پایگاه تحلیلی خبری شعار سال

سرویس ویژه نمایندگی لنز و عدسی های عینک ایتالیا در ایران با نام تجاری LTL فعال شد اینجا را ببینید  /  سرویس ویژه بانک پاسارگارد فعال شد / سرویس ویژه شورای انجمنهای علمی ایران را از اینجا ببینید       
جمعه ۳۱ فروردين ۱۴۰۳ - 2024 April 19
کد خبر: ۳۵۷۸۴۹
تاریخ انتشار : ۱۴ شهريور ۱۴۰۰ - ۱۲:۱۰
در یک مدرسه راهنمایی دخترانه چند سالی مدیر بودم. روزی چند دقیقه مانده به زنگ تفریح، مردی باظاهری آراسته وارد دفتر مدرسه شد. گفت: با خانم ناصری دبیر کلاس دوم کار دارم. می‌خواهم درباره درس و انضباط فرزندم از او سؤال کنم. از او خواستم خودش رامعرفی کند. گفت: من گاو هستم! خانم […]
شعارسال: در یک مدرسه راهنمایی دخترانه چند سالی مدیر بودم. روزی چند دقیقه مانده به زنگ تفریح، مردی باظاهری آراسته وارد دفتر مدرسه شد. گفت:
با خانم ناصری دبیر کلاس دوم کار دارم. می‌خواهم درباره درس و انضباط فرزندم از او سؤال کنم.

از او خواستم خودش رامعرفی کند. گفت:
من گاو هستم! خانم دبیر بنده را می‌شناسند! بفرمایید گاو آمده! ایشان متوجه می‌شوند چه کسی آمده!

تعجب کردم و موضوع را به خانم ناصری، دبیرکلاس دوم گفتم. او هم تعجب کرد و گفت:
ممکن است این آقا اختلال روانی داشته باشد. یعنی چه گاو؟ من که چیزی نمی‌فهمم!

ناچار از او خواستم پیش آن مرد برود. با اکراه پذیرفت و رفت. مرد آراسته، با احترام به خانم دبیر ما سلام داد و خودش را معرفی کرد:
من گاو هستم!

معلم جواب سلام داد و گفت:
خواهش می‌کنم، ولی …

مرد ادامه داد شما بنده را بخوبی می‌شناسید. من گاو هستم، پدر گوساله! همان دختر ۱۳ ساله‌ای که شما دیروز در کلاس، او را به همین نام صدا زدید…

دبیر ما به لکنت افتاد و گفت:
آخه، می‌دونید…

مرد گفت:
بله، ممکن است واقعاً فرزندم مشکلی داشته باشد و من هم در این مورد به شما حق می‌دهم. ولی بهتر بود مشکل انضباطی او را با من نیز در میان می‌گذاشتید. قطعاً من هم می‌توانستم اندکی به شما کمک کنم.

خانم دبیر و پدر دانش آموز مدتی با هم گفتگو کردند…
آن آقا در خاتمه کارتی را به خانم دبیر ما داد و رفت. وقتی او رفت، کارت را با هم خواندیم. روی آن نوشته شده بود: دکتر فلانی، عضو هیأت علمی دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی دانشگاه…..

چند روز بعد از ایشان خواستم یک جلسه برای معلمان صحبت کنند، در کمال تواضع خواسته ام را قبول کردند، سخنرانی دلپذیری داشتند…ایشان می‌گفت:
خشونت آن گونه که ما فکر می‌کنیم فقط محدود به خشونت فیزیکی و بدنی نیست. عموما ما درگیری‌های فیزیکی یا تعرض جنسی را خشونت می‌دانیم. ولی واقعیت آنست که دامنه خشونت، حوزه‌های گسترده تری دارد از جمله خشونت زبانی.
وقتی توهین می‌کنیم.
قومی را مسخره می‌کنیم.
صاحبان یک عقیده را تحقیر می‌کنیم. وقتی تهمت یا برچسب می‌زنیم یا تهدید می‌کنیم.
همه این‌ها خشونت است.
منتها خشونت زبانی. بدون خون و خونریزی است.
خشونت زبانی از درون می‌کُشد.

تا حالا هیچ کس را دیده اید به دلیل اینکه مسخره شده و یا فحش خورده باشد به اورژانس مراجعه کند؟
یا به پلیس شکایت کند؟
قربانیان خشونت زبانی، اثری از جای زخم بر بدنشان یا مدرک دیگری ندارند.

خشونت ابتدا در ذهن شکل می‌گیرد
بعد خود را در زبان نشان می‌دهد
و سپس زمینه ساز خشونت فیزیکی می‌شود.

وقتی رهبر یک گروه سیاسی در جامعه، افراد طرف مقابل رااحمق، مغرض و فاسد معرفی می‌کند، ما به عنوان طرفداران او آمادگی لازم را پیدا می‌کنیم که در زمان مناسب با ماشین از روی آن‌ها رد شویم.
چرا؟
چون دیگر آن‌ها را شایسته زندگی نمی‌دانیم!

وقتی در یک ورزشگاه صد هزار نفری، طرفداران تیم مقابل را با ده‌ها فحش آبدار و ناموسی می‌نوازیم، زمینه را برای زد و خورد بعد از بازی فراهم می‌کنیم.

وقتی ما جریان رقیب را فریب خورده و عامل دست دشمن معرفی می‌کنیم، آنگاه حذف سیاسی و فیزیکی رقیب مشروعیت پیدا می‌کند.

وقتی دختر همسایه را داف خطاب می‌کنم.
راننده کناری را یابو.
مشتری را گاو.
دانش آموزم راخنگ
و فردقانون مداررا اُسکُل.
همه این‌ها خشونت‌های زبانی یعنی آمادگی برای خشونت رفتاری در آینده؛ از تعرض جنسی بگیرید تا صدمه فیزیکی.

چه باید کرد؟

اولین کار این است که مهارت گفتگو را بیاموزیم. فقدان مهارت‌های گفتگو باعث می‌شود افراد نتوانند آنچه که مدنظر دارند را به‌زبان روشن بیان کنند و ایده و احساس خود را در یک کلام خشن و تند تخلیه می‌کنند. تمرین گفتگو تمرین تخلیه ذهن و قلب به شیوه‌ای غیرخشونت آمیز است.

دومین کار این است که به خودمان بار‌ها و بار‌ها یادآوری کنیم کشتن آدم‌ها فقط به فرو کردن چاقو در سینه آنان نیست. دختر یا پسر، زن یا مردی که شخصیتش تخریب شده، شرافتش لکه دار شده، عزت نفسش لگدمال شده، دیگر زندگی نرمال نخواهد داشت.
به خودم یادآوری کنم جریان رقیب من، تیم مقابل، صاحبان دین و مذهب و اندیشه متفاوت از من، نه بی شعور هستند نه فاسدنه احمق نه هوس باز نه فریب خورده نه …
آن‌ها فقط انسان هستند، درست و دقیقا مانند من!

آنگاه یاد خواهم گرفت کلمه گاو را فقط و فقط برای خود گاو بکار بگیرم.
نه کمتر و نه بیشتر.

تربیت، موضوع فراموش شده در نظام آموزشی کشور
 
شعارسال، بااندکی تلخیص واضافات برگرفته از خبرگزاری اقتصاددان ،تاریخ انتشار:۱۳ شهریور ۱۴۰۰، کدخبر:۵۹۵۵۳، www.eqtesaddan.ir
اخبار مرتبط
خواندنیها-دانستنیها
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار
پربازدیدترین
پربحث ترین