پایگاه تحلیلی خبری شعار سال

سرویس ویژه نمایندگی لنز و عدسی های عینک ایتالیا در ایران با نام تجاری LTL فعال شد اینجا را ببینید  /  سرویس ویژه بانک پاسارگارد فعال شد / سرویس ویژه شورای انجمنهای علمی ایران را از اینجا ببینید       
يکشنبه ۲۸ بهمن ۱۴۰۳ - 2025 February 16
کد خبر: ۱۳۹۶۸۸
تاریخ انتشار : ۱۷ تير ۱۳۹۷ - ۰۹:۳۵
الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت بر این فرض مبتنی است که وضع موجود ما، وضع مطلوب نیست و ما می خواهیم وضع موجود را به وضع مطلوب تبدیل کنیم . اینکه ما از چه مسیری و با چه شیوه و روشی می توانیم از وضع موجود به مطلوب برسیم، مستلزم یک الگو و راهبرد است. پس الگوی پیشرفت یعنی آن روش و نظریه ای که ما را به جامعه ی مطلوب می رساند.
شعار سال :
*تلقی شما از الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت چیست؟به نظر شما این مفهوم چه پیش فرض ها و مؤلفه هایی دارد؟

به نظر می رسد طرح بحث" الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت" بر این فرض مبتنی است که وضع موجود ما، وضع مطلوب نیست و ما می خواهیم وضع موجود را به وضع مطلوب تبدیل کنیم . اینکه ما از چه مسیری و با چه شیوه و روشی می توانیم از وضع موجود به مطلوب برسیم، مستلزم یک الگو و راهبرد است. پس الگوی پیشرفت یعنی آن روش و نظریه ای که ما را به جامعه ی مطلوب می رساند.طرح بحث" الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت" بر این فرض مبتنی است که وضع موجود ما، وضع مطلوب نیست و ما می خواهیم وضع موجود را به وضع مطلوب تبدیل کنیم . اینکه ما از چه مسیری و با چه شیوه و روشی می توانیم از وضع موجود به مطلوب برسیم، مستلزم یک الگو و راهبرد است. پس الگوی پیشرفت یعنی آن روش و نظریه ای که ما را به جامعه ی مطلوب می رساند.

بنابراین درون این مفهوم، چند فرض نهفته است :

1- وضع موجودی داریم که مطلوب ما نیست.

2- وضع مطلوبی داریم که در دوردست است و باید تلاش کنیم تا به آن برسیم.

3- معتقدیم که مبانی دینی ما در رابطه با گذار از وضع موجود به مطلوب، طرح و نظر دارد. بنابراین باید در پرتو مبانی دینی، الگو را مورد بررسی قرار دهیم و ویژگی های وضع مطلوب را از قرآن و سنت استخراج کنیم." اسلامی" خواندن الگو نشان دهنده آن است که ما نمی خواهیم یک کار سکولار انجام بدهیم و صرفا بر اساس دستاوردهای فکر بشری وضع موجود و مطلوب را تبیین کنیم، بلکه می خواهیم همه این مباحث در پرتو اسلام باشد.

4- صفت "ایرانی " الگو به این خاطر مطرح می شود که الگوهای پیشرفت متفاوتی، بر اساس فرهنگ جوامع مختلف قابل اجرا است و الگوهای جوامع با یکدیگر فرق دارد. لذا" ایرانی" بودن الگو به معنی شناختن اقتضائات این فرهنگ و جامعه ای است که در آن زندگی می کنیم و تبعاً باید سنت هایی که از اجدادمان به ما رسیده است را هم مد نظر قرار دهیم.

یکی دیگر از نکاتی که این وصف به ما خاطر نشان می کند این است که در طراحی یک الگو نباید به شکل افراطی، آرمانگرایانه و ایده آلی فکر کرد، بلکه باید واقع گرا بود. زیرا ما دغدغه طراحی الگو برای این جامعه را داریم. لذا اگر به طور مثال تصمیم گرفتیم به هدف دینی محض کردن همه امور، با همه‌ی سنّت های کهنی که ریشه ی دینی ندارند و در جامعه ما وجود دارند، مبارزه کنیم ؛ مطمئناً طراحی ما شکست خواهد خورد. بنابراین باید سنّت‌ها و واقعیت‌های جامعه را لحاظ کنیم. وگرنه اگر بخواهیم جامعه را زیر و رو کنیم طرح پیش نخواهد رفت.

