شعار سال: فقر، ناداری و تنگدستی، پدیدهای شوم و ناشایست در زندگی فردی و حیات اجتماعی است. فقر، ریشه بسیاری از کشمکشها، آشفتگیها و حقارتها است. نوعی شکسته شدن و ناتوانی برای ایستادن است. فقیر را فقیر میگویند، چون ستون فقرات او شکسته است و نمیتواند به شکل و شمایل و ایستادن خویش سر و سامان دهد. فقر و محرومیتهای معیشتی، روان بشری و سامان اجتماعی را دچار پریشانی و خسارتِ بسیار میسازد. تحقیقات حوزه روانشناسی نشانگر آن است که آی کیو و ضریب هوشی در زمان وجود امکانات و پول داشتن و هنگامه فقر و نداشتن، تفاوت میکند. ضریب هوشی، در وقتِ توانایی مالی و در زمان احتیاج و نداشتن، دچار نوسان است و بالا و پایین میرود یعنی ظرفیت و سعه صدر متفاوت میشود. روان آدمی در هنگام نداری و نبودن، دچار درگیری و آشفتگی میشود، حتی مفاهیم و معانی، ممکن است معیوب و متفاوت شود.
وقتی معلم درس زیست شناسی، معنای سلول را از کودکان کار و محرومیت کشیده پرسیده بود، بسیاری از آنها، سلول را زندان و بازداشت دانسته بودند نه موجود زنده. فقر، سیستم خود کنترلی مغز و قوه مراقبت در انسان را نیز دچار آسیب میسازد. شدت و کثرت خود کنترلی و دائم فرمان ایست و بازدارندگی صادر کردن در هنگامه نداری و نداشتن، این بخش را دچار اختلال و آشوب میکند و آدمی دست به شیوههای شوکه کننده میزند. خسارت دیگر آن است که در محیط و بستر تهیدستی، تصحیح خطا و اصلاح اشتباه، امکان کمتری دارد. فقیر، وقتی اشتباه میکند، بدلیل نبودن و نداشتن پشتیبانی، از او حمایت نمیشود، در حالی که داشتن و دارا بودن، دارای نوعی حمایت است و میتوانند خطای خود را اصلاح کنند و تشویق به بازگشت شوند. انسانها با تصحیح خطا و اشتباه به سوی صلاح و کمال میروند. در بسترِ شوم فقر، نوعی درماندگی و گنهکاری آموخته شده، نیز بوجود میآید یعنی شخص تهیدست همیشه خویش را مستحق تنبیه و تحقیر میداند. واقعیت آن است که تنبیه دارایان و بازخواست پولداران، همواره با اعتراض و مخالفت آنان همراه است، اما تنبیه فقیران، نوعی تقدیر و مستحق سرزنش بودن، محسوب میشود.
ما مستحق مجازاتایم، چون محروم هستیم. این نشانه یک خطر است و میتواند موجب یک انفجار ناگهانی و غیر قابل پیش بینی بشود. پدیده و زاییده زشت دیگر فقر، آن است که آرزوهای فقیران و خیال پردازی در محیط و بستر فقر، دچار انسداد یا حقارت است. مهمترین آرزوی یک بزرگ شده در دامان نداری، در سطح کوچکترین خواسته دارایان و مرفهان هم نمیشود، مثلا آرزوی داشتن کفش و لباس نو.
حقارت و محرومیت متراکم میتواند منجر به خوشههای خشم و آتشفشان خشونت بشود. در حکمت (۳۱۹) آمده:
فقر و شرایط بد معیشتی، نه تنها باورهای مردم را دچار نقصان میکند بلکه خرد و دانایی را نیز دچار آشفتگی و سرگردانی میکند. جامعه فقیر و محروم، لبریز از زشتی، دشمنی و آشوب میشود. سیاستگزاری واقع نگر و سامان سیاسی کارآمد، وقتی است که دغدغه درآمد، دلهره امنیت و تشویش معیشت نباشد.
(یَا بُنَیَّ إِنِّی أَخَافُ عَلَیْکَ الْفَقْرَ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ مِنْهُ فَإِنَّ الْفَقْرَ مَنْقَصَهٌ لِلدِّینِ مَدْهَشَهٌ لِلْعَقْلِ دَاعِیَه للمقت. نهج-حکمت۳۱۹)ای فرزندم، من از تهی دستی و مسکنت برای تو هراسان هستم پس باید از فقر و تنگدستی به پروردگار پناه ببری. حقیقت آن است که فقر، موجب نقصان دین، سرگشتگی و حیرانی عقل و رویارویی و دشمنی با دیگران میشود.
سید محسن دوازده امامی
شعار سال، با اندکی اضافات و تلخیص ،برگرفته از فضای مجازی