پایگاه تحلیلی خبری شعار سال

سرویس ویژه نمایندگی لنز و عدسی های عینک ایتالیا در ایران با نام تجاری LTL فعال شد اینجا را ببینید  /  سرویس ویژه بانک پاسارگارد فعال شد / سرویس ویژه شورای انجمنهای علمی ایران را از اینجا ببینید       
کد خبر: ۸۷۴۷۳
تاریخ انتشار : ۲۹ مهر ۱۳۹۶ - ۰۵:۵۷
تعطیلی کلوب دات کام خبری بود که امروز محمدجواد شکوری راد در بلاگ میهن بلاگش منتشر کرد. هر خط از نوشته او را خواندم فقط یاد روزهای قدیم افتادم. روزهایی که ورود به کلوب برایمان آرزو بود. عجیب است که از آن روز به امروز رسیده ایم. شاید هم اگر با خودمان صادق باشیم عجیب نباشد.

شعار سال: تعطیلی کلوب دات کام خبری بود که امروزمحمدجواد شکوری راد در بلاگ میهن بلاگشمنتشر کرد. هر خط از نوشته او را خواندم فقط یاد روزهای قدیم افتادم. روزهایی که ورود به کلوب برایمان آرزو بود. عجیب است که از آن روز به امروز رسیده ایم. شاید هم اگر با خودمان صادق باشیم عجیب نباشد.

صادقانه بگویم، طبق معمول با خواندن چنین خبرهایی احساساتی شدم و سیل خاطرات و مسائل به ذهنم سرایز شد که می خواهم در این مقاله تا جایی که میتوانم آن ها را بنویسم. شما هم اگر خواندید و حرفی داشتید برایمان بنویسید تا با هم ذکر مصیبت بگیریم.

سکانس اول: خاطره بازی باکلوب

سال ۸۴ یا ۸۵ بود فکر میکنم، اسم کلوب آرام آرام بین وبگردان و مسنجربازها پخش می شد. خیلی خوب خاطرم هست که میگفتند فلان شخص عضو کلوب است و این کلی برای او کلاس می آورد. دلیلش هم این بود که ورود به کلوب دعوتنامه می خواست و انگار دعوتنامه صرفا به جیمیل ارسال می شد نه ایمیل یاهو. چون شما یادتان نمی آید، خود جیمیل هم یک زمانی دعوتنامه می خواست. حالا این بند آخر شایعه بود یا واقعیت نمی دانم.

فقط یادم هست که یک روز یک نفر را در یاهو مسنجر پیدا کردم که دعوتنامه برایم بفرستد. و اصلا برای ورود به کلوب بود که رفتم و جیمیل ساختم. دقیقا خاطرم نیست که ورودم به این شبکه اجتماعی به چه خاطر بود، فقط یادم هست که از آن روز کلی برای دوست هایم کلاس گذاشتم که عضو کلوب هستم و تازه دعوتنامه هم برای کسی نمیفرستادم.

کلوب هر روز بزرگتر شد. همه می دانستیم این شبکه اجتماعی بازنویسی اورکات است. اورکات از اولین شبکه های اجتماعی بود که در ایران سعی می شد فیلتر شود. البته شما یادتان نمی آید، فیلترینگ آن روزها هم مثل الان نبود. خاطرم هست که در انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۴ چند کاندیدا در آن شبکه اجتماعی پروفایل ساخته بودند. آن زمان کلمه شبکه اجتماعی باب نبود، به این سایت ها می گفتند سایت های دوستیابی. پس عضویت کاندیدای ریاست جمهوری برای خیلی ها خنده دار بود.

