
شعارسال: برای مثال، ایران در نیمقرن گذشــته به نحو چشمگیری امکانات آموزشی در مقاطع مختلف تحصیلی را افزایش داده اســت. در ســال ۱۳۹۰ پوشــش ثبتنام در مقاطــع ابتدایی معــادل ۹۸٫۷ درصد و در دوره اول متوســطه ۹۴ درصد بوده اســت که در میان کشورهای درحالتوســعه شاخص خوبی به حســاب میآید. ولی گسترش پوشش آموزشــی، برخلاف انتظار به افزایش بهرهوری، خالقیت و نوآوری و بهتبع آن رشــد تولید در ایران منجر نشــده است.
به نظر میرســد تأکید بر رشد کمی شــمار دانشآموزان و ایجاد مدارس در سراســر کشور به هدف اصلی تبدیل شده و به کیفیت آموزش و ضرورت تشویق پرسشگری و پرورش خلاقیت و نوآوری در دانشآموزان توجه نشده است. ایران برای توســعه نظام آموزشی کارآمد به معلمان و مربیانی نیازمند است که با انگیزه و علاقه در کلاسهای درس حاضر شوند. افــرادی که در تأمین حداقل نیازهای زندگی ناتواناند، قطعا قادر به ایجاد تحرک فکری و پرورش تفکر نوین در دانشآموزان نیســتند. معلمان خســته و بیعلاقه امکان طرح پرســش را از دانشآموز میگیرنــد. در این شرایط نظام آموزشــی به کارخانــهای بدل میشــود که درختهای تناور اســتعداد کودکان و دانشآموزان را به چوبکبریتهای کوچک و یکاندازه تبدیل میکند. انتظــار میرفت بــا افزایش شــمار مــدارس خصوصی و سبکشــدن بار مالی آموزش دولتی، کیفیــت مدارس دولتی ارتقا یابد؛ ولــی این انتظار تحقق نیافت. امــروزه مدارس خصوصی با هزینههای ثبتنام بالا، بهترین آموزش را برای موفقیت در کنکور ارائه میکنند ولی در این مدارس نیز عموما شــکوفایی خلاقیت و نوآوری نوجوانان در دستور کار قرار ندارد. برای ایجاد تحولی جدی در نظام آموزشی ایران باید شیوههای آموزشی، نحوه استخدام معلمان و حقوق پرداختی به آنان تغییر کند وگرنه با گســترش مؤسسات آموزشــی بر مبنای ساختارهای موجود، دســتاوردی فراتر از آنچه تاکنون به دست آمده، نخواهیم داشت.
توانمندسازی راهی به سوی توسعهدولــت تدبیر و امید با وعدههای ایجاد تحول در نظام آموزشــی و افزایش کارایی و اثربخشــی آن کار خــود را آغاز کرد ولی تاکنــون حرکتي جدی برای اصلاح تنگناهای نظام آموزشــی نكرده اســت. معلمان همچنان از وضعیت معیشتی خود ناراضی هســتند، شــیوهها و کیفیت آموزشــی و شــاخصهای استخدام معلمان و مربیان تغییری نکرده است. به ســبب وجود کســري بودجــه و اولویت مهار تــورم، دولت از افزایش حقوق فرهنگیان اجتناب کرده است. بودجه فعالیتهای کمکآموزشی و خارج از برنامه تقریبا صفر است. در ارتبــاط با تغییر شــیوههای آموزشــی و تلاش بــرای بهبود کیفیــت آموزش در مقاطع مختلــف تحصیلی نیز عزمی جدی در دولت دیده نمیشــود. در مقابل با جلب توجه خیرین مدرسهساز به مناطق محروم کشور از یک سو و کاهش نرخ رشد جمعیت و به تبع آن کاهش جمعیت دانشآموزی کشــور، تأمین مالی گسترش کمی امکانات آموزشی امکانپذیر خواهد بود.
آموزش، افراد را در تولید کالاهـا کارآمدتر میکند و این کارآمدی بیشــتر، هم به ارزش تولید در کل اقتصاد منجر میشود و هم درآمد شــخص آموزشدیــده را بالا میبرد؛ اما همین شــخص، حتی بدون افزایش درآمد شــخصی هم از آموزش ســود خواهد برد؛ زیرا امکان مطالعــه، برقراری ارتباط، مهارت در مباحثه و انتخابهای آگاهانهتر را به دســت میآورد، علاوه بر ایــن، از طرف دیگران هــم جدیتر و محترمتر به حساب میآید که خود ارزشی گرانبهاست. به عبارت سادهتر، فواید آموزش، فراتر از نقش آن به عنوان «سرمایه انســانی» در تولید کالاست.
پژوهشها این نکته را هم نشــان دادهاند که بازدهــی آموزش در مراتب پایینتر (دبســتان و دبیرستان) بسیار بیشــتر از بازدهی مراتب بالاتر (دانشــگاه) است و سود حاصل از آن بهویژه در دوره دبستان بیشترین و تأثیرش
قویترین است.
تمرکززدایی مالی در آموزش و پرورشدر ســالهای اخیر یکی از دغدغههای اساســی برنامهریزان آموزشــی، تمرکززدایی از نظام آموزشوپرورش است. در شــرایطی که بخش عمدهای از تصمیمگیریها بر عهده وزارت آموزشوپرورش اســت، بحثهای بســیار زیادی در زمینه تعیین سطح تفویض برای واگذاری اختیار تصمیمگیری به عناصر غیردولتی وجود دارد. این موضوع نهتنها منجر به کنترل و نظارت بیشــتر خواهد شــد بلکه زمینه افزایش کارایی نظام آموزشــی و پرورشی کشــور را فراهم میکند. در همین راســتا یکی از سیاستهای اعمالشده از ســوی وزارت آموزشوپرورش دولت یازدهم برای تمرکززدایی، واگذاری اختیار بیشتر در حوزه امور مالی و بودجه به مدیران مدارس است. اگرچه پیادهسازی چنین سیاستی منجر به برداشــتن گام بزرگی جهت پرکردن جای خالی «مدرسهمحوری» در سیستم مدیریتی آموزشوپرورش ميشود، اما این موضوع نیازمند شناخت صحیح از اصول و الزامات مربوطه است.
آنچه تاکنون اتفاق افتاده، سیاستی بوده و طبیعی است که این سطح باید بالاتر برود و به ساختارها و نهادها برســیم. باید ببینیــم ضرورت دارد که چه تغییرات ساختاریاي در آموزشوپرورش صــورت بگیــرد. وقتــی میگوییم عدم تمرکز، یک تغییر ساختاری است. حال وقتی این را گفتیم الزام آن چه تغییراتی است؛ شــورای منطقهای است یا چه نهادهایی باید شــکل بگیرند؛ بنابراین مــا وقتی مرتــب در آموزشوپرورش تغییر ایجــاد میکنیم قطعا این تغییر ســاختاری نیســت که تغییر نهــادی هم الزام باشــد؛ بلکه تغییرات، یک تغییر سیاســتی اســت. برای مثال میگوییم اگر چهار ساعت بوده، میشــود شــش ســاعت یا تعداد معلم را کم و زیاد میکنیم؛ درحالیکه باید استراتژی تغییــر کنــد و ایــن متضمن این اســت که ســاختارها تغییر کند و در آن حوزه به نظر میرســد شــاید تغییرات ما در یک یا دو مرحله بوده است.
شعارسال، با اندکی تلخیص و اضافات بر گرفته از سایت روزنامه شرق ، تاریخ انتشار: 24 آذر 1398 ، کد خبر: 3597 ، www.sharghdaily.ir