البته بدیهی است که اگر سنّت‌ها یا هنجارهایی با دین مخالف است، آنها را باید اصلاح کرد. اما غرض این است که به خاطر داشته باشیم در طول این سالیانی که اسلام وارد ایران شده است، بسیاری از ویژگی های فرهنگ ایرانی هم رنگ و بوی دینی به خود گرفته اند و قطعا آنها که تباین قطعی داشته اند و موارد ناسازگار با دین تا حد زیادی از بین رفته اند. پس می توان اغلب ویژگی های ایرانی به جای مانده را در طراحی الگو به حساب آورد و این رویکرد هیچ نسبتی با "ایرانی گرایی" و "قوم گرایی" ندارد. بلکه رعایت واقعیاتی است که اگر می خواهیم الگویی، قابل ارائه و انجام طراحی کنیم، باید آنها را در نظر بگیریم. و گرنه طرحی که مقتضیات جامعه را در نظر نگیرد، مسلماً به شکست می انجامد.

* به نظر شما الگو باید در چه فرآیندی و چگونه طراحی شود؟

ابتدا باید بر اساس آموزه های دینی، قرآنی و روایی شامل سیره و سخن پیامبر(ص) و ائمه اطهار، تصویری از جامعه مطلوب را طراحی کنیم.بعد مؤلفه‌های به دست آمده از این منابع را با وضعیت موجود بسنجیم تا دریابیم که اکنون چقدر با جامعه مطلوب فاصله داریم. به بیان دیگر باید وضع موجود را با معیارهایی که از دین گرفته ایم، ارزیابی کنیم تا درک درستی از وضعیت خود به دست آوریم.

سپس باید بر اساس واقعیات فرهنگ ایرانی و مبانی قرآنی، برای گذار از وضع موجود به مطلوب، نظریه پردازی کنیم و مرحله گذار را طراحی کنیم.به نظر من این سه گام اصلی در طراحی الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت است .

*ما در زمانی زندگی می کنیم که الگوهای رایج پیشرفت در جهان به شکل خاصی تعریف شده است و ارتباط چندانی هم با دین و اسلام ندارد. چطور می توان به جستجوی مدینه ی فاضله ی دین پرداخت و در عین حال از مقتضیات فضای زندگی مدرن و دوران جدید غافل نشد؟

اگر مراد شما دستاوردهای تکنولوژی جدید باشد، مشکل خاصّی ایجاد نمی‌کند. زیرا بیان شد که در طراحی الگو باید واقعیات را در نظر بگیریم. یکی از واقعیّت ها این است که مردم با استفاده از محصولات فناوری و تکنولوژی اموراتشان را می گذرانند و تبعاً طراحان الگو باید این را در نظر بگیرند.

*فرمایش شما در سطح ابزار و وسایل جدید صحیح است.اما پرسش من درباره ی سطح عمیقتری است: زندگی مدرن و عالم جدید، ویژگی های فرهنگی و فکری خاصّی دارد که برخی از آنها با دین متفاوت است. البته این در تخصص دین شناسان است که مشخص کنند کدام اوصاف، مخالف دین هستند و کدام یک مخالف نیستند. اما به طور کلّی به نظر می رسد زندگی امروز، مسائلی را وارد زندگی ما کرده است که با شیوه ی زندگی در عصر قرآن خیلی متفاوت است. به لحاظ روش شناسانه چطور می توان برای این جهان جدید، از دل متون دینی – که البته ما معتقدیم جاودان هستند- الگو استخراج کرد؟

به این نمونه دقت کنید: استاد مطهری در کتاب "مساله حجاب" این مسئله را مطرح می کنند که امروزه دختران جامعه مسلمان می خواهند وارد اجتماع شوند. اما متوجه می شوند که اگر بخواهند دین دار و باحجاب باشند، باید از جامعه دوری کنند و اگر بخواهند به دانشگاه و مدرسه بروند و فعالیت های اجتماعی را انجام دهند، باید دین و حجاب خود را کنار بگذارند.استاد مطهری در آموزه های دینی، بازنگری دقیقی می کنند و با تمسک به آنچه از آیات و روایات قابل استنباط است، الگو و مدلی را ارائه می کنند که زن جوان بتواند با حفظ دین خود، در اجتماع هم حضور داشته باشد.

