شعار سال: وقتی اسم
روستاهای اطراف تهران به میان میآید، از یک سو هوای فشم و ویلاهای لواسان و طبیعت
افجه به یاد میآید و از سوی دیگر بیسروسامانیها و مشکلات روستاهای اطراف کهریزک
یا اسلامشهر. وقتی ما با روستاهای اطراف تهران سر و کار داریم، یعنی با دو طیف
مختلف از مردم، مشکلات و مسائل اجتماعی مواجهیم. روستاها با توجه به اینکه در کدام
سمت این شهر خاکستری قرار داشته باشند، وضعیتهای متفاوتی دارند. بعضی از آنها مثل
روستاهای لواسان آنقدر رشد شهری و نه روستایی داشتهاند که حتی خود روستاییان نیز
توان مالی سکونت در آنها را ندارند و مجبور به مهاجرت میشوند و بعضی دیگر از آنها
خود، تبدیل به مرکزی مهاجرپذیر برای اقشار کمدرآمد شدهاند.
حس نابرابری در مقایسه با تهران
مریم ملایی، پژوهشگر یکی از افرادی است که بهطور تخصصی روی روستاهای
اطراف تهران مطالعه و پژوهش میدانی انجام داده است. او مشکلات اجتماعی متفاوت در
روستاهای مناطق مختلف تهران را تأیید میکند و میگوید: «مشکلات روستاهای جنوبی
شهر تهران مثل حسینآباد مفرح، گل حصار، مرادآباد، جعفرآباد، علیآباد و... با
مشکلات روستاهای سمت غربی تهران مثل سولقان، کن یا روستاهای شرقی مثل سرخه حصار و
ترکمنده خیلی متفاوت است. ما حتی هر چه از تهران دورتر برویم و به روستاهای اطراف
بومهن، رودهن یا کمی دورتر، دماوند و آبسرد برسیم، باز هم با مسائل و محرومیتهای
دیگری روبهرو میشویم.»
او ادامه میدهد: «کلانشهری مثل تهران آنقدر گسترش پیدا کرده که حتی
بعضی روستاها حالا در دل این شهر قرارگرفتهاند؛ مثلا ما در مناطق 15و 20شهر
تهران روستاهایی مثل 40 قز را داریم یا مثلا مسگرآباد را داریم که کمکم به یک
محله تبدیل میشود». این پژوهشگر همچنین جنس مشکلات روستاهای اطراف تهران را با
روستاهای دیگر شهرهای ایران هم متفاوت میداند؛«شاید شما بگویید امکاناتی که در
روستاهای اطراف تهران وجود دارد به همان میزانی است که مثلا روستاهای اطراف کرمان
از آن بهرهمند هستند اما باید این را درنظر بگیرید که روستاییان تهران، در مجاورت
شهری قرار دارند که بیشترین امکانات و سطح رفاه را دارد و خواهناخواه خود را با
این کلانشهر مقایسه و محرومیت و نابرابری بیشتری را حس میکنند. نمونه این موضوع
را میتوان در روستای جعفرآباد جنگل مشاهده کرد؛ جایی که خانوادهها میبینند فقط
در فاصله پنج یا 10کیلومتری
آنها، افراد زندگی خوبی دارند اما به روستای آنها آب با تانکر میرود. باورکردنی
نیست، اما حقیقت دارد.»
روستا بهعنوان خوابگاه
روستاهای جنوبی شهر تهران بیشتر
خاصیت سکونتگاهی یا خوابگاهی دارند و مهاجرانی که در شهرهایی مثل چهاردانگه یا
اسلامشهر کار میکنند، اما از نظر مالی توانایی اجاره یا خرید خانه در این شهرها
را ندارند، در روستاهای اطراف این مناطق سکونت میکنند. به گفتهملایی،
مدت زمان سکونت افراد در روستاهای جنوبی شهر تهران کوتاه و از شش ماه تا نهایتا چهار
سال متفاوت است. آنها
این روستاها را بهعنوان یک سکونتگاه موقت میبینند. این پژوهشگر اجتماعی با بیان
اینکه در این مناطق، سرمایه اجتماعی ماندگار وجود ندارد، اظهار میکند:«افراد، خود
را دارای ارزشهای اجتماعی یکسان نمیبینند و احساس تعلق و مسئولیتپذیری نسبت به
محله ندارند؛ در نتیجه مطالبهگریای برای رفع مشکلات محله هم ندارند؛به واسطه
جابهجایی دائمی جمعیت و اقامتهای کوتاهمدت، عرف و هنجارها در جامعه درونی نمیشود
پس با آسیبهای اجتماعی زیادی مواجهیم.»
از جمله مشکلاتی که در این محلهها میتوان دید کمبود امکانات فراغتی و
تفریحی، بهداشتی و آموزشی است. ملایی بیان میکند:«در گلحصار از هر دو تا دیوار
نوشته، یکیاش درباره اعتیاد است. در هر خانواده حداقل یک فرد معتاد وجود دارد.
این موضوع آسیبهای فراوانی بهدنبال دارد.»
این پژوهشگر ادامه میدهد: «حضور اتباع پاکستانی و افغانستانی هم موضوع
دیگری است که در این روستاها باعث تشدید مشکلات و آسیبها شده است. هر کدام از این
قومیتها، ارتباطات درون گروهی دارند که باعث میشود سرمایه اجتماعی متصلکننده
ایجاد نشود؛ یعنی ایرانیها با پاکستانیها و افغانستانیها در این روستاها کنار
هم زندگی میکنند اما با هم ارتباط ندارند، در مجالس ختم هم شرکت نمیکنند و
همدیگر را «غیر» میدانند نه هممحلهای.»
