پایگاه تحلیلی خبری شعار سال

سرویس ویژه نمایندگی لنز و عدسی های عینک ایتالیا در ایران با نام تجاری LTL فعال شد اینجا را ببینید  /  سرویس ویژه بانک پاسارگارد فعال شد / سرویس ویژه شورای انجمنهای علمی ایران را از اینجا ببینید       
جمعه ۳۱ فروردين ۱۴۰۳ - 2024 April 19
کد خبر: ۲۷۶۷۹۸
تاریخ انتشار : ۳۰ ارديبهشت ۱۳۹۹ - ۱۹:۱۲
هنگامی‌که آزادی‌های اقتصادی سلب می‌شوند، بازار‌های غیررسمی با ابتکار‌های تازه به راه می‌افتند
شعار سال: در زندان‌های آمریکا، نگه‌داشتن یک اسکناس ۵دلاری چنان خطرناک به شمار می‌رود که پر دل و جرئت‌ترین زندانی‌ها هم تمایلی به این کار ندارند. علاوه بر نبود پول، تحت شدیدترین محدودیت‌ها، نه کاری وجود دارد که بتوانید با آن درآمد داشته باشید، نه محصولی که می‌خواهید بخرید در دسترس است. اما ریچارد دیویس، اقتصاددان بریتانیایی، فهمید که علی‌رغم همۀ این‌ها، حیات اقتصادی شگفت‌انگیزی در همۀ سطوح زندان در جریان است. از تنباکو و قهوه، تا مواد مخدر، آب‌نبات گردویی و هرچیز دیگری که فکرش را بکنید.
 
ریچارد دیویس، سال ۱۹۶۱، زمانی‌که ویلبرت ریدو نوزده‌ساله بود، در یک سرقت ناشیانه از بانک مردی را کشت. پس‌ازاینکه گناهکار شناخته و به اعدام محکوم شد، به ندامتگاه ایالتی لوییزیانا (که مابین زندانی‌ها، نگهبان‌ها و مردم محلی به آنگولا شهره است و وجه تسمیۀ آن، مزرعۀ عظیمی است که سابقاً در آنجا وجود داشت و با نیروی کار برده‌ها کشت می‌شد) فرستاده شد. به ریدو عنوان م-۱۸ دادند. م مخفف «محکوم» و شماره، بیانگر جایگاهش در فهرست اعدامی‌ها بود. سرنوشتش قرار بود صندلی الکتریکی باشد.

ریدو بیش از یک دهه در سلول انفرادی در بند اعدامی‌ها زیست و حریصانه مطالعه کرد. به روزنامه‌نگاری علاقه‌مند شد و شروع به نوشتن کرد. اواسط دهۀ ۱۹۷۰، ریدو در زندان اصلی زندگی می‌کرد و سردبیر آنگولیت، ماهنامۀ سازمانی ندامتگاه بود. ریدو درنهایت از اعدام جَست و امروز بی‌شک مشهورترین زندانی سابق آنگولاست. آنگولیت طی ۲۰ سال سردبیری ریدو، جوایز ملی بسیاری را از آن خود کرد؛ اما او اولین‌بار در مقام گزارشگر زندان، و با ستونی به نام جنگل، شهرتی برای خود دست‌وپا کرد. نخستین موضوعی که انتخاب کرد سازوکار اقتصاد زندان بود.

امروزه در آمریکا تقریباً ۲.۳ میلیون زندانی وجود دارد، رقمی که بااختلاف از تمام کشور‌های جهان بیشتر است. لوییزیانا نیز اکنون دومین نرخ بالای زندانی‌شدن در ایالات متحده را دارد (اُکلاهما در سال ۲۰۱۸ از آن پیشی گرفت)، و نرخ زندانی‌شدن مردان در این ایالت با اختلاف بیش از میانگین ملی است و آنگولا تنها زندان امنیتی آن است. بزرگترین زندان کشور نیز هست، مکانی با مساحتی نزدیک به ۷۳ کیلومتر مربع که از منهتن بزرگتر است. طی مأموریتی برای تحقیق دربارۀ تحت فشارترین اقتصاد‌های جهان به آنگولا سفر کردم. گمانم این بود که مواردی از مبادلۀ بدوی کالابه‌کالا مشاهده می‌کنم؛ آنچه کشف کردم سیستمی بود نوآورانه، پیچیده و مدرن از تجارت پنهانی که درسی مهم دربارۀ سازوکار اقتصاد‌ها ارائه می‌دهد.

محبوسین فعلی و زندانی‌های سابق می‌گویند نخستین قانونِ اقتصادِ زندانْ تقاضای ارضانشده است و این محرک ابتکار است. زندانی‌ها که دستشان از جهان بیرون کوتاه شده، درحالی به خود می‌آیند که درگیر کمبود کالا‌های اساسی‌اند و ناتوان از انتخاب‌هایی که سابقاً بدیهی می‌پنداشتند. نیاز به داشتنِ کالا‌های اساسی شدید است و زندانی‌هایی که ملاقات کردم، هفته‌های نخست زندان را شبیه به ضربه‌ای روحی توصیف کرده‌اند. آن‌ها طی این دوره قوانین جهان جدیدشان را می‌آموزند و با این واقعیت اُخت می‌شوند که نه تنها آزادی، بلکه مایملکشان را نیز از دست داده‌اند. امروزه در لوییزیانا زندانی‌های جدید ضروریات اولیه را دریافت می‌کنند: لباس معمول زندان، یک قالب صابون و مقداری کرم. اما اقلام روزمرۀ بسیاری هست که ندارند و می‌خواهند: اسپری خوش‌بو کننده، شلوار جین مناسب و کفش کتانی بهتر. هنگامی‌که در بتن‌روژ، مرکز لوییزیانا، با ریدو ملاقات کردم، به من گفت در سال‌های ۱۹۶۰ نیز وضع همین بوده است: تدارکات اولیه را دریافت می‌کردید، ولی تلاش زیادی صرف به‌دست‌آوردن آسایش‌های اضافی می‌شد.

