نظام آموزش عالی ما به شدت تحت تأثیر متغیرهای خرد و کلان جهشهای ناپایدارهای اقتصادی و اجتماعی جامعه قرار گرفته است. به گونهای که از وضعیت آموزش عالی "بازاری" در چند سال اخیر، امروزه به آموزش عالی "معیشتی" بدل شده است. به این معنی که مواجهه جدی دانشجو و استاد با دانش و همه ظواهر آئینی دانشگاه، حول محور تأمین نیازهای معیشتی در حال سامان یافتن است و این یعنی دانشگاه در حال تبدیل شدن به "معیشت گاهی" است که هرگز قادر نخواهد بود با دیگر فضاهای معیشتی رقابت کند و هر روز درماندهتر از گذشته بازیگران واقعی خود را از دست میدهد.
شعار سال: خردادماه که معمولا فصل برگزاری جلسات مصاحبه پذیرش داوطلبین دوره دکتری در دانشگاههای کشور است؛ حداقل برای یک بار در سال به طور جدی مسئله پذیرش دانشجوی دکتری و کمیت و کیفیت تحصیل در مقاطع تحصیلات تکمیلی برای اغلب استادان از ذهنها میگذرد.
اگر چه اواخر دهه ۸۰ و اوایل دهه ۹۰ جنب و جوشی فراگیر در اکثر گروه ها، دانشکدهها و دانشگاههای کشور برای راه اندازی، توسعه گرایشهای دکتری و افزایش ظرفیت پذیرش دانشجو دیده میشد؛ اما در چند سال گذشته این شور و شوق به یأس و فرسودگی ذهنی استادان تبدیل شده است به طوری که حتی حوصله چندانی برای برگزاری مصاحبه پذیرش دانشجو دیده نمیشود و اگر ناچاریها و الزامات شغلی نبود، چه بسا اکثریت تمایلی به داشتن دانشجوی دکتری هم نمیداشتند.
امسال نیز همانند پارسال در دو جلسه آزمون مصاحبه دکتری به عنوان ناظر و ممتحن شرکت داشتم؛ علاوه بر این با چندتن از همکاران درگیر این مصاحبهها نیز صحبت کردم. بی تردید اوضاع کیفیت مصاحبهها سال به سال وخیمتر میشود. شاید باورپذیر نباشد، اما سختترین قسمت مصاحبه برای داوطلبین، زمانی است که میخواهند انگیزه خود را از ورود به دوره دکتری بیان کنند. جایی که پاسخهای سطحی و کلیشهای با ترکیبی از خودسانسوری بیان میگردد.
با تحلیل چرایی طرح موضوع «انگیزه ورود به دوره دکتری» توسط مصاحبه کنندگان و چگونگی پاسخ به آن توسط مصاحبه شوندگان، میتوان فهم واقع بینانه تری از مختصات تحصیلات تکمیلی در دانشگاههای ایران را ادراک کرد. استادان منتظر پاسخی هستند که خود به ندرت آن را چه در دوران دانشجویی و چه در دوران کاری تجربه کرده اند. آنان میخواهند بشنوند که داوطلب تنها و تنها به سبب علاقه به دانش و تعمیق دانش ورزی خویش، وارد مقطع دکتری میشود. داوطلبین اگر چه به خوبی میدانند استادان منتظر شنیدن چه گزارههایی هستند، اما هرگز در این نمایش نقش خود را به خوبی بازی نمیکنند. این طرف میز مصاحبه کسی منتظر شنیدن رویا و آن طرف کسی ناتوان از بیان آن.
در چنین فضایی داوطلب به طور عریان از دلایلی برای ورود به دوره دکتری صحبت میکند؛ که با ماهیت ذاتی این دوره جهت تحقق چنین مقاصدی همنوا و سازگار نیست. او میخواهد دکتر شود تا دیده شود و منزلتی پیدا کند و دکتر خطاب شود، تا شانس شغل و درآمد بهتری را امتحان کند، تا از دیگران عقب نماند، تا .... انگیزه او هر چه باشد با اصالت و رسالت دانشجو بودن فرسنگها فاصله دارد. انگیزهای ساخته و پرداخته از دانشگاهی که حالا محصولات خویش را در مقابل اهداف ذاتی خود قد علم کرده نظاره گر و علنا به ترویج ضد دانشگاه در محیط دانشگاه مشغول است.
ناتوانی داوطلبین در پاسخ به برخی سوالات پیش پا افتاده و عدم درک کلیتی از ماهیت رشته تحصیلی، بسیار حیرت انگیز است. درک اینکه چگونه کارشناس ارشد رشتهای که اتفاقا ممکن است تجربه کار در همان زمینه را هم داشته باشد، از بیان کلیات رشته تخصصی خود عاجز میماند. در چنین فرصتی است که استاد عدم یادگیری عمیق و عدم درونی و شخصی سازی دانش را به وضوح در دانشجویان خود تجربه میکند و در بهتی یأس آلوده فرو میرود.
استادان به ناچار نگاه تلخ و واقع بینانهای به ماجرای پذیرش دانشجوی دکتری و در مجموع فعالیت در تحصیلات تکمیلی دارند. آنها به خوبی دریافته اند که باید از رویکرد دانش ورزی که حالا تبدیل به رویایی دست نیافتنی شده است به رویکرد معیشت ورزی که حالا دغدغهای اصلی و امروزی آنها شده است؛ تغییر مسیر دهند.
اغلب استادان جوان، روزی به تنهایی و یا با حداقل مشارکت استادانشان پروپزال، پایان نامه و رساله خود را تدوین و دفاع میکردند و در نهایت مقالهها مینوشتند. اما امروز آنها باید برای دانشجویان کارشناسی ارشد و دکتری خود همه این کارها را انجام دهند. برای او مجبورند موضوع انتخاب کنند، پروپزال بنویسند، پایان نامه و رساله تدوین و او را آماده دفاع از چیزی کنند که به آن تعلقی ندارند و در نهایت برای دانشجو مقاله هم بنویسند. آنها دیروز خدمت رسان استادان و امروز در چنبره خدمات دهی به دانشجویان خود گرفتارند.
نظام آموزش عالی ما به شدت تحت تأثیر متغیرهای خرد و کلان جهشهای ناپایدارهای اقتصادی و اجتماعی جامعه قرار گرفته است. به گونهای که از وضعیت آموزش عالی "بازاری" در چند سال اخیر، امروزه به آموزش عالی "معیشتی" بدل شده است. به این معنی که مواجهه جدی دانشجو و استاد با دانش و همه ظواهر آئینی دانشگاه، حول محور تأمین نیازهای معیشتی در حال سامان یافتن است و این یعنی دانشگاه در حال تبدیل شدن به "معیشت گاهی" است که هرگز قادر نخواهد بود با دیگر فضاهای معیشتی رقابت کند و هر روز درماندهتر از گذشته بازیگران واقعی خود را از دست میدهد.
شعار سال، با اندکی تلخیص واضافات برگرفته از صدای معلم، تاریخ انتشار:۳۰ خرداد ۱۴۰۱، کد خبر: ۲۲۴۶۴، sedayemoallem.ir