غرض از ذکر این مثال این است که فقه شیعه، فقه پویایی است. فقه پویا به این معنا است که ما با همین ادلّه‌ی فقاهتی و اجتهادی که داریم، می توانیم نیاز روز را برآورده کنیم. "اسلامی" بودن و استفاده از دین به این معنا نیست که ما به دستاورد‌های سابق اکتفا می کنیم، بلکه به قول مرحوم مطهری ما اکنون به شیخ طوسی ها نیاز داریم، نه شیخ طوسی هزار سال پیش، بلکه شیخ طوسی امروز. این هدف به این معنا است که باید در آموزه های دینی خود باز نگری و اجتهاد انجام دهیم و نیازهای جدید خودمان را از دل آیات و روایات بیرون بکشیم.

باید توجه داشت که قرآن دریایی است که هیچ وقت هیچ انسانی به پایان آن نخواهد رسید و در هر زمان می شود گوهر های جدید از اسلام استخراج کرد. حضرت امیرالمومنین (علیه السلام) می فرمایند: از قرآن استنطاق کنید و آن را به سخن درآورید. این نکته مهمی است که اگر خالی الذهن به سراغ قرآن برویم، به هیچ جوابی نخواهیم رسید.بلکه باید با پرسش به محضر قرآن رفت. ما اعتقاد داریم که می توانیم دستاوردهای جدیدی را از قرآن بدست آوریم که گذشتگان ما به آنها نرسیده اند، دقیقا به این دلیل که ما سوالات جدیدی از قرآن مطرح می کنیم. این تفکر نادرستی است که تکنولوژی و مدرن زیستن با دینداری تناقض و تنافی دارد. اگر اینگونه باشد باز همان مشکلی که مرحوم مطهری با آن مواجه بودند، پیش می آید و جوان مسلمان بر سر دو راهی قرار می گیرد: یا باید مدرن زندگی کند یا دیندار باشد و جمع این دو ناممکن می شود. در حالی که روشن است نباید افراد را بر سر این دو راهی قرار دارد .

*شما در یکی از تحقیقات خودتان سعی کردید مدینه ی فاضله ی قرآنی را ترسیم کنید. با نظر به پژوهش مذکور بفرمایید که اگر بخواهیم مدینه فاضله ای قرآنی، با رعایت مقتضیات ایرانی متحقق سازیم،باید چه اهدافی را در اولویت قرار دهیم ؟

ابتدا باید ببینیم در چه عرصه ای، فاصله میان وضع موجود ما و حالت مطلوب بیشتر است و بر روی این نقاط اختلاف، متمرکز شویم. به نظر می رسد یکی از این مشکلات اساسی، دوگانگی و تقابل دنیاگرایی و دینداری است که در اذهان ما شکل گرفته است. در حالی که اسلام بر "اعتدال" تاکید دارد. اساساً اعتدال، صفت ممیزه‌ی امت وسط است، که به عنوان وصف امت اسلام بیان شده است و این یکی از نقاط فاصله جدی ما با آرمان دین است.

ذیل این مشکل و درمان آن، می توان بسیاری از مسائل پیشرفت را لحاظ کرد. یعنی اگر ما تغییر نگرش دهیم و منافاتی بین دینداری و دنیاگرایی(به معنای اسلامی آن که امت وسط بودن است) نبینیم و اگر این تعادل در جامعه به وجود آید، بسیاری از مشکلات حل خواهد شد. زیرا در این نگاه کسی که در زمینه مسائل علمی جدید مثلاً فیزیک کار می کند، دارد روی آیات الهی مطالعه می کند. در این نگرش ، به طور کلّی همه، خواه آنان که بر آیات تشریعی یا آیات آفرینش و تکوین کار می کنند و آنان که به تکنولوژی روز و عرضه محصولات جدید اشتغال دارند، همگی دارند کار دینی می کنند. رسیدن به این رویکرد یک نقطه ی کلیدی است.