برخی اجناس ازطریق کانال‌های رسمی دردسترس‌اند، اما به‌چنگ‌آوردنشان زمان زیادی طول می‌کشد. وقتی یکی از زندانی‌های آنگولا کتابی سفارش می‌دهد یا کتابی برایش فرستاده می‌شود، ممکن است شش ماه یا بیشتر طول بکشد تا به دستش برسد، زیرا لازم است که سانسورچی‌ها محتوا را بررسی کنند. این تأخیر نمونه‌ای است از مضمونی کلی در اقتصادِ زندانِ لوییزیانا: اقتصاد با پرش زمانی۱ کار می‌کند.

کارکرد زمان در زندان‌های لوییزیانا دیگرگونه است، زیرا از دیرباز احکام زندان در این ایالت بسیار طولانی‌مدت بوده‌اند. از سال ۲۰۱۷ اصلاحاتی آغاز شده تا برخی دستورالعمل‌های صدور حکم آسان‌تر شوند، اما چندین دهه است که هرکس در این ایالت به جرم قتل محکوم می‌شد، حبس ابدِ لازم‌الاجرا می‌گرفت؛ هر هم‌دست یا دوستی که در صحنۀ جنایت حاضر بود هم همین حکم را دریافت می‌کرد. در لوییزیانا حتی جرایم غیرخشن اغلب به احکام سنگین ختم شده‌اند. احکام لازم‌الاجرا برای مجرمان تکراری اغلب با هر محکومیت دوبرابر شده است. همچنین تا همین اواخر، قانونی وجود داشت مؤید آنکه چهارمین ارتکاب می‌توانست حبس لازم‌الاجرای حداقل ۲۰ ساله و حداکثر حبس ابد در پی داشته باشد. من با لوییس، یکی از ساکنین سابق آنگولا ملاقات کردم که به‌خاطر اتهامی مرتبط با مواد مخدر، ۲۰ سال را در آنگولا گذرانده بود. او توضیح داد که مورد او بدترین نمونه ازاین‌دست نیست: تیموتی جکسن، مردی که بیش از بیست سال پیش، حین دزدیدن یک ژاکت از فروشگاه دستگیر شده بود، قرار است باقی عمرش را در آنگولا سپری کند. میانگین مدت حبس در آنگولا تقریباً ۹۰ سال است.

در بسیاری از زندان‌ها، اجناس ساده‌ای که آن بیرون ارزان و بی‌اهمیت‌اند، می‌توانند ارزش زیادی در داخل داشته باشند؛ در مکان‌هایی همچون آنگولا، احکام بیش‌ازحد طولانی این قضیه را به سطح دیگری می‌کشاند. ریدو در کتاب خاطراتش، در جایگاه عدالت۲، شرح می‌دهد که بهبود‌های بسیار کوچک ممکن است زندگی زندانی را دگرگون کند. اون نیز همچون سایر مردانِ بندِ اعدام، در سلولی کوچک محبوس بود. سه تا از دیوار‌ها -دیوار پشتی و دو طرف- آجری بودند. دیوار روبه‌رویی چارچوبی بود متشکل از میله که اجازۀ داشتن حریم خصوصی را هنگام عبور نگهبان‌ها و دیگر زندانی‌ها نمی‌داد، و در زمستان راه سوز سرما را به درون باز می‌گذاشت. به‌دست‌آوردن پتو یا پرده‌ای برای آویزان‌کردن جلوی میله‌ها می‌توانست تأثیری دگرگون‌کننده در زندگی یک زندانی داشته باشد. وقتی جهان شما به‌اندازۀ جعبه‌ای سه‌طرفه کوچک می‌شود، تکه‌ای پارچه که به شما حریم خصوصی و گرما می‌دهد تبدیل به نیازی اساسی می‌شود که به‌سختی برای ارضای آن تلاش خواهید کرد.

در آنگولا یکی از راه‌های پیش پای زندانی برای بهبود شرایطش کارِ رسمی است. یکی از القاب دیگر این ندامتگاه «مزرعه» است. پیرامون آن زمین‌هایی زیر کشت محصولاتی مثل ذرت، گندم، ذرت خوشه‌ای، سویا و پنبه وجود دارد. زندانی‌ها تمام سال، ازجمله آگوست که دمای هوا ممکن است تا ۳۸ درجۀ سانتی‌گراد افزایش پیدا کند، در این مزارع، جان می‌کنند. میوه و سبزی پرورش می‌دهند و بین شبکۀ زندان‌های ایالتی توزیع می‌کنند. همچنین درآمد زندان‌ها را نیز افزایش می‌دهند: شرکت زندان‌های ایالت لوییزیانا۳ که محصولات تولیدی زندانی‌ها را می‌فروشد، در سال ۲۰۱۶ تقریباً ۲۹ میلیون دلار آورده داشت که بخش عمدۀ آن از آنگولا بود.

