پایگاه تحلیلی خبری شعار سال

سرویس ویژه نمایندگی لنز و عدسی های عینک ایتالیا در ایران با نام تجاری LTL فعال شد اینجا را ببینید  /  سرویس ویژه بانک پاسارگارد فعال شد / سرویس ویژه شورای انجمنهای علمی ایران را از اینجا ببینید       
کد خبر: ۲۵۶۱۳۷
تاریخ انتشار : ۲۸ دی ۱۳۹۸ - ۱۱:۵۰
بگذارید از موضوعی ساده و نسبتا خنثی شروع کنیم؛ شاید این راه مناسب‌تری برای تبیین کارکرد دقیق خشم در ساختار‌های خرد و کلان باشد. در رابطه والدین و فرزندان، ظرفیت تحمل خشم فرزندان نقش بسیار سازنده‌ای در استحکام خانواده دارد؛
شعار سال: بگذارید از موضوعی ساده و نسبتا خنثی شروع کنیم؛ شاید این راه مناسب‌تری برای تبیین کارکرد دقیق خشم در ساختار‌های خرد و کلان باشد. در رابطه والدین و فرزندان، ظرفیت تحمل خشم فرزندان نقش بسیار سازنده‌ای در استحکام خانواده دارد؛ به همان اندازه که تعریف قوانین و چارچوب‌های بسیار دقیق و التزام عملی به آن‌ها و به‌رسمیت‌شناختن جایگاه والدین نقش مهمی در جهت‌دهی رشد سالم فرزندان و فراهم کردن امنیت و مراقبت دارد، فراهم‌کردن فضایی برای ابراز وجود، اعتراض و بیان خشم برای رشد فرزندان و استحکام خانواده حیاتی تلقی می‌شود. ایجاد تعادلی میان پایبندی به قوانین و فراهم‌کردن فضایی برای بیان خشم و عصبانیت، نه‌تن‌ها تهدیدی برای جایگاه والدین محسوب نمی‌شد، بلکه پتانسیلی است که می‌تواند جایگاه آن‌ها را اعتبار، ارتقا، استحکام و محبوبیت ببخشد و به تعادلی سازنده میان والدین و فرزندان منتهی شود. بر مبنای اینکه والدین اعتراض، خشم و عصبانیت فرزندان را چگونه تجربه می‌کنند، کنش یا واکنش‌هایی نشان می‌دهند که می‌تواند به پویایی‌هایی قویا سازنده و خوش‌خیم یا قویا مخرب و بدخیم بینجامد. وقتی جایگاه والدین مستحکم و درعین‌حال انعطاف‌پذیر باشد، اعتراض، خشم و عصبانیت فرزندان صرفا به معنای یک رفتار طبیعی تلقی می‌شود که می‌تواند حامل پیامی مهم و سازنده باشد که نه الزاما به معنای بدبودن و بی‌کفایتی والدین است و نه به معنای عصیان و ابتذال فرزندان، بلکه والدین مستحکم و منعطف در چنین شرایطی یا فکر می‌کنند که اعتراض فرزندان ناشی از دگراندیشی درست و بجا است و با تعمق در آن، چنین خشم و اعتراضی را به‌عنوان فرصتی مغتنم برای تغییر یا اصلاح رفتار خود در نظر می‌گیرند و از آن در جهت یکپارچگی خانواده، بالندگی فرزندان و استحکام جایگاه خود بهره می‌جویند و از این طریق در فرزندان خود احساس عاملیت یا منشأ اثر بودن، امید، اصالت، سرزندگی، آزادی و خلاقیت را پرورش می‌دهند؛ به گونه‌ای که باور به تعیین سرنوشت خود و امید به آینده‌ای بهتر در آن‌ها شکوفا می‌شود. همچنین ممکن است والدین فکر کنند آن‌ها صرفا در حال اعمال قوانینی هستند که در راستای رشد سالم فرزندان و انسجام خانواده است و در‌عین‌حال که منطق التزام عملی به قانون و اجتناب‌ناپذیری ناکامی را برای فرزندان خود توضیح می‌دهند، ظرفیت تحمل خشم و عصبانیت فرزندان را در چارچوب قانون خانواده، بدون توسل به خشونت دارند؛ چون در‌عین‌حال که خشم و عصبانیت فرزندان را طبیعی تلقی می‌کنند درباره اعمال قانون و درست‌بودن رفتار خود تردیدی ندارند و بین برخورد قاطعانه و رویکرد خصمانه، تمایز قائل می‌شوند. چنین والدینی نه‌تن‌ها خشم و مخالفت فرزندان را درخور احترام می‌دانند، بلکه گاه با آن همراه می‌شوند؛ چراکه آن را بخشی از رشد و تحول گریز‌ناپذیری می‌بینند که باید به‌منظور حفظ بالندگی، سرزندگی و یکپارچگی ساختار خانواده، خود را با آن همراه کنند، نه اینکه آن را دال بر ابتذال خواهی فرزندان تصور کرده و بر مبنای شعار «خانه من قانون من»، اعتراض و خشم را مبنایی برای طرد فرزندان از بستر فیزیکی، عاطفی و روانی خانواده کنند.

