شعار سال: بنا بر آماری که در پایگاه «سیویلیکا» (یک ناشر ایرانی خصوصی، مستقل و خارج از چارچوب دانشگاهها و بدنه وزارت علوم که آمار تولید علم در مراکز کشور را ارائه مینماید) به ثبت رسیده، سهم پژوهشگاهها از تولید علم دو درصد، دانشگاهها 90 درصد و مؤسسات غیرانتفاعی و شرکتها هشت درصد عنوان شده است. به نظر میرسد که پژوهشگاهها با وجود اینکه در مقایسه با دانشگاهها، تمرکز بیشتری در پژوهش دارند اما سهم کمتری از تولید علم را به خود اختصاص میدهند!
دکتر حسین ابراهیمآبادی که پیشتر ریاست پژوهشکده مطالعات اجتماعی و فرهنگی را برعهده داشت در خصوص «چرایی سهم اندک پژوهشگاهها در تولید علم» چنین دلیل میآورد: «از آنجا که پژوهشگاهها، در مقایسه با دانشگاهها، تعداد دانشجویان و اعضای هیأت علمی کمتری دارند، طبیعتاً میزان تولیدات علمیشان که شامل رسالهها، پایاننامهها، مقالات، طرحهای پژوهشی و... است، کمتر خواهد بود.» به این اعتبار، میتوان چنین نتیجه گرفت که میزان کمتر تولید علم در پژوهشگاهها به کمیت ساختار آنان وابسته است.
همچنین گفتنی است پژوهشگاهها در مقایسه با دانشگاهها از بودجه کمتری برخوردارند؛ کل بودجه پژوهشگاهها در سال 97 به استثنای پژوهشکدهها و مؤسسههای پژوهشی حدود 500 میلیارد تومان است در حالی که دانشگاه تهران به تنهایی حدود 884 میلیارد تومان بودجه دارد.
وقتی میزان بودجه دریافتی پژوهشگاهها را در متن کامل لایحه بودجه 97 بررسی کردیم با عناوین بسیاری از «پژوهشکدهها» و «مؤسسههای پژوهشی» مواجه شدیم که وظایفی مشابه «پژوهشگاهها» برعهده دارند. اما وجه ممیز پژوهشگاهها از مؤسسههای پژوهشی و پژوهشکدهها چیست؟ دکتر حسین ابراهیمآبادی وجه تمایز آن ها را چنین توضیح میدهد: «پژوهشگاهها، مؤسسههای پژوهشی و پژوهشکدهها، همگی رسالت و کارکردهای یکسانی دارند و تنها تفاوت آن ها، گستره فعالیتشان است؛ پژوهشکدهها در مقایسه با مؤسسههای پژوهشی، گروههای علمی کمتری دارند و تفاوت هر دو اینها با پژوهشگاه در این است که پژوهشگاهها به جای گروههای علمی از چند پژوهشکده تشکیل شدهاند.»
اکثر قریب به اتفاق پژوهشگاهها در اساسنامهای که برای خود تعریف کردهاند در کنار موضوعات تخصصی و خاصشان، «بررسی نیازهای پژوهشی کشور»، «برقراری ارتباط سازنده با مؤسسات و جوامع علمی و پژوهشی داخل و خارج از کشور»، «برگزاری همایشها و گردهماییهای فرهنگی داخلی و خارجی»، «فراهم کردن زمینه تعامل و گفتوگو میان نخبگان داخل و خارج از کشور» را در دستور کار دارند. هرچند که میتوان همه این موارد را در فهرست رسالت دانشگاهها هم نشاند. بنابراین، چه مؤلفههایی میتواند پژوهشگاهها را از دانشگاهها متمایز کند؟
وجه تمایز پژوهشگاه از دانشگاه
دکتر رضا ماحوزی، معاون پژوهشی پژوهشکده مطالعات اجتماعی و فرهنگی در خصوص وجه ممیز پژوهشگاهها از دانشگاهها میگوید: «در دنیا، برای گرفتن اعضای هیأت علمی، جذب دانشجو، انتشارات و... برای پژوهشگاهها به صورت آییننامهای برخورد نمیشود و هر پژوهشگاهی بنا بر نیاز پژوهشیاش عمل میکند. حتی حد و مرز نیازهای پژوهشی پژوهشگاهها را هم باز خود اعضا و هیأت امنای پژوهشگاهها تعیین میکنند. این در حالی است که با دانشگاهها کاملاً بر اساس مصوبه و آییننامه برخورد میشود. همچنین پژوهشگاه برخلاف دانشگاه به شکلگیری اجتماع علمی متعهد است؛ به این معنا که هر محصول پژوهشی در این مراکز، روی میز این اجتماع علمی میآید. اما در دانشگاه، پژوهشها اغلب انفرادی است.»