برنامۀ کاری رسمی زندانی‌ها به‌گونه‌ای طراحی شده تا عمدۀ روزشان را پر کند. زندانی‌ها نمی‌توانند از کار کردن امتناع کنند و اکثر آن‌ها به‌نوعی شاغل‌اند (استثنائات شامل بند اعدامی‌ها یا محبوسین سلول‌های انفرادی است). سلسله‌مراتب مشخصی از مشاغل وجود دارد و آن‌ها که در مزارع کار می‌کنند در انتهای این سلسله‌اند. یکی از زندانی‌های فعلی برایم توضیح داد که چرا فرستاده‌شدن برای «سبزی‌چینی» بدترین شغل در زندان است: هر شیفت هشت ساعت طول می‌کشد و باید در هوای گرم سخت کار کنی. مردان در خطوط موازی کار می‌کنند و علف‌های هرز را از بین می‌برند. اگر زندانی دیگری را سهواً با یک ساقۀ علف بزنید، ممکن است دعوا راه بیفتد؛ اگر دستتان هنگام برداشت محصول بِبُرد، ممکن است به‌منزلۀ تلاش برای آسیب زدن به خود تلقی شود و تحقیقاتی خسته‌کننده را در پی داشته باشد. پاداش آن‌هایی که یک دهۀ کامل را بدون قانون‌شکنی خدمت می‌کنند -دعوا یا آسیب‌به‌خود می‌تواند زمان را به ثانیۀ صفر بر گرداند- موقعیت «معتمد» است. این زندانی‌ها مشاغل باارزشی جایزه می‌گیرند ازقبیل کارکردن به‌عنوان پادوی نگهبان‌ها در باشگاه گلف یا نظافتچی در موزۀ کوچکی که وقف تاریخ این ندامتگاه شده

پول برای نگه‌داشتن زیادی خطرناک است، و این زندان‌های ایالات متحده را تبدیل به معدود مکان‌هایی روی زمین می‌کند که در آن‌ها دلار پذیرفته نمی‌شود
و در فاصلۀ اندکی بیرون از دروازه‌های اصلی قرار دارد.

فهرست رسمی پرداخت‌ها در آنگولا، مقیاسی متفاوت از جهان خارج دارد. زندانی‌ها می‌گویند سال‌هاست که پرداخت در ندامتگاه از ۲ تا ۲۰ سنت در ساعت متغیر بوده است. بااینکه اصلاحات اخیر این میزان را ارتقا می‌دهد، اکثر کسانی که با آن‌ها حرف زده‌ام گفتند که سبزی‌چینی یا سایر کار‌های پایه‌ای مزرعه تنها ۴ سنت در ساعت درآمد دارد و به آن‌ها حقوق هفتگی ۱ دلار و ۶۰ سنت پرداخت می‌شود. با این نرخ پرداخت یک محکوم باید ۱۸۱ ساعت کار کند تا ۷ دلار و ۲۵ سنت، معادل حداقل دستمزد ساعتی فدرال در ایالات متحده، درآمد داشته باشد. آن‌هایی که در محدودۀ نرخ پرداخت بالاتر هستند، ممکن است به‌سرعت تنزل درجه بیابند. یکی از محکومین به حبس ابد شرح داد که چگونه، وقتی متهم شد به اینکه از کارگاه یک آچار دزدیده -کاری که می‌گفت نکرده است- موقعیت معتمدش لغو شد و حقوقش تا کمترین میزان پایین رفت. حقیقت هرچه باشد، یک زندانی با خوش‌رفتاری می‌تواند انتظار افزایش سالانه ۴ سنت را داشته باشد. برای او برگشتن به مقیاس بالاتر ممکن است سال‌ها طول بکشد. کار در آنگولا سخت و اجباری است و سودآور نیست.

پول که به دست آمد زندانی می‌تواند آن را در یکی از هفت فروشگاه زندان آنگولا خرج کند. این فروشگاه‌های رسمی برای زندانی‌هایی که درپی آسایش مادی‌اند، شاهرگ‌هایی حیاتی به شمار می‌روند. آن‌ها در آنگولا سویی‌شرت‌های راسِل اَتلِتیک، تی‌شرت‌های فروت آو دِ لوم و چند نوع کفش عرضه می‌کنند. دسته‌بندی مهم دیگر غذاهاست. به زندانی‌ها سه وعده در روز غذا می‌دهند، اما آن‌ها می‌گویند که این غذا‌ها بی‌مزه است؛ درمقایسه، فروشگاه، اسنک‌هایی با سس‌های آسیایی شیرین و تند، ترشی خیارشور درستۀ درشت و پفک‌هایی با طعم هالاپینو عرضه می‌کند. میزان سفارشی که آنگولا می‌دهد مقیاس این عملیات را آشکار می‌کند: یکی از اسنادِ جدیدْ مناقصه‌ای برای ۳۰۰۰ جعبه -۳۱۲ هزار پاکت- چیپس ذرت فلفلی را نشان می‌دهد.

زندانی‌ها می‌دانند که یک بازار گرفتار۴ هستند. مهم‌ترین شکایت‌ها از قیمت‌هاست: زندانی‌ها متقاعد شده‌اند که دارد سرشان کلاه می‌رود و برای اجناس بهایی بیشتر از خارج از زندان می‌پردازند. بی‌راه هم نمی‌گویند. تا همین اواخر، مقیاس پرداخت در آنگولا در همان سطحی نگاه داشته می‌شد که در دهۀ ۱۹۷۰ رایج بود. آن‌زمان قیمت خرده‌فروشی یک بسته تنباکوی دست‌پیچ کمتر از ۵۰ سنت بود، بنابراین یک زندانی با ساعتی ۲۰ سنت حقوق می‌توانست طی نصف روز یک بسته از آن به دست آورد. امروز همان بسته حدود ۸ دلار است؛ زندانی‌ها باید برای خریدن یک بسته یک هفتۀ کامل کار کنند.

