یروند آبراهیمان در کتاب خود پس از بررسی ماجرای افزایش قیمت نفت در دهه پنجاه و بالتبع بالا رفتن درآمد کشور از فروش این نعمت خدادادی، نوشته است: «با گسترش حلبیآبادها، افزایش آلودگی هوا و ترافیک آزاردهنده در شهرها، عملاً کیفیت زندگی را به شدت پایین آورده بود. از سال 1345 تا سال 1355، درصد خانوادههای شهری که در یک اتاق زندگی میکردند از 36 به 43 رسید.
در آستانه انقلاب بیش از 42درصد از تهرانیها مسکن مناسبی نداشتند و تهران با بیش از 4میلیون نفر جمعیت و علیرغم درآمدهای زیاد نفتی، هنوز سیستم فاضلاب، مترو و حمل و نقل عمومی مناسبی نداشت. برادر کوچکتر شاه که اتفاقاً صاحب کارخانه هلیکوپترسازی بود در مراسم سخنرانی یادبود ماری آنتوانت میپرسد: «اگر مردم از ترافیک و شلوغی خوششان نمیاد چرا هلیکوپتر نمیخرند؟» بدتر اینکه قشر پایین تر کارگر که مشمول طرحهای بیمه و برنامههای مشارکت در سود نبودند، از مزایای رفاه اجتماعی برخوردار نمیشدند. به بیان دیگر درآمدهای سرشار نفتی به فقراین افراد که از روستاها به شهرها رانده شده بودند، پایان نداد بلکه شکل آن را مدرن کرد.» [1]
اما این فشار بر مردم و بهرهمندی مقامات رژیم پهلوی و بهویژه خاندان پهلوی، تنها نتیجه بالا رفتن درآمدهای نفتی نبود. بر اساس آنچه در کتاب «ایران بین دو انقلاب» ذکر شده، این رشد درآمد نفتی موجب ورود ایران به یک نابرابری وحشتناک بین طبقه حاکم و مردم گردید و درنتیجه امپراطوری مالی ناشی از فساد در ارکان مختلف حاکمیت برای وابستگان به دربار و شاه پدید آورد.
بررسیهای سال 1352 نشان میدهد 55.5 درصد از کل هزینهها به 20درصد ثروتمندترینها، 7/3 درصد از کل هزینهها به 20درصد از فقیرترینها و 26درصد از کل هزینهها به 40درصد از افراد با درآمد متوسط تعلق داشت. اما سهم تجار ثروتمند از این درآمد، امپراطوریهای غیرقابل تصور برای سرمایهداران پیشین، قصرهایی مانند کاخهای پادشاهان قدیمی و رسواییهای بسیار مهمتر از نسل پیشین بود.نویسنده کتاب «ایران بین دو انقلاب» این نابرابری سرسامآور را اینگونه به تصویر میکشد: «آشکار بود که در دوره 56_1342 با ورود جمعیت بیشتر و پیوستن استانهای دوردست به حوزه اقتصاد، تولید ناخالص ملی بسیار افزایش داشت، اما همه مردم از این رشد به میزان مساوی بهره نبردند. طبقات ثروتمند بیشتر از طبقات متوسط و پایین و مناطق مرکزی به ویژه تهران سود بردند. بررسیهای سال 1338 نشان میدهد که 35.5 درصد از کل هزینه تنها برای 10 درصد از ثروتمندترین افراد و 51.7درصد به 20درصد از ثرتمندترین افراد تعلق داشت. در سطح پایین هرم اجتماعی نیز فقط 1.7 از کل هزینهها به 10درصد از فقیرترینها و 4.6 هزینهها به 20 درصد از فقیرترینها تعلق داشت! همچنین 27درصد از درآمدها به 40درصد از افراد با درآمد متوسط تعلق داشت. بنابر یک گزارش منتشر نشده اداره بین المللی کار، چنین نابرابری موجب شده بود تا ایران در ردیف کشورهایی با میزان بیشترین نابرابری در جهان شناخته شود. البته این نابرابری در دهه 40 بیشتر شد.