روستاهای باقدمت
ملایی به روستاهای با وضعیتهای متفاوت هم اشاره دارد: «مثلا ساکنان
روستای حسین آباد مفرح، قدمتی 40ساله در این روستا دارند و چشمانداز آنها نسبت به
محل زندگیشان متفاوت است. در این روستا و روستاهای مشابه، حس مسئولیت و تعلق به
مکان، روابط اجتماعی و همسایگی قدرتمندی وجود دارد. در این روستاها افراد بیشتر از
یک قومیت خاص هستند که سالها پیش بر اثر بلایای طبیعی یا بیکاری و مشکلات اجتماعی
از شهرهایی مثل گنبدکاووس آمدهاند و به اقوام دیگر خود خبر دادهاند. بنابراین
شبکه روابط خویشاوندی نیز پررنگ است.»
به گفته این پژوهشگر، این موارد باعث شده که نظارت اجتماعی نیز در این
روستاهای قدیمی وجود داشته باشد. در جایی که اهالی کاملا همدیگر را میشناسند،
حواسشان بهکار همدیگر است. کسی نمیتواند موادمخدر توزیع کند یا مزاحم نوامیس
شود و از اهالی سرقت کند. همچنین یک نوع شبکه حمایتی عاطفی، اقتصادی و اجتماعی در
این روستاها وجود دارد.
گرانی مسکن؛ افزایش آسیبها
ملایی چشمانداز آینده را با توجه به وضعیت فعلی چندان روشن نمیبیند؛
«در آینده مشکلات روستاهای اطراف شهر تهران بیشتر نیز خواهد شد. مسکن در تهران
گران شده است و کمکم به جایی میرسیم که فقط عدهای خاص با شرایط مالی و فرهنگی
خاص، امکان زندگی در تهران را خواهند داشت و خانوادههای بیانسجام، بیکار و بیپول
این شهر مجبور میشوند به روستاهای اطراف مهاجرت کنند. طبقههای ضعیفتر، آسیبهای اجتماعی را از محلههای
ضعیف تهران به روستاها میبرند و انتظار میرود حاشیه تهران مملو از مشکلات
اجتماعی شود و نظارت اندکی که الان از سوی خود اهالی وجود دارد، بهطور کامل از
بین میرود.»
توسعه با مردم و برای مردم
خیلی وقتها میبینیم که در روستاهای اطراف تهران کارهای جهادی، مدرسهسازی،
مسجدسازی یا راهسازی انجام میگیرد اما ملایی اعتقاد دارد چنین کارهایی سطحی
است و جواب نمیدهد. او میگوید: «مثلا ساخت یک پایگاه سلامت در اینجا و راهاندازی
یک کیوسک پلیس در آنجا ،در درازمدت نتیجهای ندارد. این محلهها کار اجتماعی قوی و
زیربنایی میخواهند. کار اجتماعی نیز زمانبر است و آثار تدریجی دارد. تغییر
هنجارها باید از عمیقترین لایهها شروع شود، چرا که ریشه در فرهنگها و خردهفرهنگهایی
دارد که طی سالها ایجاد شدهاند. باید توسعه با مردم و برای مردم اتفاق بیفتد.
مسئولان نمیتوانند در تهران بنشینند و برای روستاهای اطراف تصمیم بگیرند.آنها
باید کار را بهخود افراد محلی بسپارند، مشارکت آنها را طلب کنند و نیازهایشان را
از خود آنها بپرسند. اگر چرخه توانمندسازی درست شکل بگیرد، توسعهبخش است. نمیتوان
توسعه را از بیرون و با فشار به مردم تحمیل کرد.»
به گفته ملایی، روستاهای جنوبی تهران بهدلیل مجاورت با فرودگاه بهشدت
میتوانند در جذب گردشگر مؤثر باشند. فقط باید ارگانها پای کار بیایند، بودجه را
تامین کنند و از گروههای پژوهشی و سازمانهای مردمنهاد بخواهند که طرحها را با
کمک اهالی اجرا کنند. میتوان بهطور آنلاین بازاریابی کرد اما بودجهها در جاهای
بیخود و بیجهتی خرج میشود که نیازی از روستاییان رفع نمیکند.
روستاهای حاشیه تهران هرکدام فرصتها، مزیتها و داراییهای متفاوتی
دارند. مزیت
یکی به واسطه وجود خانههای بومی ، اماکن تاریخی و گردشگری است، مزیت دیگری به
خاطر صنایع لبنی و دامداری است و مزیت یکی دیگر صنایع چوبی. ایجاد یک زنجیره تامین درست برای اتصال تولیدکنندهها
به فروشندهها میتواند اقتصاد روستاها را شکوفا و با کمترین هزینه اهالی روستا را
به آن پایبند و متصل کند.
شاید گفته شود امکاناتی که در روستاهای اطراف تهران وجود دارد به همان
میزانی است که مثلا روستاهای اطراف کرمان از آن بهرهمند هستند اما باید این را
درنظر بگیرید که روستاییان تهران، در مجاورت شهری قرار دارند که بیشترین امکانات و
سطح رفاه را دارد و خواهناخواه خود را با این کلانشهر مقایسه و محرومیت و
نابرابری بیشتری را حس میکنند. نمونه این موضوع را میتوان در روستای جعفرآباد
جنگل مشاهده کرد؛ جایی که خانوادهها میبینند فقط در فاصله پنج یا 10کیلومتری
آنها، افراد زندگی خوبی دارند اما به روستای آنها آب با تانکر میرود
شعار سال، با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از روزنامه همشهری، تاریخ انتشار 28 مهر 97، شماره: 34709