*شما می فرمایید ما باید به نگرشی برسیم که در آن تلاش برای پیشرفت، یک فعالیّت الهی و دینی تلقی شود و معتقد هستید "اعتدال و وسط" بودن امّت اسلامی به معنای جمع این دو است. ولی ممکن است این سوال مطرح شود که چرا باید نیّت پیشرفت و پیش تر بودن از بقیّه، مورد رضایت خدا باشد؟ این مسائل چه نسبتی با غایت دین دارد؟

زیرا یکی از مولفه های جامعه اسلامی، "الهام بخشی" است؛ یعنی جامعه مطلوب اسلام جامعه‌ای است که الهام بخش به دیگران باشد و بتواند غیر مسلمانان را نیز جذب کند. پس نباید تصورمان از مسلمان مورد قبول خدا این باشد که در فقر به سر می برد و در استضعاف است. در احادیث ما هم به این معنا اشاره شده است. از جمله اینکه یکی از اصحاب امام صادق علیه السلام از ایشان پرسید که چرا مثل حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام زندگی نمی کنید که لباس خشن می پوشیدند؟ امام به او گفتند مردم زمان امیرالمومنین لباس خشن می پوشیدند، و امیرالمومنین هم مانند سطح پائین زمان خود می زیست. ولی در زمان ما که مردم لباس نرم بر تن می کنند دیگر لباس خشن پوشیدن دلیلی ندارد.

منظور این است که ما نباید آن چه متناسب با مقتضیات زمان ما نیست، از تاریخ به سمت زمان خود بکشیم و این یکی از اشتباهاتی است که برخی از متفکرین ما گرفتارش می شوند. مثلاً دکتر شریعتی که عمل علامه مجلسی در عهد صفویه را در زمان دهه پنجاه شمسی ارزیابی و نقد کرد. در حالی که علامه مجلسی در زمان خود خدمات ارزنده ای انجام داد و او را باید در زمان خود مورد ارزیابی قرار داد. لذا بخشی از آنچه در تاریخ شیعه در مورد زندگی ائمه اطهار و بزرگان و علماء وجود دارد، متناسب با شرایط زمان ایشان است و البته یک نکته ی مهمّ که در زندگی همه ی اینها وجود دارد و در همه ی زمان‌ها صادق است، «دلبسته نشدن به دنیا» است . این نکته ی قابل تعمیمی است. این هم مکرر گفته شده که چه بسا فردی در اوج رفاه زندگی کند و دلبسته به دنیا نباشد و چه بسا بسیار فقیرانه زندگی کند و دلبسته به دنیا باشد.

*کشورهای اسلامی دیگری که طرح های پیشرفت داشته اند، را چگونه ارزیابی می کنید؟ آیا آنها موفق بوده اند و می توان از تجارب آنها استفاده کرد؟

یک مورد که به نظر می رسد موفق بوده اند، در بحث الهام بخشی است. در حال حاضر کشور مالزی وحتّی تا حدی ترکیه، بسیار الهام بخش هستند. به بیان دقیقتر آن جنبه الهام بخشی که جامعه ی ما عزم آن را دارد و در سند چشم انداز هم به آن اشاره شده است، در زمینه اقتصاد در این کشورها تا حدی تحقق یافته است . ما هم باید سعی کنیم در زمینه های مختلف، الهام بخش و تاثیر گذار برای مسلمین باشیم.

*غیر از این نگرش تعادلی، چه مسائلی باید در اولویت قرار گیرد تا ما را به الگوی مطلوب رهنمون سازد؟

چنان که گفته شد باید بر اساس نگرشی دقیق به جامعه ی قرآنی، جامعه مطلوب را تبیین کنیم و آن را مبنا قرار دهیم . هم چنین لازم است هر چند سال یک بار، بررسی جامعی انجام دهیم تا بتوانیم وضع جامعه خود را به طور دقیق بشناسیم و با ارزیابی حرکتمان، گام‌های بعدی را اصلاح یا تدقیق کنیم . امام صادق علیه السلام می فرمایند: کسی که بدون بینش و بصیرت و آگاهی حرکتی را آغاز کند، مانند کسی است که در جاده اشتباهی در حال حرکت است که در این حالت هرچه پرشتاب تر حرکت کند از مقصد دورتر می شود. لذا ما باید همیشه مسیرمان را کنترل کنیم، وگرنه ممکن است حتّی از اهدافمان دورتر شویم.