یک مجله وابسته به پنتاگون در اینباره مینویسد که: در سال 1355 میزان واقعی فساد به ارقام حیرتآوری رسیده بود. حتی آمارهای محافظهکارانه نیز نشان میدهد که از سال 1352 تا 1355 میزان چنین فسادهای مالی و رشوهخواریها دستکم بیش از یک میلیارد دلار بود!»[2]
یروند آبراهیمان در کتاب خود به نقش مخرب برنامههای اقتصادی و اجتماعی رژیم پهلوی در دامن زدن به به نابرابریهای منطقهای پرداخته و مینویسد: «تهران بیشتر صنایع مونتاژ جدید و بیش از 60 درصد وامهای بانک توسعه صنعت ومعدن را به خود اختصاص داد. بنابراین، در سال 1354، تهران بیش از نیمی از کالاهای کارخانههای کشور را تولید میکرد و 22درصد از نیروی کار صنعتی کشور را در اختیار داشت.
در تهران نسبت کارگران صنعتی به کشاورزان 1 به 0.07% بود در حالیکه این نسبت در آذربایجان شرقی 1 به 2.6، آذربایجان غربی 1 به 13 و در کردستان 1 به 20 بود. همچنین درصد باسوادان نسبت به کل جمعیت هر استان، در تهران 62، در اذربایجان شرقی 27، در سیستان و بلوچستان 26 و در کردستان 25 بود. از کل کودکان هر استان، درصد کودکان دبستانی در تهران 74، در آذربایجان غربی 44، در سیستان و بلوچستان 40 و در کردستان 36 بود. در استان تهران برای هر 974 نفر یک پزشک، برای هر 5626 نفر یک دندانپزشک و برای هر 1820 نفر یک پرستار وجود داشت.
در حالیکه در آذربایجان شرقی برای هر 5589 نفر یک پزشک، برای هر 66156 نفر یک دندانپزشک و برای هر 12712 نفر یک پرستار وجود داشت. استان کردستان برای هر 6477 نفر یک پزشک، برای هر 57294 نفر یک دندانپزشک و برای هر 46552 نفر یک پرستار وجود داشت. نسبتها در سیستان و بلوچستان عبارت بود از: برای 5311 نفر یک پزشک، برای 51663 نفر یک دندانپزشک و برای هر 27064 نفر یک پرستار وجود داشت». [3]
اسناد بالا تنها گوشهای از پرونده سیاه رژیم پهلوی است که با اتکاء به درآمد سرشار نفتی بدون توجه به وضعیت مردم به انباشته کردن ثروتهای بادآورده پرداخت که حتی با گذشت 40 سال از سقوط رژیم و متواری شدن وابستگان این رژیم به خارج از کشور، هنوز با استفاده از منابع به یغما برده ملت به خوشگذرانی مشغول میباشند.
این در حالی است که رسانههای فارسیزبان مورد حمایت غرب در سالیان اخیر با سوءاستفاده از کمکاری در رسوا کردن چهره پلید رژیم پهلوی، در تلاش برای ارائه روایتی مخدوش و دروغین از آن دوره سیاه ملت ایران داشته و با تصویرسازی یک «بهشت برین» از دوران طاغوت، به القای اهداف خود به نسل جوان میپردازند.
پینوشت:
۱- یرواند آبراهیمیان، ایران بین دو انقلاب، ترجمه گل محمدی و فتاحی، تهران: نشر نی،1386، ص 551.
۲- یرواند آبراهیمیان، ایران بین دو انقلاب، ترجمه گل محمدی و فتاحی، تهران: نشر نی،1386، ص 552.
3- یرواند آبراهیمیان، ایران بین دو انقلاب، ترجمه گل محمدی و فتاحی، تهران: نشر نی،1386، ص 553.
سایت شعار سال، با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از خبرگزاری فارس، تاریخ انتشار27مرداد 97، کدمطلب:13970523000257، www.farsnews.com