پایگاه تحلیلی خبری شعار سال

سرویس ویژه نمایندگی لنز و عدسی های عینک ایتالیا در ایران با نام تجاری LTL فعال شد اینجا را ببینید  /  سرویس ویژه بانک پاسارگارد فعال شد / سرویس ویژه شورای انجمنهای علمی ایران را از اینجا ببینید       
چهارشنبه ۰۵ ارديبهشت ۱۴۰۳ - 2024 April 24
کد خبر: ۱۴۰۰۳۳
تاریخ انتشار : ۱۸ تير ۱۳۹۷ - ۱۹:۳۹
از مهمترین اتفاقاتی که تاریخ ما در دوره معاصر با آن روبرو شد، مواجهه ما با غربِ مدرن بود و این مواجهه در حالی بود که اسلام با حضور پرسابقه خود خصوصاً در مراکز علمی، مفاهیم دینی فراوانی را به زندگی و زیست مردم وارد ساخته بود.
شعار سال : از مهمترین اتفاقاتی که تاریخ ما در دوره معاصر با آن روبرو شد، مواجهه ما با غربِ مدرن بود و این مواجهه «در حالی بود که اسلام با حضور پرسابقه خود خصوصاً در مراکز علمی، مفاهیم دینی فراوانی را به زندگی و زیست مردم وارد ساخته بود.»
دوران آشنایی ما با غرب، از یک سو با سرسپردگی و بی ارادگی دستگاه های سیاسی حاکم در داخل همزمان بود و از سویی دیگر با پیشرفت ها و پیروزی ها و رونق اقتصادی غرب؛ در مقایسه غرب با کشور ما این سوال مطرح می باشد که چرا غرب این همه «پیشرفت» کرده است؟
این چنین بود که «آشنایی ما با غرب، از نهایی‌ترین آثار، ظاهری ترین ابعاد و پایین‌ترین لایه‌های تمدن و فرهنگ آن آغاز شد. ابتدا قدرت نظامی، سیاسی، اقتصادی و مظاهر مادی و نحوه زندگی آنها را دیدیم. در بعد علمی نیز ابتدا با قدرت مادی و ابعاد کاربردی دانش آنها آشنا شدیم و در بسیاری از موارد نیز با بلاهت کودکانه و سادگی ابلهانه، همان قدرت را دلیل بر کمال و بلکه تمامیت علم آنها دانستیم.»
غرب در بعد علمی، با نام علم وارد شد و چون در فرهنگ دینی ما علم مفهومی مقدس و مبارک بود، ورود آن حساسیتی را ایجاد نکرد، لذا پس از تاسیس دارالفنون که مخصوص علوم کاربردی بود، اعتراضی از ناحیه علمای دین صورت نگرفت و بعضاً به آن با دیده تحسین نیز نگریسته شد. حال آن که در واقع ورود علوم تجربی غربی بدین وسیله و بدون آشنایی با مبادی و مبانی متافیزیکی آن، در واقع ورود علمی دنیوی و سکولار بود که بدون شناسنامه و هویت، با نام زیبا و فریبنده مطلقِ علم آموزش داده می شد.

**ورود دانشگاه به ایران:

دانشگاه در بدو تاسیس خود دارای دو بخش نامتجانس بود.» بخش اول که به انتقال علوم پایه و تجربی غرب مشغول بود، «به طور غیرمستقیم و ناخودآگاه مبانی تئوریک و متافیزیک خود را در ذهنیت نوآموزان رسوب می داد» و البته تنش های فرهنگی سریع و آشکاری را نیز به دنبال نمی آورد.. اما بخش دیگر که همان دانشکده منقول و معقول و ادبیات است نیز به انتقال این مبانی فلسفی و تئوریک غربی نمی پردازد تا منجر به حضور با هویتِ علم غربی در مجامع فکری کشور شود. اگر آموزش هایی هم داده می شود، به طور محسوسی ضعیف و غیرقابل توجه است.
در اولین دوره، دو گروه از اساتید وجود داشتند. گروه اول اساتید نامدار و توانمندی که در این شبکه مسموم، زوال و مرگ تدریجی سنت فلسفی گذشتگان صالح خویش را نظاره گر بودند؛ این اساتید کسانی چون فاضل تونی، عصار، شعرانی و الهی قمشه ای بودند. گروه دوم از اساتید، کسانی بودند که تردیدی شایسته از بدنامی حضور در محیط دانشگاهی داشتند؛ کسانی چون حضرات آیات رفیعی قزوینی، محمدتقی آملی، شاه آبادی، میرزا مهدی و میرزا احمد آشتیانی..