نکته ی دیگر که اجمالاً اشاره شد این است که باید نظامی را طراحی کنیم که مشخص کند برای گذار از وضع موجود به وضع مطلوب، باید چه اتفاقاتی در جامعه رخ دهد. در این بخش، ما نیاز به "نظریه ی فرهنگ دینی"، " نظریه اجتماعی و اقتصادی و... دینی" داریم؛ یعنی انواع و اقسام نظریه هایی که این مباحث را از دل قرآن و سنت استخراج کرده باشند. برای طراحی الگوی ایرانی اسلامی پیشرفت، این نظریه ها ضرورت تامّ دارند .

*چه طور می توان چنین نظریه هایی تولید کرد؟

مسلماً به صورت بخش نامه ای نمی توان عمل کرد، بلکه متفکرین و علماء، باید خودشان به تولید نظریه های برگرفته از منابع دین بپردازند و تلاش کنند این نظریه ها آن قدر علمی و متقن باشد که بتواند جای خود را در مجامع علمی باز کند. آن موقع است که تحول در حوزه علوم انسانی هم ایجاد خواهد شد. البته نتیجه بخش تر آن است که افراد به شکل خودانگیخته چنین کاری را انجام دهند، مانند بنده که در حوزه ی نظریه سیاسی، "نظریه ی قدرت برگرفته از کتاب و سنّت" را تالیف کردم.

در مواردی هم نخبگان هنوز ورود نیافته اند. وظیفه حاکمیّت در این امر این است که متفکرین و متخصصین را گرد یکدیگر جمع کنند و مسائل را برای آنها تبیین کنند و آنها را با نیاز جامعه درگیر کنند و هزینه های تولید نظریه های مورد نیاز جامعه را تقبل نمایند. صاحب نظرانی که قادر به چنین کاری هستند،باید دارای دو ویژگی باشند :

1- در استنباط از قرآن و حدیث، تخصص داشته باشند یعنی در استخراج مطالب از منابع دین ، مجتهد باشند.

2- با مباحث اجتماعی و فرهنگی و سیاسی و... آشنایی داشته باشند.

این دو بال ، برای فعالیتی میان رشته ای از نوع خاصّی که ذکر شد، مورد نیاز است.

* ارزیابی شما از وضعیت این عرصه در حال حاضر چیست ؟

از این جهت خاص یعنی نظریه پردازی ، کارهای بسیاری باید انجام شود. برای مثال در بحث از حکومت دینی ما به خوبی به بحث از ولایت فقیه پرداخته‌ایم که البته آن هم به برکت امام خمینی بوده است. اما هنوز در سایر جنبه ها، نظریه نداریم. ما باید به این پرسش‌ها نیز بپردازیم که در حکومت دینی مردم چه نقشی دارند؟ جزئیات نظام حکومتی چه باید باشد؟ دیگر ارکان قدرت به چه نحو باشد؟ نظام امنیتی دینی به چه شکل است؟ نظام قانون گذاری دینی به چه شکل است؟...بسیاری از مسائل هنوز به حد لازم و به شکل یک نظریه‌ی مفصّل تبیین نشده است. شاید اگر ما این نظریه‌ها را داشتیم، در این سی سال به دستاوردهای عظیم تری می رسیدیم. از میان مجموعه ی این مباحث، بیشتر به نقش" حاکم دینی" عنایت شده است و بسیاری از مسائل باقی مانده اند که باید به آنها اندیشید. هم چنین مسائل جدیدی ایجاد شده اند که باید برای آنها فکر کنیم. مثلا تحقیق خود بنده با این که تلاش بسیاری داشتم، با مشورت با برخی مسئولین متوجه شدم عرصه های زیادی وجود داشته اند که بنده در نظر نگرفته بودم . لذا در این امور تعامل محققان با دست اندرکاران مورد نیاز است.