وقتی فرزندان با گذر زمان متوجه ظرفیت تحمل خشم از سوی والدین می‌شوند، این امر به اعتماد، عشق، دوستی و محبت بیشتر در رابطه فرزندان و والدین منتهی خواهد شد. بدون تردید گاهی صرفا تحمل خشم و تنفر فرزندان در چارچوب قوانین خانواده، منشأ دگرگونی عمده‌ای در نگاه فرزندان می‌شود؛ به گونه‌ای که نفرت را به عشق و عصیان را به همراهی تبدیل می‌کند. مسئله بسیار سهل و ممتنع است؛ فرزندان نه‌تن‌ها حق اعتراض، عصبانیت و بیان خشم را دارند و این امر ضرورتا نه‌فقط به معنای تهدید جایگاه و قدرت والدین نیست، بلکه خشم، عصبانیت و اعتراض می‌تواند متضمن پتانسیلی بسیار حیاتی و سازنده برای هدایت و اصلاح رفتار والدین یا اصلاح قانون نامناسب در ساختار خانواده باشد. گاه صرفا مشاهده ظرفیت تحمل والدین، به ایجاد فضایی بسیار پویا در استحکام و انسجام ساختار خانواده می‌انجامد؛ درحالی‌که توسل به خشونت ممکن است به‌طور موقت احساس کاذبی از اقتدار و امنیت را برای والدین ایجاد کند، اما به‌زودی آن‌ها با موارد جدی‌تری روبه‌رو خواهند شد و این دور باطلی است که در نهایت به شرایطی اجتناب‌ناپذیر و غیر‌قابل‌کنترل منتهی خواهد شد. به این معنا، خشم به‌عنوان روی دیگر سکه عشق، آتشی است که اگر مهارشده به کار گرفته شود، کانون خانواده را گرم خواهد کرد و اگر مهارگسیخته شود، می‌تواند خانه را خاکستر کند.

اگر والدین هر شکلی از عصبانیت، خشم و اعتراض را به معنای ناتوانی خود یا عصیان و ابتذال فرزندان تلقی کنند، در بلند‌مدت باید منتظر شکل‌گیری پویایی‌هایی خطرناک در ساختار خانواده باشند. بدون شک هیچ چیز ویرانگرتر از این نیست که فرزندان احساس کنند که تقدیر بر آن‌ها چیره شده و سرنوشت آن‌ها فراتر از اراده و خواست آن‌ها رقم می‌خورد؛ چراکه با فقدان حس عاملیت و منشأ اثر بودن، زندگی از اصالت، عشق، امید، آزادی، ارزش و معنا تهی و احساس بیهودگی، ناامیدی، ناکامی، درماندگی و خشم ویرانگر بر روان آن‌ها چیره می‌شود.