لوییزیانا تنها ایالتی نیست که زندانی‌هایش را مجبور به کارکردن با مقیاس‌های پرداختی می‌کند که هیچ تناسبی با هزینۀ اقلامی که ممکن است بخواهند بخرند ندارد. ازلحاظ حقوقی، اصلاً لازم نیست به زندانی‌ها پولی پرداخت شود (اصلاحیۀ ۱۳ قانون اساسی ایالات متحده تمام اشکال برده‌داری و خدمت غیرداوطلبانه را «مگر به‌عنوان مجازات جرم»، ممنوع می‌کند). زندانی‌های جورجیا لوازم منزل و علائم راهنمایی‌ورانندگی می‌سازند و هیچ پولی به آن‌ها پرداخت نمی‌شود. در میسوری، به محکومان برای کار ماهانۀ تمام‌وقت، هفت و نیم دلار پرداخت می‌شود؛ یعنی ساعتی حدود ۴ سنت. سیستم بریتانیا کمتر افراطی، اما مشابه همین است. میانگین نرخ پرداخت‌ها حدود ۱۰ پوند برای هفتۀ کاری ۳۵ ساعته است و همان‌جنس شکایت‌ها دربارۀ قیمت اقلام هم وجود دارد: خرید‌های محبوب غذاخوری –یک بسته آجیل نمکی، نودل، غلۀ صبحانه- اغلب به قیمتی بیش از ۲ پوند فروخته می‌شوند. به دست آوردن یکی از این اقلام با حقوق زندان می‌تواند کار تقریباً یک روز باشد.

از جهات بسیار، اقتصاد رسمی یک زندان همانند اقتصاد یک شهر معمولی است. در آنگولا جهانی از کار با شغل و حقوق و ترفیع و تنزیل وجود دارد. همچنین جهانی از خرید، با اقلام مصرفی و فروشگاه‌ها. اما زندان‌ها سیستم‌های اقتصادی‌ای هستند که در آن‌ها هزینۀ اجناس هیچ تناسبی با دستمزد یا قدرت خرید نیروی کار ندارد. مهم‌ترین ارتباطات یک اقتصادِ بازار -قیمت‌هایی که کار و حقوق، عرضه و تقاضا را به هم پیوند می‌دهد- توسط مقامات به‌عمد قطع شده‌اند. اقتصاد رسمی زندان وجود دارد، اما می‌توانست وجود نداشته باشد و زندانی‌ها را وا گذارد تا بازار‌های زیرزمینی خود را بسازند.

در اقتصاد زیرزمینی زندان، چیز‌هایی که ممکن است ساده به‌نظر برسند دشوار، و چیز‌هایی که‌ای بسا غیرممکن به‌نظر برسند، ممکن است به‌راحتی آب‌خوردن باشند. مورد جان گودلو و آب‌نبات‌های او چرایی آن را روشن می‌سازد. ویلبرت ریدو به من گفت جان گودلو به‌مدت ۲۰ سال سلطان آب‌نبات آنگولا بود. گردوی آمریکایی در سراسر جنوب ایالات متحده پرورش می‌یابد و آب‌نبات گردوییِ خانگیْ شیرینی محبوبی در لوییزیاناست. گودلو خودش آب‌نبات درست می‌کرد -به‌گفتۀ ریدو بهترینش را، «بهتر از آن بیرون» - و هر تکه از آن را به‌قیمت ۲ دلار می‌فروخت. به‌گفتۀ ریدو احتمالاً می‌توانست گران‌تر هم بکند: گودلو آن‌قدر مشتری داشت که اغلب کلِ پختش را حتی پیش‌ازآنکه پختنشان تمام شود، پیش‌فروش می‌کرد.

این واقعیت که درست‌کردن آب‌نبات در یک زندان امنیتی ممکن است، جای شگفتی دارد. آب‌نبات پختن به مقدار زیادی مواد اولیه، همچنین دیگ، اجاق گاز و فر نیاز دارد. به‌گفتۀ ریدو «زندانی‌ها هرگز بی‌قدرت نیستند. آن‌ها همیشه توان شورش، خشونت‌ورزی و سخت‌کردن زندگی برای مدیریت را دارند». ریدو توضیح داد که به خاطر همین قدرت زندانی‌ها، مدیریت اغلب با آن‌ها همراهی می‌کند و برخی درخواست‌هایشان را تسهیل می‌کند. درون زندان‌ها، در امور سطح پایین، قدرت اشتراکی است و جا برای بده‌بستان‌های ساده وجود دارد؛ بنابراین به‌دست‌آوردن یک ماهیتابه ممکن است نسبتاً آسان باشد.

اما برخی چیز‌ها که آن بیرون پیش‌پاافتاده‌اند، در زندان ممنوع شده‌اند. هرچیزی که احتمال فرار یا خشونت‌ورزی را افزایش دهد ممنوع است: اسلحه، مواد مخدر، فندک، تلفن همراه. اما مجموعه‌ای از اقلامِ به‌ظاهر بی‌خطر نیز کالای ممنوعه‌اند: مارمایت، که از خمیر ترش گرفته می‌شود، مخمر دارد و می‌تواند در عمل‌آوری غیرمجاز آبجو استفاده شود؛ از آدامس می‌شود برای قالب‌گیری از کلید یا قفل استفاده کرد؛ روغن بچه می‌تواند دست‌های زندانی را آنقدر سُر کند که دیگر نشود گرفتش.