* به نظر می رسد همان طور که شما فرمودید ما کمتر کارهای ابداعی و ایجابی در این حوزه ها داشته ایم. اما در عین حال در عرصه ی نقد و سلب دیگران، مشکل چندانی نداریم. چرا جامعه ی علمی ما بیشتر بر انتقاد متمرکز است و کمتر سعی می کند خودش به راه حل برسد؟

شاید یکی از دلایلش این باشد که سلبی برخورد کردن و نقد، ساده تر است و در مقابل ارائه ی مطلب جدید،هم کار سختی است و هم اینکه سبب می شود آدمی خود را در برابر هجوم دیگران قرار دهد و این نکته بسیار مهمی است. نظر به همین مسئله بحث آزاد اندیشی از طرف رهبری مطرح شد. از لوازم آزاد اندیشی این است که احتمال خطا بدهیم و افراد را از تولید و ارائه نظریاتشان پشیمان نکنیم.نمی توانیم به افراد بگوییم " آزاد بیاندیش، ولی به این نتیجه که من می گویم برس." این مشکلات باعث می شود افراد، عافیت طلبانه خود را در معرض هجوم قرار ندهند و این یکی از ضعف های مهم جامعه ی علمی ما است که باید حلّ شود.

*فرض کنیم در سطح نخبگان جامعه، دغدغه ی پیشرفت و تلاش برای رسیدن به آن ایجاد شد. برای بسط این نگرش به سایر اقشار جامعه چه تدبیری باید اندیشید؟ چه طور می توان همه را در این راستا بسیج کرد؟

ابتدا بیایید به تجربیات قبلی مان مراجعه کنیم و موارد مشابهی را بررسی کنیم که مسئولین خواسته اند تحول فرهنگی مثبتی در جامعه اتفاق بیفتد .مثلا بحث حجاب را در نظر بگیرید. سالهاست مسئولین ما دغدغه ی حجاب دارند و خودشان هم دارای خانواده های متدین و محجبه هستند و همیشه می خواسته اند همه جامعه اینگونه باشند، اما این اتفاق نیافتاده است. هرچند تلاش های بسیاری صورت گرفته است، اما گویا بردارهای غیر هم جهتی بوده اند که همدیگر را خنثی کرده اند و در نهایت ما به آنچه باید می رسیدیم نرسیدیم. چرا؟ علّت ناکامی ما ممکن است این باشد که ما هنوز نتوانسته ایم تبیین کنیم که فرهنگ جامعه ما از چه تاثیر می گیرد. اگر بدانیم فرهنگ ما برای مثال از وعظ و جلسات سخنرانی تاثیر می پذیرد، مسلماً باید روی این بخش کار کنیم و اگر از جلسات مناظره و مباحثه تلویزیونی تاثیر می پذیرد، باید بر آن متمرکز شویم و نظایر آن. پس برای فرهنگ سازی ابتدا باید یک بررسی جامعه شناسانه و نظریه ی فرهنگی داشته باشیم و باید نبض جامعه خود را و آنچه روی فرهنگ جامعه تاثیر دارد، بشناسیم . با داشتن این شناخت می توانیم دغدغه ی پیشرفت یا بحث الگو را در جامعه نهادینه کنیم و به مقصود خود برسیم. پس به نظریه ی فرهنگ نیاز داریم.

* چه نسبتی بین شخصیت و فرهنگ ایرانی ما و جامعه و فرهنگ الگوی اسلامی وجود دارد ؟

برای ارزیابی فرهنگ موجود با ملاک‌های اسلامی باید از خودمان بپرسیم آیا واقعا ما در زندگی خودمان از پیامبر اسلام(ص) الگو می گیریم؟ آیا زنان متدین ما از فاطمه زهرا (س) الگو می گیرند؟ آیا واقعا این چنین است یا در حد یک شعار باقی مانده است؟ این پرسش‌ها فاصله ی ما با الگو و فرهنگ اسلامی را مشخص می کند. تحقق اهداف و الگوهای اسلامی در جامعه بستگی به تولید نظریه ها دارد که بیان شد و در هر یک از این عرصه ها گذار از وضع موجود به وضع مطلوب، نیاز به طراحی و فعالیت جدی و تلاش دارد و کسانی که دغدغه بیشتری در این زمینه دارند باید کار را آغاز کنند.

