شعارسال: صحبتهای دکتر رحیم عبادی، عضو کارگروه انتخاب وزیر آموزش و پرورش و عضو هیات علمی دانشگاه فرهنگیان در خصوص چالشهای آموزش و پرورش و انتخاب درست وزیر، حاوی فکتها (حقایق تاکیدی) قابل توجهای بوده و ضرورت افزایش حساسیتها را میطلبد. موضوعی که پایگاه تحلیلی خبری شعار سال، سال هاست که درخصوص ابعاد گوناگون آن هشدار میدهد و مورد کم مهری و کم توجهی قرار میگیرد. وقتی هم موضوعات را وارد چرخه نظارت-بازرسی-امنیتی- قضایی میکنیم، محکوم به بداخلاقی و احتمالا داشتن منافع میشویم؟!
ورای درد و دلهای بی شماری که از کم لطفیها و نمک نشناسیها داریم، برای دوری از حاشیه گویی و حاشیه روی، توجه شما را به فرازهایی از صحبتهای دکتر رحیم عبادی درخصوص وضعیت چالشهای اموزش و پرورش جلب میکنیم، شاید بیان مشکلات از ذهنی و زبانی دیگر، برای برخی از دوستان قابل فهمتر باشد.
* هر سال مشکل کمبود معلم به عنوان یک بحران برای آموزش و پرورش شکل میگیرد و آنگونه که پیش بینی میشود، طی سالهای آینده این بحران عمیقتر هم خواهد شد. وضعیت معلمان از نظر کیفی متاسفانه بسیار تلختر از بخش کمی است؛ به این معنا که اکنون نظام جذب و تربیت معلم به دلیل گستردگی نیاز آموزش و پرورش از استاندارد قاب قبولی برخوردار نیست. گزارشها نشان میدهد بیش از ۵۰ درصد معلمان وقتی به کلاسها میروند، فاقد هیچگونه آموزش برای انجام ماموریت معلمی هستند. در حالی که امروزه اگر کارگری در یک محیط کارگری یا هر شغل اجتماعی مانند رانندگی بخواهد از مهارتی برای انجام کارش استفاده کند، حتماً باید گواهینامه مرتبط با آن شغل و حرفه را داشته باشد. معلمی که کار بسیار دشواری است از این جهت در محرومیت و غفلت قرار گرفته است. بر اساس گزارشها بیش از ۵۰ درصد از معلمین، هیچگونه آموزشی نمیبینند و سایر معلمان جذب شده نیز تنها تحت آموزشهای کم و محدود چند روزه و حداکثر یک ماه قرار میگیرند. این وضعیت اصلاً پاسخگوی نیازهای کشور نیست. بر اساس گزارش آموزش و پرورش بیش از ۳۰ درصد معلمان در حال تدریس، رشته تحصیلی و موضوع تدریسشان با یکدیگر ناسازگار است. این مسئله در مقاطع ابتدایی و متوسطه بیش از ۳۲ درصد و در برخی رشتههای پایه به بیش از ۷۰ یا ۸۰ درصد در برخی دروس مانند ریاضی و رشتههای اصلی میرسد و هیچ ارتباطی بین رشته تخصصی معلم و تدریسی که انجام میدهد وجود ندارد. در شرایطی که جامعه تفکرات بنیادگرایانه را رد کرده و آن را در انتخابات نپذیرفته و به آن رای نداده، مدیران آموزش و پرورش برای تربیت معلم که مهمترین مسئله برای سال تحصیلی آینده است از افرادی دعوت میکنند که هیچ نسبتی با حوزه تخصصی آموزش و پرورش ندارند و صرفاً با تفکر سیاسی، نگاه ابزاری به آموزش و پرورش دارند. متاسفانه آموزش و پرورش به جای توجه اصلی به تربیت معلم، دغدغهاش جذب برخی افراد با ایدئولوژی خاص اعم از روحانی و غیرروحانی در مدارس است که هیچ نسبتی با کار تعلیم و تربیت ندارند.