خودِ پول فیزیکی کالای ممنوعه به شمار می‌رود. درعوض، دستمزد زندانی‌ها روی کارت‌های نقدی که می‌توان از آن‌ها در فروشگاه‌ها استفاده کرد، شارژ می‌شود. این امر پول نقد را از دست زندانی‌ها دور نگه می‌دارد و راهی است برای محروم‌کردن زندانی‌های قدرتمند از منابعی که می‌تواند به آن‌ها کمک کند تا به نگهبان‌ها رشوه بدهند. این یعنی آنکه با پول نقد همچون کالای قاچاق درجه یک برخورد می‌شود و اگر زندانی‌ای با موقعیت «معتمد» با پول نقد گیر بیفتد امتیازاتش را از دست می‌دهد.

نبودِ پول نقد برای زندانی‌هایی دردسرساز می‌شود که مشغول تجارت‌هایی هستند که نگهبان‌ها وانمود به ندیدن آن‌ها می‌کنند: پختن آب‌نبات، فروش مرغ سرخ‌شده، خدمات آرایشی از اصلاح موی سر تا خالکوبی تا اتوی فشاری پیراهن. این کارآفرین‌های زندانی می‌توانند کالا و خدماتشان را عرضه کنند، اما نمی‌توانند موقع تسویه پول نقد بپذیرند. یکی از زندانی‌های آنگولا به من گفت که یک زندانی با سابقۀ بی‌خدشۀ خوش‌رفتاری محال است اسکناس ۵ دلاری قبول کند، حتی اگر ارزش جنسی که می‌فروشد ۲ دلار باشد. پول برای نگه‌داشتن زیادی خطرناک است، و این زندان‌های ایالات متحده را تبدیل به معدود مکان‌هایی روی زمین می‌کند که در آن‌ها دلار پذیرفته نمی‌شود. درعوض، زندانی‌ها به‌سوی اقتصاد مبادله‌ای سوق داده می‌شوند که در آن اجناس به‌جای خریده و فروخته‌شدن با پول، معاوضه می‌شوند.

مشکل مبادلۀ کالابه‌کالا این است که ممکن است یافتن چیزی به‌دردبخور برای معاوضه دشوار باشد. اغلب فردی که خواهان چیزی است که شما عرضه می‌کنید، صاحب چیزی نیست که می‌خواهید. از زمانی‌که ویلیام استنلی جِوُنز، در کتابش، پول و سازوکار مبادله۵ در سال ۱۸۷۵، مشکلات مبادلۀ کالابه‌کالا و اینکه پول چگونه آن‌ها را برطرف می‌سازد را شرح داد، اقتصاددان‌ها نام وضعیت نادری که در آن یک مبادله عملی است را «تصادف دوجانبۀ نیازها» گذاشته‌اند. جِوُنز چهار

تاجرین مواد و قاچاقچی‌ها با هیچ‌کدام از این خطر‌ها روبه‌رو نمی‌شوند، زیرا زندان‌های لوییزیانا ابتکار ارزی چشمگیری دارند
نقشی که پول می‌تواند ایفا کند را به‌طور خلاصه شرح داد. نخست، پول واسطه‌ای برای تعویض است، چیزی که همۀ افراد می‌پذیرند و «عمل تعویض را روغن‌کاری می‌کند». دوم، یک «معیار» است -به‌همان‌ترتیب که امروزه قیمت‌گذاری‌ها صورت می‌گیرند. سوم، «استانداردی» است که قیمت‌های آینده را معین می‌کند. درنهایت، روشی است برای «انبارکردن» ارزش و می‌تواند ارزش اقتصادی را در طول فواصل مکانی و زمانی، حمل کند.

ازآنجاکه چیز‌های بسیاری دارای ویژگی‌هایی هستند که جِوُنز بر شمرده است، چیز‌های زیادی می‌توانند تبدیل به ارزِ درگردش شوند. هنگامی‌که یک ارز به این شیوۀ غیررسمی پدیدار می‌شود، اغلب ویژگی‌های فیزیکی بخصوصی دارد که آن را مناسب این کار می‌کند. مهم‌تر از همه، باید شی‌ای باشد که بتواند بدون کاهش ارزش، صد‌ها بار دست‌به‌دست شود. اقلام مصرفی -لباس، کفش، کتاب- به درد ارزبودن نمی‌خورند، زیرا به‌محض خریده‌شدن، دستِ دوم می‌شوند و از قیمتشان کاسته می‌شود. اجناسی از قبیل نمک، شکر یا غله، ارز‌های به‌مراتب بهتری هستند: نمک دستِ دوم به‌خوبی نمک نو است.

علاوه‌برآن، یک جنس چنانچه «بخش‌پذیر» باشد، یعنی به‌سادگی قسمت شده و در دادوستد‌های کوچک‌تر استفاده شود، احتمالاً ارز خوبی از کار در می‌آید. یکی دیگر از معیار‌های کلیدی دوام است. کالا‌های غذایی‌ای که فاسد یا خراب می‌شوند ارز‌های ضعیفی خواهند بود؛ و درنهایت، سادگی و هزینۀ حمل اهمیت دارد. پنبه که هم بخش‌پذیر و هم بادوام است، ممکن است ارز غیررسمی خوبی به‌نظر برسد، اما آن‌قدر سبک است که در مقادیر کم فاقد ارزش است: هر معاملۀ بامعنایی مستلزم حمل‌ونقل گونی‌های عظیم پنبه است.

زندان‌ها سنتی غنی در ابداع ارز‌های غیررسمی دارند. مهم‌ترین ارز زندان -همیشه قابل‌فروش و به‌راحتی بخش‌پذیر- تنباکو است. به‌مدت یک قرن تجارت زیرزمینی در آنگولا با آن تداوم یافته است. اما در سال ۲۰۱۵ سیگارکشیدن ممنوع شد و تنباکو و سیگار کالای قاچاق شناخته شدند. حوالی همان زمان، مادۀ مخدرِ پرحرارت جدیدی به نام موجو۶ -نوعی حشیش ترکیبی- شروع به نفوذ به درون دیوار‌های زندان کرد و مردان بسیاری به آن معتاد شدند. اقتصاد زیرزمینی به لرزه در آمد. ارزِ آن اکنون غیرقانونی بود، بااین‌وجود تقاضای زیادی برای این مخدر جدید وجود داشت. بنیان‌های اقتصاد زندان تغییر کرده بود: آنچه افراد بسیاری می‌خواستند عوض شده بود، همان‌طور که روشی که برای پرداخت بهای آن داشتند عوض شده بود.

