه این جریان به جلو می­رود، لغات عربی در آن کم رنگ­تر می­شود. گاه مشاهده می‌شود که این جریان بیش از آنکه به عمق فرهنگ و ادب فارسی آشنا باشد، برخاسته از احساسات ناسیونالیستی است. به نظر می‌آید بخشی از جریان عربی­زدایی تعمدی و سیاسی است که توسط جریانات خارج از کشور هدایت می­شود.[17]

تفکر سره‌سازی زبان فارسی گاه برای تحقق اهدافی غیر فرهنگی، معادل­هایی را برای برخی از لغات متداول ذکر می­کند که بیشتر به طنز شبیه است. تبدیل کلمه «دلیل و علت» به «شُوند»، «هویت و ماهیت» به «چبود»، «حاضر» به «باشند»، «امضا» به «دستینه»، برخی از این موارد است. مرحوم اقبال آشتیانی در باب دلایل تفکر عربی‌زدایی می­گوید: «کسانی که امروزه به یکی از اقسام فارسی ساختگی که هیچ جانوری نه در این دوره به آن سخن می‌گوید و نه در هیچ‌یک از قرون گذشته به آن تکلم می‌کرده یا مطلب می‌نوشته، انشای مطلب می‌کنند، درست نمی‌فهمم که رسیدن به چه غرضی را مطلوب خود قرار داده‌اند ....؟

گویا غرض آقایانی که زحمت «پارسی سره» نوشتن را تحمیل خود می‌کنند، آن است که به زبانی انشای مطلب کنند که از عناصر بیگانه خالی و مبرا باشد و در این خط غلط، بیش از همه به تقلید بعضی پارسیان کج‌فهم - که با عرب کینه دیرینه دارند - با لغات عربی دشمنی می‌ورزند، و به خیال خود می‌خواهند با این حرکت ناممکن، انتقام شکست‌های قادسیه، جلولا و نهاوند را از تازیان بکشند!»[18]

فرهنگستان زبان فارسی باید بین ورود لغات انگلیسی و عربی تفاوت قائل شود. لغت انگلیسی برای فارسی زبانان مهمان ناخوانده است، اما استعمال لغات عربی نه تنها منافاتی با فارسی‌نویسی ندارد، بلکه به کارگیری آن موجب قوت و غنای این زبان شده است. «فارسی و عربی چه به عنوان دو زبان همسایه و چه به عنوان دو زبان در قلمرو یک فرهنگ دینی می‌بایست با یکدیگر رابطه و داد و ستد داشته باشند؛ چنانکه داشته‌اند و می‌بایست بسیاری از واژه‌ها را از یکدیگر بگیرند؛ چنانکه گرفته‌اند.»[19]

*چرا باید نسبت به زبان عربی حساس باشیم؟

1. افزون بر تو بر تویی فرهنگ فارسی و عربی، زبان عربی زبان قرآن و دین ماست. به تعبیر امام خمینی(ره):‌ «نگویید که زبان عربی هم از ما نیست؛ زبان عربی از ماست؛ زبان عربی زبان اسلام است؛ اسلام از همه است».[20]

علامه طهرانی نیز می­گوید: «برمسلمین واجب است زبان عربی را زنده نگه‌دارند؛ زیرا که زبان قرآن است و زنده بودن آن به گسترش آن در محاورات عمومی و نوشتن کتب، نامه­ها، تدریس رسمی و قوی آن در مدارس و... است.»[21]

2. وقتی مردم یک تمدن با یک زبان فاصله می‌گیرند، ذهن آن‌ها عادتاً و تدریجاً با ساختار و واژگان آن زبان غریب و نامانوس می­شود و واژگان جدید، ساختار‌های ذهنی خاص را شکل می‌دهند و قدرت و رغبت مواجهه با متن­های قدیمی را از دست می‌دهد. زدودن لغات عربی از زبان فارسی، هم سبب انقطاع ما از هویت ایرانی خودمان می­شود و هم هویت دینی و اسلامی ما را تخریب می­کند. دکتر صادقی عضو فرهنگستان زبان می­گوید: «اگر لغات و مفاهیم عربی از ادبیات فارسی جدا شود آن وقت دیگر مردم شعرهای حافظ و مولانا را نمی‌فهمند و این باعث گسست میان ادبیات و زبان فارسی کهن با فارسی جدید می­شود».[22] به عنوان نمونه امروزه پزشکان برجسته دانشگاهی، قادر به خواندن و فهم متون ساده فارسی در طب سنتی نیستند!

