شعارسال: سی ام مرداد، سالگرد وعده های سه گانه وزیر آموزش و پرورش پس از گرفتن رای اعتماد و پیش از ورود به کابینه است. این در حالی بود که روحانی نیز در صحبت هایش گفته بود: بر اساس سند تحول بنیادین با جدیت گام برمی داریم و اینکه برای تربیت نسلی کارآفرین و با نشاط تلاش می کنیم. همچنین روحانی گفته بود به عنوان نماینده یک میلیون و 700 هزار معلم شاغل و بازنشسته و فرهیخته در هیات دولت همه تلاش خود را به کار می گیرم. حال معلم های آموزش و پرورش بعد از یکسال در سه یادداشت صحبت هایشان را مطرح کرده اند
آقای وزیر دریک کلام : استعفا دهید!
عبدالجلیل کریم پور / معلم آموزش و پرورش
در ابتدای یادداشت با گذشتن از این مورد مهم که همه دولت ها در زمان معرفی وزیر آموزش و پرورش خود، بیشتر به دنبال بازی با کلمات و جملات پرطمطراق بوده و هستند و احساس و عواطف تمام عوامل این نهاد موثر را به بازی می گیرند، به بررسی عملکرد سید محمد بطحایی، وزیر کنونی آموزش و پرورش می پردازیم .وقتی جناب بطحایی توسط ريیس دولت معرفی شد، یادداشت های زیادی در رابطه با عدم کارایی و توفیق ایشان در این پست نوشته شد و همه بالاتفاق بر این باور بودند که ایشان به خوبی نمیتواند از عهده این کار برآید. در اولین نگاه باید به این مهم اشاره کنیم که فقدان یک نگاه درست آموزشی در همه فرادستان، نوعی افول جایگاه را برای این نهاد به ارمغان آورده است ! هیچ یک از نمایندگان مجلس به اهمیت نهاد آموزشی توجهی نکرده و نمی کنند. باوجود همه انتقادهای ارائه شده، خیلی ها خرسند به رای کامل به کابینه بودند و وزیر معرفی شده آموزش و پرورش هم به همین رویه توانست رای خوبی را به دست آورد. پس از رای اعتماد ، ایشان قول دادکه در جهت تعالی این نهاد قدم های موثری بردارد؛ از جمله اینکه برای تربیت نسلی بانشاط قدم برداشته و به عنوان نماینده یک میلیون و هفتصد هزار معلم شاغل و بازنشسته تمام تلاش خود را در جهت ارتقاي منزلت معلمان به کار گیرد ! متاسفانه آقای بطحایی نه در جلسه رای اعتماد توانست به درستی اهداف خود را بیان کند و نه در زمان تصدی وزارت از عهده آن برآمد !وقتی ایشان با قدرت تمام از انحلال و حذف مدارس نمونه و تیزهوشان سخن گفت و انجام هرگونه آزمون تستی را ممنوع کرد، احسنتی را از جانب خیلی ها نصیب خویش كرد ولی اجرای دوباره آن نشانه ای شد بر ضعف اجرایی ایشان که نشانه ای جدی از ناکارآمدی و عدم جسارت است !
