شعار سال: بیژن نجدی را اگرچه میتوان از پیشگامان داستاننویسی پستمدرن ایران بهشمار آورد، اما هدف این نوشتار صرفاً پرداختن به داستانهای نجدی نیست، بلکه سعی دارد نگاهی به درونمایه اشعار وی بیندازد؛ چرا که بهزعم اهالی ادبیات، نجدی پیشاز هرچیز یک شاعر است، شاعری تمام قد؛ بهطوریکه برخی معتقدند اگر از وزن و قافیه و بهطور کلی موسیقی صرفنظر کنیم، شاخصترین اثر او یعنی مجموعه داستان «یوزپلنگانی که با من دویدهاند» را بهدلیل وجود تصاویر بکر، تشبیهات و استعارههای بیبدیل فراوان میتوان حتی در قالب یک مجموعه شعر نیز به مخاطب عرضه کرد.
بهطور مثال در بخشهایی از این کتاب میخوانیم:
«گریه مثل کلید دهان ماهرخ را باز کرده بود.»
«من نگاه میکردم به گلدسته مسجد که قد سبزش را کشانده بود تا وسط آسمان و صدای اذانش را به پشت ابر میمالید.»
«سرش را که برگرداند دیدم نگاهش مثل دستهای بیل زده پینه برداشته است.»
در این سطرها ماهیت شاعرانه واژهها و نحو فراتر از نثر را به وضوح میتوان دید.
از نجدی سه مجموعه شعر به نامهای «واقعیت رؤیای من است»، «خواهران این تابستان» و «پسرعموی سپیدار» منتشر شده است که همگی در قالب سپید سروده شدهاند. در اشعار بیژن نجدی شاهد بهکارگیری منحصربهفرد و نوآورانه صنایع ادبی مانند تشبیه، استعاره، حسآمیزی، تشخیص و کنایه هستیم که این موضوع موجب شده زبان شعری وی متمایز از سایر شاعران شناخته شود و تشخص ویژهای یابد. از دیگر ویژگیهای اشعار وی میتوان بهسادگی، روان بودن زبان و وجود تصاویر بدیع و گویا اشاره کرد؛ بهطوریکه این تصاویر مضامین ذهنی شاعر را بخوبی برای مخاطب روشن میسازند. در این فرصت میکوشم که مروری بر درونمایههای آثار شعری نجدی داشته باشم تا تصویری واضحتر از جهان فکری او را به مخاطبان تقدیم کنم.
درونمایههای اشعار نجدی:
موضوعات اعتراضیاجتماعی و عشق به وطن:
نجدی به دور از هرگونه شعارزدگی، مفاهیم اجتماعی و اعتراضی را در لفافه شعر با هنرمندی تمام ارائه میکند: «از این باد لرزیدهام/ که نخلها را در خوزستان لخت میکند/ پس سهتار من کجاست/ که دل تپش تو را بنوازم؟»
یا:
«شغل من نگاه نکردن به خونریزی ست/ شغل من این است که روزنامه نمیخوانم/ شبها/ دود میرقصد/ در زیر سیگاری روی میز/ پرده میآید از پنجره تا نیمههای اتاق/ یعنی باد پرده را هل میدهد/ همین باد که از دریا تا من آمده است/ داشتم میگفتم/ شغل من/ خاموش کردن رادیوست/ بستن تلویزیون/ در تمام ساعات پخش خبر»
طبیعت در شعر نجدی:
اِلمانهای طبیعت زیستبوم شاعر (گیلان)
در اشعار نجدی نمود ویژه و کارکردهای بدیعی دارند که تأثیر زیادی بر شاعران پس از خود داشته است: «بعد از تو در سایه هیچ درختی نخواهم ماند/ در ابهام سبز جنگل/ و در سرخی گل سرخ/ کنار رودی از خطوط لوقا/ چیزی در من تمام خواهد شد/ و تشویش افتادن چشمی با مخمل/ یا دریاچهها با من خواهد ماند؛ / کیست در بالکن که با تلخی میگرید. / و باران هم بند نمیآید/ هر روز این لحظه را دارم/ که از پوستم تو دور میشوی»
یا:
«هیچ گیلهمردی نمیداند/ در آن همه گونی/ بهار بود یا برنج/ که بار کامیون شده بود»
یا:
«نیمی از سنگها، صخرهها، کوهستان را گذاشتهام/ با درههایش، پیالههای شیر، به خاطر پسرم/ نیم دیگر کوهستان، وقف باران است. / دریای آبی و آرام را/ با فانوس روشن دریایی، میبخشم به همسرم/ شبهای دریا را، بیآرام، بیآبی، با دلشوره فانوس/ دریایی به دوستان دور دوران سربازی که حالا/ پیر شدهاند. / رودخانه که میگذرد زیر پل، مال تو، دختر پوست/ کشیده من به استخوان بلور! / که آب، پیراهنت شود، تمام تابستان»
مرگاندیشی در شعر بیژن نجدی:
نجدی شاعری ناامید و پوچگرا بهنظر نمیرسد و شاعر با مرگ بهعنوان واقعیتی انکارناپذیر برخورد شاعرانهای داشته است. مرگ در اشعار نجدی جریانی زنده است و با شاعر همزیستی شاعرانهای دارد:
«یک روز در پیراهنی که پوشیدهای خواهی مرد/ و بوی تنت را/ صابون خواهد برد/ و دندانها/ سالها بعد از ریختن گوشت تنت/ لبخند خواهد زد»
یا:
«دلم میخواد شعری بنویسم؛ / هنگامی که خفتهام بر تابوت/ و من دوباره زاده خواهم شد:
یا:
«عاشقان گیاهانند/ که ریشههایشان فرو رفته است/ در کف دست من/ در استخوان کتف تو/ در جمجمه شکسته من/ و این خاطرات من و توست/ که توت میشود یک روز/ انار میشود گاهی/ که دیروز انگور شده بود/ که فردا زیتون و تلخ»
مفاهیم مذهبی در شعر بیژن نجدی:
بیان مفاهیم مذهبی در شعر بیژن نجدی هیچگاه در ورطه شعار نمیافتد. نجدی با آمیختن این مفاهیم با دیدگاههای فلسفی و اجتماعی ارائه اندیشمندانهای از مفاهیم مذهبی دارد:
«به قلم سوگند/ در گودال نون بودم/ پیش از تولد نقطه/ هنگام که عشق به سطر نمیآمد»
و یا:
«آسمان من گچبریها و سقف مسجدهاست/ میبینید؟ / که من چگونهام؟ مرا میبینید؟ / که موسیقی من صدای شماست که از کوچه میگذرید؟»
مضامین رمانتیک در شعر نجدی:
مضامین رمانتیک در شعر نجدی چندان بهچشم نمیخورد، اما عشق به مفهوم وسیعش در سطرسطر اشعار او یافت میشود: «سلام ریخته زیر پای در/ کنار خش خش لولا/ خداحافظ با صدای کفش میگذرد/ خداحافظ دور میشود/ با صدای کفش/ و سیاه از چراغ میبارد»
یا:
«بیشتر از ماه/ دوست دارمش چراغم را/ که به روشن شیشه و خاموش تنش/ میتوانم دست بزنم/ بیشتر از چراغ اتاق/ شیفته کبریت خودم هستم/ با همین اندکش گرما/ و شعلهاش پر از بوی سوختن چوب/ و چقدر بسیارتر از کبریت/ عاشق روشنایی خاکستر سیگار تو هستم من/ که پشت دود/ چشم لخت تو را دارد در نگاه برهنه من»
با مطالعه و تعمق در اشعار نجدی میتوان دریافت که وی شاعری تکبعدی نیست و نگاهی کلی و همهجانبه به مسائل و پدیدهها دارد. باری، با وجود اشعاری اینچنین ناب و قابل تأمل، کمتر دیده شده نامی از بیژن نجدی شاعر به میان آید و اغلب او را بهخاطر داستانهای شاعرانهاش میشناسند. هرچند او شعر و داستان را آنچنان دقیق، ظریف و هنرمندانه با هم تلفیق کرده که دیگر تفاوت چندانی میان بیژن نجدی شاعر و بیژن نجدی نویسنده باقی نمیماند و شاید بههمین خاطر است که برخی لقب برازنده (شاعر نویسنده) را برای او بهکار میبرند.
سرانجام بیژن نجدی شاعرنویسنده پس از مدتی درگیری با سرطان ریه چمدان سفر میبندد: «از این منظومه روزی خواهم رفت/ میهمان خسته راه شیری خواهم شد»
و از آن روز بیستوچهار سال است که ما به شکل غمانگیزی به راه شیری مینگریم. با شعری از او بدرقهاش میکنیم:
نیمی از سنگها، صخرهها، کوهستان را گذاشتهام
با درههایش، پیالههای شیر، به خاطر پسرم
نیم دیگر کوهستان، وقف باران است.
دریای آبی و آرام را
با فانوس روشن دریایی، میبخشم به همسرم
شبهای دریا را، بیآرام، بیآبی، با دلشوره فانوس
دریایی به دوستان دور دوران سربازی که حالا
پیر شدهاند.
رودخانه که میگذرد زیر پل، مال تو، دختر پوست
کشیده من به استخوان بلور!
که آب، پیراهنت شود، تمام تابستان.
هر مزرعه و هر درخت، هر کشتزار و علف را شش دانگ
به کویر بدهید
به دانههای شن زیر آفتاب
از صدای سه تار من
بند بند پاره پارههای موسیقی
که ریختهام در شیشههای گلاب و گذاشتهام روی رف
یک سهم به مثنوی مولانا، دو سهم به «نی» بدهید
و میبخشم به پرندگان
رنگها، کاشیها، گنبدها
به یوزپلنگانی که با من دویدهاند
غار و قندیلهای آهک و تنهایی
و بوی باغچه را
به فصلهایی که میآیند
بعد از من.
شعار سال، با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از روزنامه ایران، تاریخ انتشار: ۴ شهریور ۱۴۰۰، کد خبر: ۵۸۵۲۳۸، www.irannewspaper.ir