بنابر این تعریف، پژوهشگاهها خود باید بنا بر نیاز پژوهشیشان به جذب هیأت علمی و دانشجو بپردازند اما آیا واقعاً پژوهشگاههای ما از چنین آزادی عملی برخوردارند؟ ماحوزی میگوید: «اینکه چقدر پژوهشگاهها به فلسفه وجودیشان متعهد هستند یا اینکه سیستم علمی در جامعه ما چقدر هویت مشخص و متمایز پژوهشگاهها را به رسمیت میشناسد به تفاهم درونیشان بستگی دارد. خیلی از مراکز پژوهشی، در جامعه ما برنامه پژوهشی منسجمی ندارند که ذیل آن افراد را به نحوی پازلوار چیدمان کنند. بنابراین پژوهشها وقتی کنار هم قرار میگیرند یک هویت و صدا و حرف جدید را به جامعه و مصرفکننده، عرضه نمیکنند. مراکز پژوهشی اگر بخواهند، حیات جدی داشته باشند، باید از فرمالیسم کلی حاکم بر مراکز آموزش عالی، آزاد باشند. این خطایی است که در ایران هم در تنظیم آییننامهها و هم در برخورد با اعضای هیأت علمی مراکز پژوهشی بکرات دیده شده و رمق مراکز پژوهشی را گرفته است.»
دکتر جبار رحمانی، رئیس انتشارات پژوهشکده مطالعات اجتماعی و فرهنگی درباره اینکه چقدر در جامعه ما تمایز پژوهشگاهها از دانشگاه ها به رسمیت شناخته میشود، میگوید: «مرز میان پژوهشگاهها و دانشگاهها در ایران صوری است، یکی از نمودهای این امر را میتوان در شیفت پیدا کردن پژوهشگاهها به سمت آموزش و گرفتن دانشجو به صورت گسترده دید به طوری که اعضای هیأت علمی میان پرداختن به کارهای پژوهشی و تربیت دانشجو سر در گم میمانند.»
فارغ از وجوه ممیز دانشگاه و پژوهشگاه، این پرسش مطرح میشود که اساساً امروزه پژوهشگاهها در جامعه ما به چه کار میآیند و چه مسئولیتی بر عهده دارند؟
رسالت پژوهشگاهها
دکتر جبار رحمانی، در خصوص وظایف پژوهشگاهها به دو نکته اشاره میکند: «برخی پژوهشگاهها «مأموریتگرا» هستند به این معنا که اعضای آن پژوهشهای خود را معطوف به اهداف و چارچوبهای خاصی صورت بندی میکنند و سیاستهای مشخصی را تأیید، رد یا تسهیل میکنند. این نوع از پژوهشگاهها نقش چندانی در توسعه علم ایفا نمیکنند. اما رسالت دیگر پژوهشگاهها «مطالعات پیشرفته» است؛ به این معنا که محقق در این رویکرد کاملاً آزاد گذاشته میشود که در هر زمینهای پژوهش کند و هدف از آن توسعه بنیادین علم است.»اما پژوهشگاههای ما به کدام یک از این دو رسالت بیشتر گرایش دارند؟ رحمانی بر این باور است: «تقریباً هیچ پژوهشگاهی در ایران بدون مأموریت نیست و کمتر پژوهشگاهی عرصهای آزاد را برای محقق فراهم میکند تا به توسعه بنیادین علم بپردازد.»
دکتر حسینعلی قبادی که ریاست پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی را بر عهده دارد در پاسخ به این پرسش که «پژوهشگاهها چه کارکردی دارند؟» تأکید میکند: «پژوهشگاهها نهادهایی مأموریتگرا هستند که در حوزههای معینی از دانش فعالیت میکنند و نقش مکمل دانشگاهها و دیگر نهادهای علمی را برعهده دارند. پژوهشگاهها مایههای دانشی و سرمایههای علم و نظریه را به راهکارها و راهبردها و ابعاد کاربردی تبدیل میکنند؛ به تعبیری، پژوهشگاهها پلی هستند میان دانش و جامعه.»