واکنش به موجو در آنگولا و در سراسر زندان‌های لوییزیانا، انطباق سریع بود، ابداع ارزی جدید، ارزی که به‌اندازۀ همان مخدرِ ویژه‌ای که برای خریدش پرداخت می‌شد، پیشرفته بود.

طی دومین سفرم به لوییزیانا، ترتیب ملاقات با یک زندانی سابق سی‌وچند ساله را دادم که به‌تازگی پس از سپری‌کردن ۱۶ سال در زندان‌های ایالت، ازجمله آنگولا، آزاد شده بود. او گفت «اکثر آدما تو زندان دنبال راهی می‌گردن تا نشئه کنن. این راهی برای تلف‌کردن وقته». اما دلیل خاص‌تری وجود دارد که چرا موجو این‌قدر سریع محبوب شد. «اون‌قدر عوض می‌شه که به سختی میشه ازش آزمایش اعتیاد گرفت». بازتنظیم مداوم اجزای سازندۀ استفاده‌شده در حشیش ترکیبی به معنای این است که هزاران متغیر وجود دارد و به همین دلیل، شناسایی‌اش را سخت می‌کند.

زندانی‌های لوییزیانا به یاد دارند که موجو برای اولین بار در سال ۲۰۱۰ یا ۲۰۱۱ از راه رسید. یکی از محکومین سابق که در نیواورلئان ملاقاتش کردم، شایعات را به خاطر می‌آورد: «همه می‌گفتند: ’می‌تونی اون رو بکشی و تو آزمایش اعتیاد پاک نشون بدی. ‘، اما من این تو فکرم می‌گذشت که: ’اون‌ها ازت آزمایش می‌گیرن واسه تی‌اچ‌سی۷، پس اگر تی‌اچ‌سی نشئه‌ات نمی‌کنه، چی می‌کنه؟ ‘» به خاطر می‌آورد که محتاط‌بودن تصمیمی عاقلانه بود: «من گفتم نه، اما همه‌شون شروع‌کردن به کشیدن. بعضی‌هاشون شروع‌کردن به سکته‌کردن و مبتلا شدن به آنوریسم، و آدم‌ها قاطی می‌کردن و می‌ترسیدن و بدگمون می‌شدن. یه یارویی رو دیدم که لخت مادرزاد پرید تو یه سطل آشغال و بیرون هم نمی‌اومد. داشت دیوونه‌شون می‌کرد. اما عاشقش بودن».

اولین قانون اقتصاد زندان تقاضای ارضانشده است و بر اساس این معیار، موجو سلطان زندان‌های لوییزیانا شده بود. تقاضا عظیم بود. به‌محض‌اینکه این ماده به درون زندان قاچاق می‌شد، تنها چالش باقی‌مانده این بود که پولش را چطور به قاچاقچی‌ها بپردازی. ارز‌های غیررسمی مورد استفاده درون زندان اغلب هیچ فایده‌ای آن بیرون ندارند، بنابراین زندانی‌هایی که جرایمی جدی مثل قاچاق موجو را می‌گردانند از آن‌ها استفاده نمی‌کنند؛ روش اقناع نگهبان‌ها برای قاچاق کالای ممنوعه پول نقد است.

استفاده از دلار درون زندان یک معماست. هرکس که تجارت بزرگ مواد مخدر را مدیریت می‌کند نیاز دارد تا موجودی قابل‌توجهی از پول را جابه‌جا کند، اما اسکناس دلار چیزی است که سگ‌های بویاب آن را تشخیص می‌دهند و تمام تراکنش‌های دیجیتالی قابل ردیابی‌اند. دست‌برقضا تاجرین مواد و قاچاقچی‌ها با هیچ‌کدام از این خطر‌ها روبه‌رو نمی‌شوند، زیرا زندان‌های لوییزیانا ابتکار ارزی چشمگیری دارند. یک زندانی سابق توضیح داد «پول نقد ممنوعه، اما زندانی‌ها پول نقد دارن، اما مثل پول نقد که دست می‌گیرن نقد نیست. قابل ردیابی نیست. همه‌اش براساس عدده. آدم‌ها به‌جای پول به هم نقطه می‌دن».

پرداخت با «نقطه»، جدیدترین سیستمِ ارزیِ همواره درحال‌تکامل در زندان است. این شکل جدید پول با یک نوآوری فناورانه آغاز شد. اولین کارتِ فروشگاهی ایده‌ای بود که برای اولین بار در شرکت ویدئویی بلاکباستر پیاده شد که در اواسط دهۀ ۱۹۹۰ می‌خواست سیستم قدیمی و ناکارآمد گواهیِ هدیۀ کاغذی‌اش را جایگزین کند. این کارت پلاستیکی و شبیه به یک کارت اعتباری بود و می‌شد آن را با دلار شارژ کرد. برخلاف گواهی کاغذی، بادوام بود و به والدین و اقوام اجازه می‌داد تا شارژ‌های دوره‌ای را به‌عنوان بخشی از پول‌توجیبی انجام دهند. این کارت نوعی «حلقۀ بسته» شکل می‌داد میان کسی که اعتبار را شارژ می‌کرد، شرکتی که کالا را عرضه می‌کرد و فردی که آن‌ها را مصرف می‌کرد. سایر فروشگاه‌ها خیلی زود از آن الگوبرداری کردند. تا اواخر دهۀ ۱۹۹۰، اکثر فروشگاه‌های خرده‌فروشی نوعی از سیستم کارت هدیه با استفاده از کارت‌های پلاستیکی را اقتباس کرده بودند.

