شعار سال: شما در جلسه دیدار جامعهشناسان با رئیس جمهوری، گفتید که دولت برای مردم چه باید بکند یا چطور رفتار کند. لطفاً برای ما بنویسید که حالا مردم چه باید بکنند؟ مردمی که در انتخابات مشارکت کردهاند و با رأی خود در چند انتخابات مشی منتخب را برگزیدهاند، اما همچنان با مشکلاتی چون نوسان نرخ ارز و تداوم تنگناهای اقتصادی دست به گریبانند، حال، نقطه امید مردم کجاست؟
سخن گفتن درباره اینکه مردم باید چه کاری انجام دهند، به جهات مختلف دشوار است. اول اینکه مردم یکدست و همگون نیستند تا بتوان همه آنها را مخاطب قرار داد و گفت مردم چه کنند. مردم به دستهها، اقشار و اصناف مختلف تقسیم میشوند و هر کدام ظرفیتهای متفاوتی دارند و بنابراین توصیه به این جمعیت متکثر و متنوع دشوار است. دوم، مردم در جایگاه مطالبهگر نشستهاند و انتظار دارند سیاستمداران کاری کنند و زمینههایی برای بهبود بگشایند. من هم همواره معتقد بودهام که اصلاحات و بالاخص اعتمادسازی از طریق قدرت سیاسی باید شروع شود. سوم، مردم در چنان وضع بیاعتمادی و برخی در چنان دشواریهایی به سر میبرند که تحمل آنها برای شنیدن توصیه کم شده است و حتی حق دارند بسرعت بپرسند توصیهکننده چه حقی برای خود قائل است که مردم را به کاری یا امری توصیه کند. علیرغم دشواریهای مذکور برای توصیه کردن به مردم، معتقدم میشود مردم را به اندیشیدن، گفتوگو کردن، خواندن و مطالبه کردن بر محور مسائل زیر توصیه کرد. بدیهی است آنچه من در اینجا میآورم، خطاب به قشر خاصی از مردم است، قشری که برای دغدغههایش وقت صرف میکند تا بپرسد، بخواند و پا به دنیای اندیشهورزی حتی غیرحرفهای بگذارد.
اول، هر ایرانی میتواند از خودش بپرسد «برآورد واقعبینانه از جامعه ایران امروز چیست؟» این به معنای پاسخ گفتن به سؤالاتی از این دست است که ما در کجای طیفی قرار گرفتهایم که یک سوی آن کشورهای توسعهیافته با کیفیت زندگی، فناوری، درآمد و مواهب مادی مناسب زندگی و شاخصهای بالای توسعه اجتماعی و سیاسی قرار دارند و یک طرف دیگر آن کشورهای فروپاشیده سیاسی و اجتماعی نظیر سومالی یا کشورهایی در جنوب صحرای آفریقا قرار دارند. ما کجا ایستادهایم؟ آیا تصویر ما به همان سیاهی است که برخی ارائه میکنند یا به همان سفیدی و افتخارآمیزی که برخی دیگر به رخ ما میکشند؟ ما بدون داشتن تصویری واقعی از اینکه کجا ایستادهایم، نمیتوانیم به سیاست امید یا تلاش برای اصلاحگری بیندیشیم.
دوم، محور دیگری که میتوانیم درباره آن مطالعه، تأمل، گفتوگو و تلاش کنیم، کسب شناخت مقایسهای از وضعیت ایران و سایر کشورهاست. کشورهای دیگر در چه بازههای زمانی، با اتکا بر چه سیاستهایی، با پرداخت چه هزینههایی و در چه مناسباتی به وضعیتهای بهتر گذر کردهاند؟ هر اصلاح و بهبودی ملزوماتی دارد و آیا ما به ملزومات این بهبودها مجهز شدهایم؟ این کافی نیست که وضع موجود ایران را با وضع موجود کشورهای توسعهیافته مقایسه کرده و ناامید شویم، بلکه مقایسه کردن مستلزم اندیشیدن درباره ملزومات تغییر نیز هست.
سوم، دامن زدن به گفتوگوی اجتماعی فراگیر درباره اصلاحاتی که باید انجام شود، ملزومات تغییر و هزینههای اصلاحات، به علاوه راهکارهای تحملپذیر کردن اصلاحات ضرورت دارد. سیاست بدون حمایت افکار عمومی و بسیج اجتماعی امکانی برای اصلاح ندارد. بسیج اجتماعی برای اصلاح نیز از طریق فرآیندهای گفتوگوی اقناعی تقویت میشود.
چهارم، جامعه ایران برای اصلاحگری نیازمند سازمانیابی است. جامعه هرقدر سازمانیافتهتر شود، ظرفیت بیشتری برای مطالبه کردن اصلاحات و ایستادگی در برابر مخالفان اصلاحات پیدا میکند. سازمانیافتگی در قالب سمنها، خیریهها، انجمنهای صنفی، رسانهها، احزاب سیاسی، تشکلها و انجمنهای علمی، اتحادیههای کارگری، کارفرمایی و هرگونه ساختار و نهاد قانونی دارای حوزه عمل اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی به پیشبرد اصلاحگری در ایران کمک میکند. سازمانیافتگی چگالی جامعه در برابر سیطره قدرت سیاسی را تقویت کرده و همزمان انگیزه و امید فردی را نیز ارتقا میبخشد.
خلاصه آنچه گفته شد به این معناست که مردم میتوانند در دو بعد ذهنی (دانش، گفتوگو، شناخت) و عینی (سازمانیافتگی) خود را تقویت کنند. بدیهی است که نیروهایی با هر دو فرآیند ذهنی و عینی مخالفت خواهند کرد و موانع زیاد است اما این هزینهای است که باید برای اصلاحگری و رساندن جامعه به نقطه بهتر پرداخت.
سایت شعار سال، با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از روزنامه ایران تاریخ انتشار 19 آبان 97، کدخبر: 488810، www.iran-newspaper.com