**وقوع انقلاب اسلامی:

با وقوع انقلاب اسلامی، با وجود آنکه به بنیادهای غیردینی علوم کلاسیک و دانشگاهی توجه شد، اما همچنان مسئله ی حادتر مربوط به ابعاد اجتماعی و سیاسی این علوم بود.نیروهای مذهبی نیز با وجود در اختیارداشتن نهادهای حوزوی از دانشگاه بی نیاز نبودند. زیرا نهادهای حوزوی «از یک سو سازماندهی مناسبی نداشتند و تنها بخشی از نیروهای انسانی را پوشش می دادند و از دیگرسو دربرگیرنده ی دانش های مورد نیاز جامعه و به ویژه دانش های تجربی نیز نبودند. نیروی مذهبی نمی توانست سازمان های وسیع آموزشی را نادیده انگارد و افزون بر این می بایست از امکانات گسترده ی موجود برای تربیت متخصصان و تامین بازار کار استفاده می کرد».
تا پیش از انقلاب که مذهب مسئولیت اداره جامعه را برعهده نداشت، نیروهای مذهبی تنها به انتقاد و بازگویی کاستی های نظام دانشگاهی بسنده می‌کرد ولی پس از انقلاب، نیروهای انقلابی می بایست هم به کنترل زمینه های نفوذ نیروهای رقیب و هم به تکوین نهاد علمی مطلوب با استفاده از بسیج منابع و امکانات موجود، اقدام می کردند.

**حرکت هایی کور:

در دوره پس از انقلاب، حرکت های کوری نیز انجام شد که منجر به رسیدن به نتایج معکوس در راستای اهداف انقلاب در دانشگاه و به طور کلی نظام آموزش رسمی کشور شد. از جمله ی آنها می توان به دروس معارف با عنوان بینش اسلامی در کنار سایر کتابها و واحدها اشاره کرد که به طور ناخودآگاه جدایی دانش از ارزش را در ذهن و باور بسیط متعلمین تلقین می نمود و «در بینش اسلامی که باید جدی ترین مدافع علم دینی باشد، سکولارترین و غیردینی ترین تعریف از علم به دانش آموزان تعلیم داده می شد»[۵] و در این تعریف کار پیامبران نیز غیرعلمی معرفی می شد.

**انقلاب فرهنگی و ناکامی‌اش در پی‌ریزی نهاد دینی علم:

انقلاب فرهنگی و دو سال تعطیلی دانشگاه‌ها که با حمایت مردمی انجام شد، «حرکتی بود در جهت پی ریزی نهاد دینی علم، برنامه ریزی برای رشته های مختلف و تبیین خط و مشی های فرهنگی آینده دانشگاه ها بر اساس فرهنگ اسلامی» که البته مهلت بسیار کوتاهی بود و رسیدن به این مهم نیازمند زمانی افزون تر، خارج از فشارهای سیاسی، اقتصادی و نظامی بود.

تعطیلی دانشگاه زمینه ی برخی حرکتهای سیاسی را از گروه های رقیب گرفت و توانست فرصتی برای کشاندن شماری عناصر مسلمان در دانشگاه باشد،که البته این حضور به تنهایی شرط کافی برای دینی شدن این نهاد نبود. چرا که دینی بودن علم در واقع متکی به منطق و ساختار درونی آن است و لازم است تا این علوم دینی دارای متافیزیک و مبانی الهی و نه کفرآلود.

انقلاب فرهنگی،با شروع جنگ تحمیلی و اوج گیری حرکت های سیاسی و نظامی گروه های مختلف همراه گشت و در نتیجه بیشترین نگاه معطوف به ابعاد سیاسی و نظامی دانشگاه شد، تا جایی که تنها اثر علمی آن، تصویب حدود ده واحد دروس عمومی نظیر معارف اسلامی، تاریخ اسلام، اخلاق اسلامی، ریشه های انقلاب اسلامی و واحدهایی مختص به برخی از رشته های علوم انسانی بود. پس از انقلاب فرهنگی نیز سیاست مشخصی در جهت وحدت و یگانگی نظام حوزوی و دانشگاهی دنبال نشد و بدین رو دروس یادشده به صورت مکانیکی به محیط دانشگاه راه یافتند و استادان همچنان به تدریس همان دروس پیشین پرداختند.»[۷] و در نتیجه دانشگاه در معرض اثرپذیری صرف از آموزش های غربی قرارگرفت. اثر پذیری که خلاقیت را از میان بر می داد و زمینه تشکیل حلقه های جدید علمی را می خشکاند و محیط را دنباله رو ومصرف کننده بار می آورد.

شعارسال، با اندکی تلخیص و اضافات بر گرفته از وبسایت عیارآنلاین، تاریخ انتشار:2 مهر 1392 ، کدخبر:37068 ،www.ayaronline.ir

اخبار مرتبط
خواندنیها و دانستنیها
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار
پربازدیدترین
پربحث ترین