* اکنون ما سه گفتمان در آموزش و پرورش داریم که در محیط مدرسه با هم در تعارض هستند. یک گفتمان مربوط به سند تحول آموزش و پرورش است که تلاش میکند دانشآموزان را به حیات طیبه برساند و آن بالاترین ارزشهای اعتقادی و فکری که حتی بسیاری از ما از آن بیبهره هستیم انتظار داریم دانش آموزان را در داخل مدرسه از آن برخوردار نماییم. گفتمان دوم گفتمان معیشت است دغدغه اصلی معلمها امروز معیشت است و به دلیل غفلتها دغدغه معلمان معطوف به این موضوع شده است. مسئله سوم دغدغه خانوادهها و دانش آموزان با موضوع پیشرفته تحصیلی بچهها است. در کنار آن خود دانش آموزان با توجه به شرایط سنی و تحولات اجتماعی، محیطی و فرهنگی و تعارضات در سالهای گذشته که نسل Z و Y را رقم زده است؛ ادبیاتی متفاوت با آنچه مد نظر ما است ایجاد کرده. از این نظر ما در درون مدرسه شاهد آشفتگیهایی هستیم. دانش آموزان، اولیا، معلمان و آموزش و پرورش هر کدام خواستههای متفاوت دارند. شاید به گونهای بتوان گفت که آموزش و پرورش دچار بحران ترکیبی کیفیت و عدالت و مشروعیت شده است. متاسفانه بسیاری از مسائلی که ما در آموزش و پرورش ترویج میکنیم از دید دانش آموزان و خانوادههای آنها پذیرفته شده نبوده و ارزشهایی که تبلیغ میشود با ارزشهایی که خانوادهها و دانش آموزان دارند، متفاوت شده است.
* از نظر کیفیت کار به حدی افت کرده که گزارشهای رسمی، میگویند ۴۰ درصد دانش آموزان ابتدایی، حتی سواد خواندن و نوشتن کافی را ندارند. در حال حاضر حدود ۸۰ درصد از دانشآموزان در مدارس دولتی و حدود ۲۰ درصد در مدارس خاص و غیردولتی و شهریهپرداز مشغول هستند. تقریباً به صورت سالانه دولت هیچ بودجه مصوبی را به صورت سرانه برای مدارس دولتی در اختیار نمیگذارد و همین باعث میشود مدارس تلاش کنند به روشهای غیرمتعارف مانند ساخت مغازه در حیاط مدارس برای تامین هزینههای جاری شان تلاش کنند. از سوی دیگر مدارس غیردولتی البته با مشارکت مردم، به صورت سالانه حدود ۷۵ میلیون تومان سرانه هر دانش آموز دارند. این مسئله باعث شده فاصله آموزشی و بیعدالتی محرزی میان مدارس دولتی و غیردولتی ایجاد شود. در نتیجه اکنون در رتبههای کنکور، بر اساس آمار رسمی مربوط به ۱۴۰۰، رقمی بالغ بر ۸۵ درصد رتبههای زیر ۳۰۰۰ در تصاحب مدارس خاص و غیردولتی بوده و تنها ۱۵ درصد به مدارس دولتی اختصاص پیدا کرده است.
* حدود ۹۷ درصد بودجه آموزش و پرورش، تنها به منابع انسانی و حقوق معلمان و کادر اداری اختصاص دارد. اکنون وزارت آموزش و پرورش حداقل ۷۴ هزار میلیارد تومان کسری بودجه دارد.
* وزیر آموزش و پرورش باید توانایی حفظ استقلال آموزش و پرورش را داشته باشد. متاسفانه یکی از مشکلات آموزش و پرورش این است که استقلال خود را از دست داده و نهادهای بیرونی در سطوح مختلف در امور آن دخالت میکنند. اکنون در آموزش و پرورش نباید آزمون و خطا کرد. نه خانوادهها تحمل آن را دارند و نه فرهنگیان و نه جامعه ظرفیت پذیرش آن را دارد.
ورای این صحبتها و برای راست آزمایی آشفته بازار موجود، از کلیه عزیزان ذی نفع و ذی مدخل تقاضا میکنیم وارد این آزمون شوند که معنای دو عبارت آموزش (توسعه توانمندی ها) و پرورش (توسعه قابلیتهای مقابله با ناتوانی ها) را از مدیران مدارس دولتی و غیر انتفاعی در سطوح مختلف بپرسند. خودتان شهادت خواهید داد که با چه ملغمهای مواجه هستیم و چرا پایگاه تحلیلی خبری شعار سال، رویکرد انتقادی نسبتا تند با وزارت اموزش و پرورش، بخود گرفته است.
پایگاه تحلیلی خبری شعار سال برگرفته از منابع گوناگون