*آیا در زمان گذشته این چنین طرح هایی اجرا شده است که بتوان از آنها الگو گرفت ؟

در پاسخ به این سؤال باید دقت داشت که جامعه امروز ما با جامعه صد سال پیش خیلی فرق دارد و تغیرات اجتماعی بسیاری صورت گرفته است. اساسا سرعت تحولات اجتماعی بسیار زیاد شده است. در گذشته مثلا قرن‌ها مردم کشاورزی می کردند، بعد انقلابی صورت گرفت و جامعه به سمت صنعتی شدن پیش رفت. از آن زمان نسل‌های مختلف آمدند و رفتند و چندان تغییر مهمی در زندگیشان رخ نداد. اما از زمانی که انقلاب الکترونیک (موج سوم تمدن به قول تافلر) شکل گرفت، سرعت تغییرات خیلی بیشتر شده است. سابق بر این جامعه تا صدها سال فرقی نمی کرد ولی اکنون هر ده سال یکبار تغییر می کند.

بنابراین شاید آن زمان هم فعالیت‌هایی در حد زندگی بسیط و ساده ای که مردم داشته اند، شکل گرفته باشد؛ اما آنها به هیچ وجه با این وضعیت ما تناسب ندارند که هر روز با یک نوآوری جدید روبه رو هستیم. پس متفکران، علمای دین، روشنفکران باید برای آینده برنامه ریزی کنند، به اصطلاح سرشان را از زیر لحاف زمان بیرون بیاورند. البته نمی توان آینده را به طور کامل و دقیق پیش بینی کرد، اما می توان و باید تلاش کرد که نگاهی به آینده داشته باشیم.

من جمله ما به طلاب توصیه می کنیم که به شیوه عمل به آموزه‌های دینی در شرایط بیست سال دیگر بیاندیشند. البته این کار هم در گذشته که تغییرات کمتر بود، ساده تر انجام می شد. در حال حاضر با این سرعت تغییرات، بسیار دشوارتر شده است اما در هر حال باید انجام شود و مهم است.

* ضمن تشکر از فرمایشات مفیدتان، در پایان اگر نکته‌ی دیگری هست، بفرمایید؟

ابتدا باید ببینیم در چه عرصه ای، فاصله میان وضع موجود ما و حالت مطلوب بیشتر است و بر روی این نقاط اختلاف، متمرکز شویم. به نظر می رسد یکی از این مشکلات اساسی، دوگانگی و تقابل دنیاگرایی و دینداری است که در اذهان ما شکل گرفته است. در حالی که اسلام بر "اعتدال" تاکید دارد. اساساً اعتدال، صفت ممیزه ی امت وسط است، که به عنوان وصف امت اسلام بیان شده است و این یکی از نقاط فاصله جدی ما با آرمان دین است.

یک مسئله‌ی مهم این است که کسانی که دردمند هستند مثلا نخبگان قرآنی و کسانی که علاقمند هستند کار اسلامی و قرآنی انجام بدهند، اینها باید وظیفه خود را خوب تشخیص دهند. بسیاری از افراد دغدغه دارند اما اگر به تشخیص درست نرسند، تلاش‌هایشان به نتیجه ی لازم نمی رسد. این حدیث را بسیار شنیده اید که وقتی عالمی از دنیا برود، ثلمه ای به اسلام وارد می شود که قابل جبران نیست. یعنی عالم باید این خصوصیت را داشته باشد که اگر از دنیا رفت، جای خالی اش احساس شود. پس عالم کسی است که متوجه شود چه باری بر زمین مانده است، آن را بلند کند.

وقت شناسی و شناخت اینکه الان وظیفه چیست مهم است.

پس لازم است اندیشمندان و نخبگان، نیازها و ضرورت‌های روز را بشناسند و فعالیت‌های افراد علاقمند و جوانان متعهد را در جهت آن‌ها هدایت کنند. برای مثال به نظر بنده مشکل امروز ما سکولاریسم عملی است. ما در زندگیمان پیرو سکولاریسم عملی هستیم. البته به سکولاریسم نظری، پاسخ داده شده است و چندان مشکل ساز نیست. لکن زندگی ما گرفتار سکولاریسم عملی است. پس برای رهایی از این مشکل و سایر مشکلات، هر کدام به سهم خودمان باید تلاش کنیم و یک قدم در رسیدن به راه حل مشکلات و درمان این دردها برداریم. ان شاء الله.

شعارسال، با اندکی تلخیص و اضافات بر گرفته از وبسایت مرکز الگو اسلامی ایرانی پیشرفت، تاریخ انتشار:24 آبان 1393 ، کدخبر:- ، www.olgou.org
اخبار مرتبط
خواندنیها و دانستنیها
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار
پربازدیدترین