کلوبهر روز بزرگتر میشد. رییس جمهور در سال ۸۴ انتخاب شد. سیاسی نویسی ها بیشتر شد و فیلترینگ قوی تر. مسلما وقتی فیلترینگ قوی تر بشود، ترس کاربران هم بیشتر می شود. آن هایی که به هر دلیلی با بحثی مخالف هستند، می خواهند مطلبی بنویسند اما جرات می خواهد. یک وبسایت لینک خوشمزه هم همان زمان خیلی داغ شده بود. کاربران خودشان به قسمت های مساوی تقسیم می کردند که در آن سایت لینکشان داغ شود. آن وبسایت و کلوب و وبلاگ بازانوردپرسنشین که به دلیل علاقه گوگل به آنها خیلی کارشان گرفته بود، با هم افزایی هم دیگر بالا می رفتند. آن وبسایت که خیلی بدجور فیلتر شد. انقدر فیلتر شدکه من الان نمی توانم اسمش را بنویسم. وبلاگ بازی چه باوردپرس، چه بیوردپرسپایین آمد. اما کلوب هم چنان هر روز بزرگتر می شد.

کلوب فهمیده بود نباید مقلد اورکات بماند. مدیرانش باهوش تر از چیزی بودند که به نظر می رسید. واحد پولی داخلی در کلوب درست کرده بودند که اسمش کوروب بود (و هست) و آنچه را امروز مدل درآمدزایی فریمیوم می نامیم انجام می دادند. واحد پولی داخل این شبکه اجتماعی قابل خرید و فروش بود و ارزش داشت. احتمالا این را هم یادتان نمی آید، اما ما از کلوب و مدیریت و ارسال پست کسب درآمد می کردیم. شاید باور نکنید تبلیغاتی که مدیران کلوپهای ساخته شده در کلوب ارائه می دادند آن زمان چند صد هزار تومان ارزش داشت. تقریبا فعالیت عجیبی در آن زمان در این شبکه اجتماعی انجام می شد و کلا عصر طلایی کلوب آن زمان بود، حدود سال ۸۷.

سال ۸۸ شد. کلوب هنوز دوست داشت بزرگ بشود. زمزمه های فیس بوک شنیده می شد. انتخابات سال ۸۸ انجام شد. اتفاقات بدی در ایران رخ داد. حجم اطلاعات ارائه شده در کلوب فوق العاده بالا بود. هرکس هر مطلبی را آزادانه منتشر میکرد بدون ارائه هیچ نام و هویتی. این مساله خطرناک بود. در نتیجه کلوب فیلتر شد.

یک فیلتر طولانی. اما از فیلتر بیرون آمد. فیس بوک در آن زمان تازه ایجاد شده بود و در انتخابات سال ۸۸ فیلتر نبود. توییتر را هم رفع فیلتر کرده بودند. مردم با این دو شبکه بالاخص توییتر آشنا شده بودند. بعد از انتخابات هر دو شبکه فیس بوک و توییتر فیلتر شدند. اما کلوب آزاد شد.

از یک طرف اعتمادها به این شبکه اجتماعی کم شد و از طرفی مردم توییتر و فیس بوک را می خواستند که آزادانه تر می توانستند فعالیت کنند. اینجا نقطه عطف فیلترشکن ها بود. مردم فیلتر را دور زدند و به فیس بوک و توییتر رسیدند و کلوب تنها تر شد.

یکی از بزرگترین خیانت ها به وب فارسی در همین وهله صورت گرفت.

از اینجا به بعدش را نه دوست دارم تعریف کنم،‌ نه دیگر چیزی است که شماها یادتان نیاید. بروید در خاطره هایتان ببینید چه بوده است. به هرحال کلوب هر سال تولدش را جشن گرفت و هیچکدام از ما در آن پروفایلی نداشتیم. از بس همه ما بی معرفتیم.

فقط می خواهم بگویم انگار اجاق نوآوری مدیران کلوب کور و کور تر شد تا دیگر نوآوری ای زاییده نشد که نشد.

سکانس دوم: وب فارسی و کلوب

آن روز که آقایان تمام دغدغه شان را بر روی فیلترینگ گذاشته بودند، علیرضا مجیدی (یک پزشک) در یادداشتی که حتی لینکش را هم پیدا نمی کنم نوشت، وب فارسی دارد به قهقرا می رود. راستش را بگویم من هم نمفهمیدم یک پزشک چه می گوید. اما الان که ترندز اینستاگرام را میبینم میفهمم چه میگفت.