حال با این وصف باید همچنان این سوال را از ایشان پرسید که جناب وزیر برای نشاط گم شده در مدارس چه کرده اید؟ چرا دانش آموز ما حس و حال درس خواندن ندارد؟ ما در کجای آموزش و پرورش دنیا قرار داریم؟ سوال من این است که شما به اندازه سهم خودتان چه کاری انجام دادهاید؟! چقدر دولت و نهادهای حاکمیتی را ملزم به توجه جدی به این نهاد کردهاید؟ حق السهم این نهاد برای ارتقاچقدر است؟ به وفور گفته اید که در جهت ارتقاي معیشت نیز قدم های موثری برخواهید داشت. چند ماه آخر سال حق التدریس معلمان شاغل هنوز پرداخت نشده وسختی کار معلمان کاهش پیدا کرده است . مدیران و معاونان مدارس ملزم به 6 ساعت حضور در کلاس شده اند (عاملی که برای صرفه جویی در نظر گرفته شده است). آقای وزیر ، کار دوم معلم ، اعتبار اجتماعی اش را دچار خدشه های فراوان میکند ، اما برای گذرانی منطبق بر جایگاهش ناگزیر از آن است !تدبیر عملیتان چیست؟ بیایید به جای صرفه جوییهای بی مورد ، مجموعهای کارآمد را برای یک مطالعه جدی ، هدفمند و اثربخش در نظر بگیرید تا مبتنی بر نظریات تعلیم و تربیت و همگن با جامعه خود ما، راهی را برای برون رفت از این وضعیت نامیمون بیابید. سعی کنید با قدرت ارائه نظریات آموزشی توسط کارآمدان این حوزه، دولت و نهادهای حاکمیتی را ملزم به قبول جایگاه رفیع این نهاد كنيد تا خارج از همه بحث های شعاری، آن را در اولویت خویش قرار دهند!آقای وزیر ، اگر بحث سخنوری باشد، بسياري افراد بهتر از شما می توانند مسائل پر اهمیت تری را بیان كنند. ما از شما حضوری فعال در کابینه را می خواهیم! حضوری جسارت آمیز که نام این نهاد را بر بلندای اعتبار قرار دهد، جایگاهی که در همه دولت ها برای معلم فقط شعار دادند . آیا میدانید که استعفا برای زمان عدم همراهی هاست! لااقل این جسارت را داشته باشید . در یک کلام ، استعفا دهید !
آقای وزیر خوش قول باشید!
نسرین محمدباقری/ معلم آموزش و پرورش
یک سال از اخذ رای اعتماد جناب دکتر بطحایی از مجلس شورای اسلامی و وعدههای داده شده می گذرد. مصاحبه ها و اظهارنظرهای متعدد جناب وزیر، از احاطه کامل ایشان به مسائل و مشکلات موجود در آموزش و پرورش حکایت دارد اما بلافاصله این سوال به ذهن متبادر می شود که آیا تنها اشراف داشتن به موضوعات کافی است؟
آقای وزیر، به وضعیت کنونی نظام آموزشی، نقدهای جدی و فراوانی دارد ولی از ایشان به عنوان وزیری از جمع خانواده آموزش و پرورش، انتظار می رود در کنارطرح مسائل و مشکلات و موانع، راه حل و سازوکارهای مناسب، قابل اجرا و نوینی متناسب با ضرورت ها و نیازهای روز سیستم آموزشی کشور با بهره گیری از تجارب جهانی، با تاکید بر فرهنگ بومی، برای توسعه آموزش وپرورش داشته باشد.
جناب وزیر وعده داده بود که به عنوان نماینده یک میلیون و 700هزار معلم و آموزگار شاغل و بازنشسته، تمام سعی خود را برای ارتقای معیشت و منزلت همکاران خود در هیات دولت به کار بگیرد.
متاسفانه میزان افزایش ریالی حقوق معلمان در مقایسه با سالهای گذشته و به نسبت افزایش هزینههای زندگی، سیر نزولی داشته است. در ماههای اخیر افت ارزش ریال و افزایش بیسابقه ارزش دلار و طلا، فشار اقتصادی بیشتری بر معلمان، مانند سایر طبقات اجتماعی وارد کرده و این فشار مضاعف، سطح نارضایتی معلمان را افزایش داده است.
این ناخرسندی بر روند آموزش و توسعه آن، اثرات منفی دارد. دولت در بودجه ۹۷، میزان افزایش سالانه حقوق را از 12 تا 20 درصد به 6 تا 12 درصد کاهش داد.
فرهنگیان احکام جدید خود را در پایان تیر دریافت کردند،علاوه بر کسر غیرقانونی مقرری ماه اول و حذف یا کاهش سختی کار، میزان افزایش ریالی در احکام حقوقی، انتظارات را برآورده نکرد! متعاقب آن، متاسفانه شاهد ایجاد کمپین و چالشی تحت عنوان «این حکم، حق من نیست» و پاره کردن و آتش زدن احکام حقوقی از سوی عدهای از فرهنگیان در فضای مجازی بودیم؛ گرچه این حرکت اعتراضی مورد تایید همه معلمان نبود.