اما درعمل چقدر پیوند علم و جامعه از طریق پژوهشگاهها محقق میشود؟ یکی از دغدغههای جدی این روزهای اهالی علم، کاربردی نبودن علم برای جامعه است و اینجا است که باید پرسید اگر این مسئولیت متوجه پژوهشگاهها است، چقدر در این زمینه موفق عمل کردهاند؟
خروجی پژوهشگاهها
دکتر حسن محدثی، استاد جامعه شناسی دانشگاه آزاد اسلامی که در زمینه جامعهشناسی علم هم تحقیقاتی دارد، در پاسخ به این پرسش که «چقدر پژوهشگاهها در پژوهشهای خود به مسائل و نیازهای جامعه توجه دارند؟» میگوید: «خروجیهای پژوهشگاهها با وجود آنکه اغلب دربردارنده گزارشهای جدی است، ولی چندان از سوی نهادهای تصمیمساز به رسمیت شناخته نمیشوند و آنچنان که باید پژوهش و تحقیق، مسأله مدیران ما نیست. از این رو، با خروجیهای این مراکز پیوندی ارگانیک برقرار نمیشود. بنابراین پژوهشگاهها، با وجود انجام کارهای جدی، بیشتر نقشی تشریفاتی دارند و گزارش تحقیقاتشان عملیاتی نمیشود.»
دکتر تقی آزاد ارمکی، استاد جامعهشناسی دانشگاه تهران که خود سالها بهعنوان پژوهشگر با پژوهشگاهها همکاری داشته بر این باور است که بهطور منطقی کار پژوهشگاهها باید پرداختن به مسائل جامعه و کاربردی کردن علم باشد اما درعمل چنین امری محقق نمیشود. او برخلاف دکتر محدثی علت این امر را «سیاست بنیاد بودن» پژوهشگاهها میداند و در این راستا تصریح میکند: «مسئولیتهای پژوهشگاههای ما اغلب ذیل اولویتهای سیاست تعریف میشود نه مسائل جامعه. بنابراین، مسألهمند نیستند چون از اساس در جامعه ما برای مسألهمندی تأسیس نشدهاند و نباید از چرایی اثرگذار نبودن آن ها در طرح و حل مسائل، حتی سؤال کرد! و همین «سیاست بنیاد بودنشان» عامل اصلی ناکارآمدی آنها است.»
اما برخلاف اظهارنظر دکتر محدثی و ارمکی، دکتر حسینعلی قبادی، رئیس پژوهشگاه علومانسانی و مطالعات فرهنگی معتقد است که باید توقع اثرگذاری حوزه علم را نسبی دید و بنابر موقعیت و اقتضائات گوناگون درباره آن داوری کرد. به زعم او، امروز پژوهشگاهها در نظام تصمیمسازی کشور اثرگذاری بیشتری یافتهاند و اگر نگاهی به برنامه ششم توسعه داشته باشیم درخواهیم یافت که علومانسانی بسیار پر رنگ است تا آنجا که تعریف توسعه جز از رهگذر علومانسانی میسر نخواهد شد.
البته اظهارنظر دکتر قبادی صرفاً در خصوص پژوهشگاههای علومانسانی بود و باید دید که سایر پژوهشگاههای فنی و پایه تا چه اندازه دغدغه کاربردی کردن علم را دارند؟
این پرسش را با دکتر حسن عربی، معاون پژوهشی پژوهشگاه پلیمر و پتروشیمی ایران در میان گذاشتیم، او میگوید: «یکی از شاخصههای کلی و مهم پژوهشگاههای فنی، انعقادهای برونسازمانی یا پروژههای صنعتی است که طی آن، پژوهشگاهها، پروژههای خود را به صنعت ارائه میکنند یا اینکه صنعت بنا بر نیازهایش پروژههایی را به پژوهشگاهها سفارش میدهد. تا چند سال پیش انعقادهای برونسازمانی سیر قابل قبولی داشت. اما به تازگی بهدنبال واگذاری شرکتهای دولتی به بخش خصوصی و تقلیل یافتن بودجههای تحقیقاتی، قراردادها رو به کاهش نهادهاند تا آنجا که فارغ از پژوهشگاه، دانشگاهها نیز این سیر کاهشی را در بحث انعقادهای برونسازمانی خود داشتهاند. اما با این حال، پژوهشگاههای فنی کوشیدهاند تا در چند سال اخیر سیاستهای خود را تغییر دهند و با یک بررسی بازاری، فناوریهای مورد نیاز داخلی را تولید کنند.» پایگاه «سیویلیکا» که بررسی آمار تولید علم در کشور را در دستور کار دارد در رتبهبندی دیگری کوشیده تا سهم پژوهشگاهها در تولید علم را ارزیابی کند. در این بررسی، پژوهشگاههای فنی و مهندسی 20 رتبه برتر و پس از آن پژوهشگاههای علومانسانی همچون پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی با رتبه 21 و پژوهشگاه علومانسانی و مطالعات فرهنگی با رتبه 25 قرار میگیرند.