3. آسیب دیگر عربی زدایی آن است که سبب دوری ما از فرهنگ اسلامی و متون دینی می­شود. فاصله گرفتن با این متون فاصله گرفتن از سنت عرفانی، فلسفی، کلامی و... است. اگر ما مردم را از زبان قرآن دور کنیم، فرهنگ غرب که در کمین این مرز و بوم است وارد خواهد شد؛ آنگاه نه هویت خود را حفظ می‌کنیم و نه دین را.

در پایان به دیدگاه استاد مطهری در مورد ضرورت حفظ زبان عربی و خطر جریان عربی‌زدایی اشاره می‌کنیم: «زبان عربى زبان عرب نیست، زبان اسلام است. اگر قرآن نبود، اصلًا این زبان در دنیا ]اهمیت و[ وجود نداشت. از اهمّ وظایف ما این است که این زبان را حفظ کنیم. هر فرهنگى، هر تمدنى اگر بخواهد زنده بماند، باید زبانش زنده بماند؛ اگر زبانش مرد، خودش مرده است. این مبارزه علنى را که با زبان عربى مى بینید، باید بیدار بشوید، باید بفهمید، باید شعور داشته باشید، عقل داشته باشید؛ واللَّه این، مبارزه با اسلام است. با حروف الفبا که کسى مبارزه ندارد. به خدا قسم ما در مقابل زبان عربى وظیفه داریم که این زبان اسلام را حفظ کنیم، نگهدارى کنیم... .

این همه انگلیسى زبان ها زبانشان را تبلیغ کردند و آن را آن‌چنان به ما تحمیل کردند که تا اندرون خانه هاى ما نفوذ کرده است، براى چه؟ دلشان به حال ما سوخته بود؟ براى اینکه عادتشان را به ما تحمیل کنند، افکارشان را به ما تحمیل کنند ... چقدر ما مسلمان‌ها غافل بودیم و هستیم! ... اینها نقشه هاى سیصد، چهارصد ساله است. آیا هنوز وقت آن نرسیده که ما اندکى در مقابل این نقشه ها بیدار شویم؟!»[23]

پی‌نوشت‌ها:

[1] . مددپور ، محمد ، سیر تفکر معاصر در ایران، ص134-133.

[2] . همان.

[3] . فردید، احمد، دیدار فرهی و فتوحات آخرالزمان، ص78.

[4] . بیرونی، ابوریحان، الصیدنه فی الطب، ص 168 .

[5] . پارسی گو گر چه تازی خوشتراست عشق را خود صد زبان دیگر است.

[6]. اگرچه عرض هنر پیش یار بی ادبی است زبان خموش و لکن دهان پر از عربی است.

[7] . «و لکن قد سمعنا لغات کثیره من أهلها، أعنى من أفاضلهم و بلغائهم، فعلى ما ظهر لنا و خیل إلینا لم نجد لغه کالعربیه، و ذلک لأنها أوسع مناهج، و ألطف مخارج، و أعلى مدارج، و حروفها أتم، و أسماؤها أعظم، و معانیها أوغل». توحیدی، المقابسات، ص 294.

[8] . مصری، احمد امین ، یوم الاسلام، ص44.

[9] . مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج14، ص588.

[10]. همان.

[11] . آخوندزاده، فتحعلی، الفبای جدید و مکتوب، ص94-93.

[12] . طرفداری، علی ‌محمد ، ملی‌گرایی، سره نویسی،ص 58.

[13] . حکمت، علی اصغر، خاطره از عصر پهلوی ، ص 146.

[14] . نظری، اشرف، پژوهش حقوق و سیاست، 154.

[15] . حکمت، علی اصغر، خاطره از عصر پهلوی ، صص 23-26.

[16] . علامه طهرانی، محمد حسین، نور ملکوت قرآن ، ج4، ص141.

[17] . صادقی، اشرف، روزنامه سرمایه، ص 84.

[18] . اقبال، عباس، مجموعه‌مقالات ، صص 508-516.

[19] . آشوری، داریوش، بازاندیشی زبان فارسی، ص110.

[20] . امام خمینی؟ره؟، صحیفه نور،ج11،ص227.

[21] . طهرانی، نور ملکوت قرآن ، ج4 ، ص141.

[22] . صادقی، اشرف، روزنامه سرمایه، ص 14 .

[23] . مطهری، مرتضی، مجموعه آثار ، ج17، ص238.

با اندکی اضافات و تلخیص برگرفته از خبرگزاری فارس، تاریخ انتشار:23دی1394، کدخبر: 13941015001593: www.farsnews.com

اخبار مرتبط
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار
پربازدیدترین
پربحث ترین
پرطرفدارترین