آقای وزیر در یک گفتوگوی تازه از داشتن شغل دوم بسیاری از فرهنگیان برای رسیدن به سطح زندگی متوسط، مطلع است و انتظار داشت ولی دانشآموز از این که معلم فرزندش شغل دوم دارد، نگران باشد! اما آیا والدین محترم، آنقدر آسوده خاطر هستند که از این پس دغدغه معیشت معلمِ فرزند خود را نیز داشته باشند؟ و اگر هم این دغدغه را دارند، چگونه آن را به نمایش بگذارند؟ با تجمع و تحصن؟ اعتراضات و تجمعات مختلفِ خود معلمان که همواره با بی مهری و بی توجهی روبه رو بوده است!
در همان گفت و گوجناب وزیر با هدف حفظ کرامت همکاران، طرحی را پیشنهاد کردتا معلمان به جای داشتن شغل دوم که در خور شأن و منزلت آنان، ارزیابی نمیشود، به صورت تمام وقت در اختیار مدرسه و نظام آموزش و پرورش باشند. البته این طرح را در کنار دهها طرح کلان دیگری که به آنها اشاره ای نشد، مطرح کردند. اما سوالي مطرح ميشود : آیا معلمی که بر اساس این طرح پیشنهادی، تمام وقتِ خود را برای تدریس در اختیارنظام آموزشی قرار می دهد، زمانی برای تحقیق و پژوهش و ارتقاي دانش خویش خواهد داشت؟ پذیرش این طرح، یعنی حقوق فعلی معلمان عادلانه است و برای داشتن درآمد بالاتر باید کار بیشتري انجام داد!
جناب وزیر! میزان پاداش همکاران بازنشسته فرهنگی به مراتب کمتر از پاداش پایان خدمت سایر کارمندان دولت است. همکارانی که سال گذشته بازنشسته شدند، پس از حذف فوق العاده ویژه از پاداش پایان خدمت، پاداش خود را با 10 ماه تاخیر و به صورت اقساطی دریافت می کنند!
آقای بطحایی! انتظار همکاران زحمتکش شما این است که برای تخصیص بودجه مناسب وخدمات رفاهی مطلوب فرهنگیان، تلاش بیشتری به خرج دهید. معوقات فرهنگیان هنوز کامل پرداخت نشده است. انتظار همکاران شما در آموزش و پرورش، غیرمعمول و غیرمنطقی نیست. بزرگترین انتظار فرهنگیان رسیدن به جایگاه واقعی در جامعه است.
نگاه و انتظار جامعه و اولیای دانش آموزان به معلمان، به عنوان فرهیختگانی شریف، کم توقع و زحمتکش اما درگیر با مشکلات کمرشکن معیشتی، نگاهی آزار دهنده است. معلمی که ذهنش از تامین هزینههای زندگی و معیشت، آسوده باشد، برای ارتقای سطح دانش و به روزرسانی اطلاعات و دانش مورد نیاز برای انجام وظایف آموزشی، تلاش خواهد کرد و با انگیزه و مسئولیت پذیری و رضایتِ خاطر بیشتری در کلاس حضور خواهد داشت.
جناب وزیر شما قولهایی دادید که به تایید بسیاری از فرهنگیان اجرایی نشدند، قول هایی هم می دهید که زمینه اجرایی ندارند! یا قول ندهید و اگر هم قولی می دهید، لطفا خوش قول باشید!
تصمیم گیری قطعه گم شده پازل تحول
نرگس ملک زاده/ عضو کانون صنفی معلمان تهران
کابینه دولت دوازدهم یک ساله شد اما هنوز درِ آموزش و پرورش بر همان پاشنه میچرخد؛ همچنان بزرگ ترین و فربه ترین نهاد دولتی کشور با شیوه مدیریتی آزمون و خطا روزگار میگذراند. وزارتخانه ای که به گفته وزیرش قرار بود با اجرای برنامه های زود بازده و با الهام از «تئوری پنجره شکسته» راه تحول را آغازکند، به گفته خود ایشان امروز در حال ورشکستگی است. اگر بطحایی به تئوری پنجره شکسته هم اعتقاد داشت، باید اوضاع آموزش و پرورش وضعیتی به مراتب بهتر از حال حاضر می داشت. بر طبق این تئوری هر آشفتگی باید در سریع ترین زمان ممکن به حالت اول بازگردد تا هم انرژی کمتري صرف تغییر دادن آن شود و هم اینکه انگیزهها برای تکرار از بین برود. به بیانی سادهتر اگر دیدیم در جایی شکستگی وجود دارد، زود تعمیر شود، نه اینکه با تعلل و این شاخه به آن شاخه پریدن، منتظر فرجی باشیم. اما امروز با وجود گذشت یک سال از وعدهها و شعارها، پازل تحول ایشان هنوز چیده نشده و فقط افقی که مشخص نیست دست یافتنی است یا خیر، ترسیم شده است. تصمیم گیری در شرایط عدمِ اطمینان یا ریسک برای سازمانی با این تنوع مخاطب، بی تدبیری است و نتیجه ای جز سردرگمی ندارد.
