شعارسال: پس از فراز و فرود ژانر "خلقیات ایرانیان" که می کوشید تا جا ماندن ایران در مسیر توسعه یافتگی را به حضور پاره ای از ویژگی های نامناسب اخلاقی در میان آنان از جمله؛ تنبلی، خرافه گرایی، نظم ناپذیری، روحیات عاطفی، گریز از کار جمعی، و فقدان آینده نگری منتسب نماید، مدتی است که با ژانر دیگری روبرو شده ایم که می توانیم آن را؛ " پیش بینی های روان شناختی معطوف به سرزنش فردی" بنامیم (کلیپ پیوست)
جامعه شناسان همواره روان شناسان را به تقلیل گرایی و بی اعتنایی نسبت به واقعیت های اجتماعی متهم می کنند. این که روان شناسان به ساختارهای اجتماعی موثر بر کنش گری های آدمیان بی توجه بوده و از فهم تاثیر شگرف نارسایی های جامعه بر رفتار انسان ها ناتوان اند. به عنوان نمونه ای مستند تنها تداوم پایدار و بلند مدت یک پدیده ظاهرا اقتصادی به نام " تورم" می تواند بر اخلاق زدایی عمیق از یک جامعه موثر باشد.
البته در این میان حکومت نیز از کشیدن دست نوازش بر سر روان شناسی دریغ نورزیده است. درست بر خلاف جامعه شناسی که همواره مورد بی مهری سیستماتیک، و دانش آموختگان آن در معرض انواع محرومیت ها قرار داشته اند. دلیل اصلی این تفاوت هم ناشی از هدف قرار گرفتن کارکرد ساختارهای معیوب حکمرانی و تاکید بر ضرورت اصلاحات سیاسی در حکومت از سوی جامعه شناسان برای نیل به سوی آزادی، برابری و رفاه شهروندان می باشد.
به باور جامعه شناسان بسیاری از این رذایل اخلاقی نه ناشی از معضلات شخصیتی شهروندان بلکه ناشی از همان واقعیتی است که کاتوزیان آن را " جامعه کوتاه مدت" نامیده است. جامعه ای که در آن قانون صرفا نوشتاری روی کاغذ بوده و از حاکمیت آن خبری نیست. حکومت به خود حق مداخله در حوزه های اقتصاد، فرهنگ و خانواده را می دهد. ارادت سالاری و اطاعت پذیری عرصه را بر تخصص گرایی و شایسته سالاری تنگ کرده است، و بی آیندهگی راه را بر منفعت طلبی و مصلحت جویی شهروندان می گشاید.
حکومت ها همواره می کوشند تا ناکارآمدی های سیستمی خود را به ناهمراهی های شهروندان نسبت داده و آن ها را شرمسار وجدان شان سازند. متاسفانه روان شناسی در این زمینه به استخدام قدرت درآمده و سعی کرده تا سوژه های نوینی خلق کند. دانشی که پیشاپیش فساد، اختلاس، قانون گریزی و سوء استفاده از موقعیت را از طریق بررسی رفتار اجتماعی شهروندان تشخیص داده و آن ها را با یک سرزنش اخلاقی مشایعت می کند.
نکته پایانی: بر خلاف جامعه شناسی که دانشی ذاتا انتقادی و معطوف به نقد ساختارهای سلطه و انقیاد آفرین است، روان شناسی کوشیده است تا با ابژه کردن فرد در فرآیندی معطوف به قدرت، از او سوژه ای بهنجار و سازگار با ساختارهای مسلط بسازد (فوکو). تفاوتی که موجب اخراج جامعه شناسان از دانشگاه و ماندگاری روان شناسان در آن شده است.
نویسنده: دکتر مهران صولتی
پایگاه تحلیلی خبری شعار سال،برگرفته از فضای مجازی