شرکت‌های مالی یک فرصت را شناسایی کرده بودند و خیلی زود کارت‌های خودشان را عرضه کردند. پول کماکان باید از پیش روی این کارت‌ها شارژ می‌شد، اما سیستم اکنون یک «حلقۀ باز» بود. کارت‌ها محدود به یک فروشگاه خاص نبودند؛ دارندۀ کارت می‌توانست پول را هر جایی خرج کند، یا حتی از آن پول نقد برداشت کند. ایدۀ آن این بود که این کارت‌ها قرار است توسط جوان‌های تازه بالغ -والدینی که کارت‌های بچه‌های دانشگاهی را با پول‌توجیبی ماهانه شارژ می‌کردند- یا به‌منزلۀ جایگزین مدرنی برای چک‌های مسافرتی استفاده شوند.

استفاده از کارت‌های پیش‌پرداخته در آمریکا طی بیست سال گذشته اوج گرفته است. استفاده از آن‌ها از ۳.۳ میلیارد تراکنش در سال ۲۰۰۶ تا ۹.۹ میلیارد تراکنش در سال ۲۰۱۵، سه برابر شده است. باوجوداینکه این نوآوری یک موفقیت بود، نخستین مشتریانی که شرکت‌های مالی در ذهن داشتند، یعنی والدین ثروتمند و بازنشسته‌هایی که با جیب پرپول به ونیز سفر می‌کردند، هدف‌های بسیار دور از دسترسی بودند. در عوض، کارت‌های پیش‌پرداخته در میان افرادی محبوب شد که سابقۀ اعتباری خرابی داشتند، حال یا بدهی معوقه داشتند یا به‌تازگی مهاجرت کرده بودند. در ایالات متحده، کاربران این کارت‌ها احتمال بیشتری دارد که آمریکایی آفریقایی‌تبار، زن، بیکار یا فاقد مدرک دانشگاهی باشند. این کارت‌ها اکثراً در جنوب آمریکا و بیش‌ازهمه در تگزاس استفاده می‌شوند.

نام ارز جدید زندانی‌ها از برند محبوب این کارت‌ها، گرین دات، گرفته شده است که لوگوی ویزا یا مسترکارد را بر خود دارد و می‌تواند برای خریدکردن هرکجاکه کارت‌های اعتباری و نقدی پذیرفته می‌شوند، به کار برود. برخی کاربران روش‌هایی یافته‌اند تا بدون استفاده از جزئیات هویتی‌شان حساب باز کنند. آن‌ها سپس کارت دومی می‌خرند که این یکی، کارتِ یک‌بار مصرفی به نام مانی‌پک است که از آن برای

زندان‌ها نشان می‌دهند که سرکوب نیاز بشری به تجارت محال است و اینکه راه‌حلِ چالش‌های آینده، ممکن است همان‌قدر از بازار‌های غیررسمی حاصل شوند که از بازار‌های رسمی
شارژکردن کارت نقدی با اعتباری مابین ۲۰ تا ۵۰۰ دلار استفاده می‌شود. هر دو کارت را تقریباً هرجایی می‌توان خرید: در والمارت، در داروخانه‌های زنجیره‌ایِ سی‌وی‌اس یا هر داروخانۀ دیگری. وقتی پشتِ کارتِ مانی‌پک را بتراشید، یک عدد ۱۴ رقمی آشکار می‌شود. این عدد، همان «نقطه‌ها» است، حلقۀ حیاتی‌ای که با خود قدرت خریدی تا ۵۰۰ دلار را حمل می‌کند. کاربر به اینترنت وصل شده، وارد حسابش می‌شود و عدد را وارد می‌کند و آنگاه اعتبار فوراً روی کارت نقدی‌اش ظاهر می‌شود.

شخصی که کارت گرین دات را می‌خرد، همانند شخصی که مانی‌پک ۵۰۰ دلاری می‌خرد، می‌تواند پولش را نقدی بپردازد، بنابراین هیچ ردی از اینکه چه کسی مالک آن‌هاست وجود ندارد. نیازی نیست کسی که از اعتبار بهره‌مند می‌شود خودِ مانی‌پک را ببیند، تنها چیزی که نیاز دارد ارقام است. فرستادن پیامکی حاوی ۱۴ رقم، یعنی همان «نقطه‌ها»، با استفاده از یک گوشی ممنوعه، فرستادن یک عکس یا نامه‌ای حاوی اعداد، یا به‌سادگی بازگوکردن اعداد طی یک تماس تلفنی کافی است. نقطه‌ها ارزی نزدیک به پول نقد است: جابه‌جایی فوری، ساده و ایمنِ ارزش در طول مسافت زیاد.