یکی از پرسر و صدا ترین تصمیمهایی که به گفته معاونت آموزش ابتدایی می توان آن را شاخص ترین عملکرد وزارت آموزش و پرورش در سال 96 نامید «مصوبه شورای عالی آموزش و پرورش با موضوع ممنوعیت برگزاری آزمون در دوره ابتدایی» بوده است. این تصمیم وزارتخانه بر اساس مفاد سند تحول بنیادین و به منظور ایجاد نشاط و شادابی در مدارس و حذف عوامل آسیبزا و اضطرابآفرین اتخاذ شد. اما با این همه دلیل که پشتوانه معنایی مثبت هم داشت، آیا توانست به هدف خود برسد و بازخوردی متناسب با این تصمیم را دریافت کند؟ آیا توانست این تصمیم را از کف مدرسه به بطن جامعه ببرد و آن را به عنوان یک مطالبه اجتماعی پیگیری کند؟ آیا قبل از اعلام این تصمیم، بستر سازی مناسبی در محیطی با لایههای فرهنگی متعدد انجام شده بود؟ تصمیمی که هنوز در داخل نظام آموزشی کشور بر سر خواستن و نخواستن آن دعوا بود! یعنی ساختار داخلی یک سازمان نمیتوانست خود به ثبات نظر برسد تا بتواند از تمام توان خود براي اقناع محیط خارجی از خود استفاده کند. نتیجه چه شد؟ یک روز نوشتند:«آزمون ورودی پایه هفتم مدارس تیزهوشان برگزار نمی شود و مدارس مذکور با روشهای جایگزین دانشآموز میپذیرند و مصوب شورای عالی آموزش و پرورش مبنی بر حذف آزمون پا برجاست». روز دیگر گفتند:«انتخاب دانش آموزان پایه هفتم در مدارس تیزهوشان بدون آزمون پیشرفتِ تحصیلی و تنهابر اساس سنجش و استعداد و هوش داوطلبان انجام خواهد شد».
از روند اعلام تصمیم و حاشیههایش که بگذریم، اجرایش را چگونه توجیه کنیم؟ آزمونی که برگزار شد و مشت مخالفان حذف آزمون را پرتر کرد. تصمیمی که قرار بود کارساز باشد، حاشیه ساز شد. تاکید صفر تا صدی حذف آزمونها براي کاهش اضطراب و استرس کودکانمان بود و اینکه از این پس مدیریت تعلیم و تربیت را از دست کاسبان و تجار خواهیم گرفت و به دست کارشناسان امورتربیتی و آموزشی خواهیم سپرد. فاصله بسیاری بین تصمیمِ گرفته شده تا آنچه امروز اجرا شده است وجود دارد! این تصمیم از شکلِ اعلام تا نحوه اجرای آن آنقدر ضعف داشت که هر چه کوشش شد زیبایی های آن به چشم آید، موفق نشد. میگویند مدیریت هنرِ انجام کار به وسیله دیگران است اما تصمیم گیری وظیفه یک مدیر موفق است. وزیر در یک سال گذشته نشان داد پازل تحول این وزارتخانه چیده نخواهد شد زیرا هنوز قدرت تصمیمگیری برای خود وزارتخانه را ندارد، چه برسد که بخواهد تحول آموزش و پرورش را به یک مطالبه ملی تبدیل کند!
سایت شعارسال، با اندکی اضافات و تلخیص برگرفته از روزنامه قانون، تاریخ انتشار: 3شهریور1397 ، کدخبر: 108491: www.ghanoondaily.ir