لودگی های امروز شبکه های اجتماعی نتیجه بی مبالاتی و بی سوادی عده ای است که نه اجازه دادند محتوای صحیح در وب فارسی منتشر شود (چون احتمالا نمی دانستند منظور از محتوای صحیح چیست)، نه احساس مسئولیتی در این باره کردند (چون یقینا سواد این امر را نداشتند) و نه بستری برای این امر باقی گذاشتند (علت این یکی را همه می دانیم).

وقتی هیچ الگویی در وب فارسی برای کاربران نیست، پس چند نفر که فقط سواد استفاده از موبایلشان را دارند واینر نامیده می شوند، پس به قول خود محمدجواد شکوری راد لایو آرایش دختری ۲۰ هزار بازدید دارد، پس در وب فارسی بق بقو خواهیم کرد و در نتیجه عنان امور بدجور از دست آقایان در می رود.

اگر کلوب امروز قوی بود، وب فارسی هم قوی بود. اگر یک روز آپارات ضعیف شود محتوای ویدیویی اینترنت خانمان برانداز خواهد شد. حالا هی شما سهم خواهی کنید.

سکانس سوم: دین ما به کلوب

کلوب شبکه اجتماعی بود. یعنی به ما نیاز داشت. ما او را تنها گذاشتیم، خیلی از ماها. شبکه های اجتماعی سفارشی که ترسی از انشا محتوای افتضاح کاربران نداشتند راحت تر مورد اعتماد کاربران هرزنگار قرار رفتند و همین هرزنگاری ها هر روز تمایلات کاربران را تغییر داد.

اگر ما در کلوب فعالیت می کردیم شاید انقلابی در فعالیت های کلوب اتفاق نمی افتاد ولی شاید این وبسایت به جای ۱۲ ساله ۱۵ ساله می شد. شاید در این سه سال یک تغییر نگرشی در میان مسئولان می شد.

ما هم کلوب را تنها گذاشتیم.

سکانس چهارم: کلوب و اکوسیستم

خیلی چیزها دلم میخواهد بنویسم. اما یک چیزی را خوب می دانم، هزینه ای که به خاطر نبودن این شبکه اجتماعی خواهیم داد زیاد است. چه هزینه مادی، چه هزینه معنوی.

خلا کلوب برای ما شاید غیر قابل جبران باشد. نمی توانیم ادعای اکوسیستم کسب و کارهای نوپا را داشته باشیم و جز آغازکاریان (فکر کنم کلمه درستش همین بود) باشیم بعد یک شبکه اجتماعی درست حسابی در کشورمان نداشته باشیم.

دوستان اکوسیستم کلاهتان را کمی بالاتر بگذارید.

سکانس پنجم: نامه خداحافظی مدیر کلوب

خبرش امروز در میهن بلاگ محمدجواد شکوری راد منتشر شد. وقتی نامه را می خوانیم متوجه می شویم که خودشان هم خوب درک می کنند کم و کاستی ها را. خودشان خوب درک می کنند از کجا ضربه خوردند و خودشان خوب می دانند دارند چه کار می کنند.

این هم خوشحال کننده است هم ناراحت کننده. خوشحال کننده از این بابت که چنین مدیرانی در اکوسیستم ایران حضور دارند و ناراحت کننده بابت اینکه احتمالا این راه، برگشتی ندارد.

سکانس آخر: جمله آخر

صحبتی نمی ماند. فقط لطفا نگذاریم مابقی بسترهای وب فارسی از بین برود. کمی به خودمان بیاییم.

سایت شعار سال، با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از سایت سانیار ، تاریخ انتشار 23 مهر 96، کدمطلب: ----، www.sanyarteam.com


اخبار مرتبط
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار
پربازدیدترین
پربحث ترین