به نظر میرسد که پژوهشگاههای فنی و علوم پایه در مقایسه با پژوهشگاههای علومانسانی، تولیدات بیشتری دارند. این در حالی است که پژوهشگاههای متعددی در بخش علومانسانی، حوزههای مشترکی را پیگیری میکنند. این امر را از عناوین این پژوهشگاهها بخوبی میتوان دریافت؛ پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، پژوهشگاه فرهنگ و معارف اسلامی، پژوهشگاه علومانسانی و مطالعات فرهنگی، پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات و... اما در زمینه علوم پایه کمتر شاهد این تکثر هستیم و برای مثال تنها یک پژوهشگاه به حوزه هوا و فضا و یک پژوهشگاه به حوزه پتروشیمی اختصاص دارد. این پرسش را که چرا پژوهشگاههای متعددی با حوزههای مشابه در حوزه علومانسانی فعالیت میکنند از دکتر حسینعلی قبادی، رئیس پژوهشگاه علومانسانی و مطالعات فرهنگی پیگیر شدیم. او معتقد است: «یکی از دلایل این امر، هزینه بالای تأسیس پژوهشگاههای علومپایه است که بنابر ماهیت خاصشان نیازمند آزمایشگاهها و تأسیسات خاص هستند و دلیل دیگر، به خاطر وجود رویکردها و نگاههای متفاوت در حوزه علومانسانی است.»اگر کاربردی کردن علم را کارکرد اصلی پژوهشگاهها در نظر بگیریم به نظر میرسد، اساساً پژوهشگاههای ما اعم از فنی، پایه و علومانسانی به دلایل متعدد همچون به رسمیت شناخته نشدن، سیاست بنیاد بودن و... با موانع و مشکلاتی مواجه هستند. در این فضا، این پرسش مطرح میشود که با چه مکانیسمهایی میتوان پژوهشگاهها را در جهت کارکرد اصلیشان که همان کاربردی کردن علم است، ساماندهی کرد؟
چه باید کرد؟
دکتر حسین ایمانیجاجرمی، رئیس مؤسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی دانشگاه تهران، در پاسخ به اینکه چطور میتوان بسترهای لازم برای کارآمدی پژوهشگاهها را فراهم کرد؟ تصریح میکند: «یکی از جدیترین مسائل پژوهشگاهها، تبیین نشدن مسأله پژوهش از سوی سفارشدهندگان است، بویژه در حوزههای علوماجتماعی این مسأله اهمیت بیشتری دارد و باید در خصوص چیستی و چند و چون مسأله مورد پژوهش میان سفارشدهنده و پژوهشگاه، گفتوگو و تفاهم صورت گیرد و تا پایان پروژه این ارتباط حفظ شود. اما متأسفانه اغلب ما این کار را نمیکنیم. مشکل دوم مشخص نبودن روابط نهادی است؛ به این معنا که هنوز دقیقاً مشخص نشده که هر کدام از پژوهشگاهها با کدام حوزهها، نهادها و سازمانها باید مرتبط باشند، اگر این ارتباط برقرار شود، بسیاری از موانع برداشته میشود.» بنابراین، همانطور که پیشتر هم عنوان شد پژوهشگاهها اساساً دو کارکرد عمده دارند، نخست، تحقیقات بنیادین درباره خود دانش که سفارشدهنده خاصی ندارد و هدف «توسعه دانش» است و دوم تحقیقات کاربردی و مأموریتگرا که سفارش دهنده مشخص دارد. تقریباً اکثر پژوهشگاهها «مأموریتگرا» هستند. بنابراین، اساسیترین مسئولیتی که متوجه آنها است داشتن خروجیهایی کاربردی است که رسیدن به این مهم، مستلزم تلاشی دو طرفه در تبیین مسائل هم از سوی اهالی پژوهشگاه و هم از نهادهای سفارشدهنده است و در مرحله بعد به رسمیت شناختن و عملیاتی کردن خروجیهای این مراکز است تا نقش پژوهشگاهها در جغرافیای فکری کشور ملموستر شود.
سایت شعار سال، با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از سایت روزنامه ایران، تاریخ انتشار 28 آذر 97، کد مطلب: 493949، www.iran-newspaper.com