یک زندانی برای پرداخت پول زیاد، از دوستی در بیرون می‌خواهد که یک مانی‌پک برایش بخرد و نقطه‌ها را به‌محض‌آنکه خرید، به او منتقل کند. آنگاه این ۱۴ رقم می‌توانند با یک نگهبان یا زندانی دیگری برای چیزی در زندان، ازجمله مواد مخدر، معاوضه شوند. با معاوضۀ نقطه به‌جای پول نقد، زندانی‌ها دامن خود را مبرا نگاه می‌دارند. افراد آزاد بیرون از زندان -کسی که مانی‌پک را می‌خرد، و شخص دیگری که ارزش آن را روی یک کارت گرین دات دریافت می‌کند- لازم نیست با همدیگر ملاقات کنند، یکدیگر را بشناسند یا حساب‌های بانکی‌شان را به هم متصل کنند. استفاده از کارت‌های پیش‌پرداخته به این شکل، ارزی غیررسمی خلق می‌کند که بادوام، بخش‌پذیر -به پرداخت‌هایی به کوچکی ۲۰ دلار که حداقل قیمت مانی‌پک است- و همه‌جا پذیرفته است. این ارز دقیقاً دارای استاندارد‌های یک ارز خوب است که اقتصاددان‌های عصر ویکتوریا در قرن ۱۹ آن‌ها را تعیین کردند.

درس‌های واضح‌تری برای آموختن از این ابتکار ارزی وجود دارد. بسیاری از سیاست‌گذاران افزایش بانکداری آنلاین را همچون راهی برای غلبه بر تجارت پنهان و پول‌شویی می‌بینند، زیرا بانکداری دیجیتال ردی بر جای می‌گذارد. این باید بدان معنا باشد که نظارت بر اقتصاد‌های دیجیتال ساده‌تر از اقتصاد‌های نقدی است. برخی کشور‌ها حتی ممنوعیت کامل پول کاغذی را به‌منزلۀ راهی برای تمیزکردن اقتصادهایشان در نظر گرفته‌اند. بااین‌حال فهمی از کارکرد نوآوری‌های ارزی نشان می‌دهد که این امید‌ها ساده‌لوحانه‌اند: از جزایر دورافتاده تا زندان‌های فوق امنیتی، اختراعِ پولْ غیررسمی و ارگانیک است و -همان‌طور که زندان‌های لوییزیانا نشان می‌دهند- اکنون دیگر می‌تواند غیرقابل ردیابی هم باشد. ظاهراً از همین الان، در آن سوی مرز‌های ملی ایالات متحده هم از ارز دیجیتال جدید «نقطه» برای پول‌شویی استفاده می‌شود.

زندانی سابق سی‌وچندساله‌ای نزد من، علی‌رغم زیانی که بازار‌های پنهان زندان می‌توانند داشته باشند، از اقتصاد زیرزمینی زندان دفاع کرد: «من دوستانی توی زندان دارم. اون‌ها این‌جوری خرج خانواده‌شون رو در می‌آرن». او گفت اکثر زندانی‌ها شانس کمی برای افزایش بختشان دارند. «پس مواد می‌فروشن، لاتاری برگزار می‌کنن و قمار می‌کنن؛ اون‌ها این‌طوری پولشون رو در می‌آرن». پیش‌کسوتانی که دهه‌ها در زندان‌های لوییزیانا سپری کرده‌اند نیز از اقتصادشان دفاع می‌کنند و اصرار دارند که دادوستد‌های زیرزمینی راهی برای آرام نگه‌داشتن زندگی در زندان است. دادوستد‌های ساده -آرایش، گردو، کتاب، اتوی فشاری پیراهن و حتی خالکوبی- که زمانی با استفاده از تنباکو انجام می‌شدند، به‌سوی ارز‌های جایگزین ازجمله قهوه، بسته‌های نودل و حتی قوطی‌های کنسرو ماهی سوق داده شده‌اند. آن‌ها راهی برای آسان‌ترکردن تحمل احکام زیاده‌طولانی لوییزیانا هستند.

اقتصادهایِ پنهانِ سیستمِ زندانِ لوییزیانا برای آن‌هایی که نگران آینده‌اند درسی حیاتی دارد. این درس در قدرت اقتصاد غیررسمی در تواناکردن یک جامعه نهفته است. اینکه چطور می‌شود پس از یک شوک دوباره احیا شد و اینکه مردم چه سطح خارق‌العاده‌ای از تلاش و ابتکار را به خرج می‌دهند تا چنانچه سیستمشان آسیب دید یا از بین رفت، سیستم تجارتی جدیدی برقرار سازند.

زندان‌های لوییزیانا اقتصاد‌های موازی دارند. اقتصاد پنهان مواد مخدر وجود دارد که با ارز ردیابی‌ناپذیر نقطه کار می‌کند و در کنار آن، بازار معصومانه‌تری که در آن ضروریات اولیه با اقلام مورد تفاهمی -درحال‌حاضر قهوه- که جای ارز را می‌گیرند، مبادله می‌شوند. کارایی تجارت در هر دو اقتصاد به‌دلیل پایه‌ای‌ترین قانون اقتصاد زندان‌هاست؛ اینکه زندان جایی است که خصیصه‌اش نیازها، ترجیحات و تقاضا‌های ارضانشده است. هر دو اقتصاد خودساخته، ارگانیک و به‌شدت مبتکرانه‌اند. هر دو نشان می‌دهند که یک ارز، که فراهم‌کردنش ممکن است نهایتِ نقشی باشد که دولت در اقتصاد ایفا می‌کند، می‌تواند تماماً به‌صورت غیررسمی تأمین می‌شود. زندان‌ها نشان می‌دهند که سرکوب نیاز بشری به تجارت و مبادله محال است و اینکه راه‌حلِ چالش‌های آینده، ممکن است همان‌قدر از بازار‌های غیررسمی حاصل شوند که از بازار‌های رسمی.

شعار سال، با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از سایت ترجمان، تاریخ انتشار: 29 اردیبهشت 1399، کد خبر: 9732، www.tarjomaan.com

اخبار مرتبط
خواندنیها و دانستنیها
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار
پربازدیدترین
پربحث ترین
پرطرفدارترین