شعارسال: گفتگوی محمدحسین میثاقی با علیرضا بیرانوند با موضوع دانشجوی دکتری بودن بیراوند، واقعیت آموزش عالی ایران و نظام دانشگاهی مان را بشکل عمومی نشان داد. وقتی که با انواع سهمیه و سهمیه بازی، دانشجویان مستعد را کنار میزدیم و به اسم وظیفه و تکلیف و جبران زحمات، افرادی دیگر را وارد دانشگاه میکردیم. وقتی که آموزش عالی بجای همگرایی با الگوهای توسعهای کشور، فرصتی برای سرگرم سازی قشر جوان تلقی میشد؟ وقتی که مقام مرحومی در جمهوری اسلامی معتقد بود که چه ایراد دارد که میوه فروش، کارشناسی کشاورزی داشته باشد؟
وقتی که با انواع دانشگاه سازیهای ریز و درشت، بجای تربیت نیروی انسانی به بیزینس علمی فکر میکردیم؟ وقتی ارتقا علمی کشور را به دم مقالههای عموما ساختگی از پایان نامههای دانشجویی گره زدیم؟ وقتی مدیران کشور با وجود منع قانونی در زمان تصدی پست مدیریت، اقدام به طی دوره دکتر میکردند و حاجی دیروز، تبدیل به دکتر امروز شده است (از جنس همان دکترهایی که همتی از پایان نامه اش در مناظرات ریاست جمهوری حرف میزد) و ..، باید فکر بروز و ظهور پدیدهای بنام دکتر علیرضا بیرانوند را هم میکردیم.
آیا بیرانوند دروغ گفته و مقصر است؟
مسلما بیرانوند مقصر نیست. مقصر همان شخصی است که بیرانوند را وارد دانشگاه کرده و اجازه داده است، با کمترین صلاحیتها. رشد نموده و فارغ التحصیل شود.
کل داستان دروغ بیرانوند با یک توضیح و تصحیح روابط عمومی دانشگاه آزاد اسلامی واحد خرم آباد لرستان، کم رنگ شده و حدف میشود. اما این تازه شروع توجه همگانی به یک داستان بنام سندرم دکتر بیرانوند است.
دکتر حسین آخانی نوشته است که: مصاحبه علی بیرانوند نمودی از ابتذال در دانشگاههای کشور است. من کاری به شایستگی آقای بیرانوند به عنوان چهرهٔ ورزشی ندارم. او به عنوان بازیکن ملی جایگاه خودش را دارد و دوستدارانش هم او را دوست دارند، درآمد خوبی دارد و صد البته حقش است. اما به عنوان یک دانشگاهی از انتشار این گفتگو احساس درد کردم، عرق شرم بر پیشانیام نشست و البته خیالم هم راحت شد. چون مدتهاست که میدانم در دانشگاههای کشور، چه دولتی و چه غیر دولتی کنکورهای دکتری وکارشناسی ارشد به اوج ابتذال رسیده است.
اگر مملکت حساب و کتاب درستی داشت بعد از این مصاحبه بلافاصله همهٔ دست اندرکاران کنکوری که پذیرفتهشدگانش به این شکل انتخاب میشوند را بازخواست میکردند. درد آن نیست که به جناب بیرانوند دکتر بگویند یا نه، درد آن است که او شانس بالایی دارد که بعد از دکتر شدن حتی استاد دانشگاه شود. مگر نمونههای اینچنینی که این قبا را به تن شان پوشاندهاند کم هستند، جرأت ندارم نام ببرم، ولی فضای مجازی پر است از نامهای آنها و البته صدها و هزاران نامی که شما نمیشناسید، ولی هستند تا آخرین خاکریزهای علم کشور را هم ویران کنند.
من مقصر چنین ابتذالی را شورای عالی انقلاب فرهنگی و وزارت عتف میدانم که به هر کس اجازه میدهد دانشجوی دکتری بگیرد. در این سالها با توسعهٔ بیرویهٔ مراکز آموزش عالی اعضای هیئت علمی برای ترقی به دانشجوی دکتری و کارشناسی ارشد نیاز دارند. برای این همکارن ماها مهم نیست که آن کسی که دکتر میکنند سواد دارد یا نه. هر فارغالتحصیل کارشناسی ارشد و دکتری برای آن فرد کلی امتیاز دارد و باعث بقایش میشود.
وقتی مستعدین کشور میبینند که دکتر شدن به دردشان نمیخورد، یا قید دکتری را میزنند و یا میروند خارج از کشور. آنوقت کسانی که اصلاً درک درستی از دکتری ندارند و صرفاً میخواهند از عنوان آن در جامعه بهره ببرند و یا وابستگانی که با مدرک دکتری بدون دردسر شغلهای بالا را درو میکنند، میآیند و لباس دکتری میپوشند. جلسات دفاع نمایشی برگزار میشود و آقا و خانم دکتر از دل نظام آموزشی فاسد و فشل زائیده میشود.
پایگاه تحلیلی خبری شعار سال، برگرفته از منابع گوناگون