این تمثیل را صرفا برای فهم دقیق پدیده خشم در رابطه دولت با مردم مفید دیدم؛ هر‌چند باید قویا تأکید کنم که قیاس رابطه والدین و فرزندان با رابطه حاکمیت با مردم، مقایسه بسیار ناقصی است؛ چرا‌که فرزندان ممکن است صغیر باشند و نیازمند قیم، اما مردم به این معنا نه. با این وجود، این تشابه را به‌طور نسبی در رابطه نظام حاکم با مردم، صرفا برای تبیین اهمیت ظرفیت تحمل خشم و کارکرد آن مناسب دیدم. بدون تردید به همان اندازه که تعریف قوانین و ضوابط دقیق و التزام عملی به آن‌ها از سوی نظام حاکم برای فراهم کردن نظم، امنیت، مراقبت از مردم و جامعه حیاتی تلقی می‌شود، وجود فضا و مجرایی سازنده برای اعتراض و بیان و بروز خشم و عصبانیت می‌تواند ضامن بقا، استحکام، توسعه، اصلاح قوانین و محبوبیت دولتمردان شود. اجازه بدهید به مصداق‌های واقعی آن در دنیای امروز برگردیم، البته پیش از اینکه بیشتر ادامه بدهیم، من می‌خواهم تنها در جایگاه یک پرسشگر باقی بمانم و قضاوت را به شما واگذار کنم. جلیقه‌زرد‌ها در اعتراض به افزایش نرخ سوخت خودرو و پایین‌آمدن قدرت خرید قشر متوسط، بیش از یک سال در فرانسه اعتراض، خشم و عصبانیت بسیار شدید خود را نشان دادند، به‌گونه‌ای که فرانسه دچار بحرانی جدی شد. سؤال اینجاست که آیا حاکمیت به سمت مردم معترض حتی یک گلوله شلیک کرد؟ آیا کسی در فرانسه برای اصلاح جامعه به تمثیل حجامت خون کثیف متوسل شد؟ آیا این اعتراض‌های طولانی به کشور دیگری منتسب شد؟ آیا این امر به این معناست که سیستم حاکمیت در فرانسه با اقتدار با معترضان برخورد نکرده و آن‌ها را مجازات نکرده است؟ این نوع اعتراض‌ها به دیگر کشور‌های اروپایی مانند بلژیک و هلند نیز سرایت کرد، واکنش آن‌ها نباید برای ما تأمل‌برانگیز باشد؟

(توضیح از شرق: البته در مدت بیش از ۱۷ ماه تجمعات اعتراضی جلیقه‌زرد‌ها براساس آخرین آمار در مجموع ۱۱ نفر کشته‌اند، ۲۴ نفر یک چشم خود را از دست داده‌اند - به‌دلیل اصابت گلوله‌های گاز اشک‌آور و گلوله‌های پلاستیکی و... - بیش از ۱۰ نفر یک دست خود را از دست داده‌اند و بیشتر از دو هزار نفر به‌نوعی در این تجمعات مصدوم شده‌اند. تعداد کل بازداشتی‌ها نیز تا حدود چهار هزار نفر اعلام شده است. خرداد امسال در پاریس گروهی از مجروحان اعتراضات جلیقه‌زرد‌ها گروهی ۳۹نفره به نام «مثله‌شدگان نمونه» تشکیل دادند. اعضای این گروه خود را «مثله‌شده» می‌نامند، زیرا بیشتر آن‌ها بر اثر برخورد گلوله‌های پلاستیکی یا نارنجک پلیس یک چشم یا یک دست خود را از دست داده‌اند. منبع: یورونیوز/ در خبر‌هایی دیگر نیز مقامات فرانسوی حمایت کشور‌های خارجی - در یک مورد مقامات ایتالیایی را- از جلیقه‌زرد‌ها محکوم کرده‌اند).

در کشور ما، واکنش سیستم حاکمیت در سال‌های گذشته به اعتراض‌های مختلف از چند دهه گذشته تا به امروز چگونه بوده است؟ آیا حاکمیت ظرفیت تحمل اعتراض، خشم و عصبانیت مردم را داشته و آن را به‌عنوان فرصتی جهت اصلاح قوانین و رفتار‌های احیانا اشتباه و مخرب مسئولان در نظر گرفته و با تغییر رفتار یا صرفا با تحمل چنین خشمی در چارچوب قانون، به محبوبیت، استحکام و مقبولیت عمومی در نگاه مردم افزوده است؟ یا اینکه برعکس عمل شده است؟

همان‌طورکه هر سدی با هر استحکامی در مقابل انباشت میزان مشخصی از آب آسیب می‌بیند، هر ساختار مستحکم و سرسختی با انباشت معینی از نارضایتی و خشم نیز آسیب خواهد دید. به‌همین‌دلیل تمامی سد‌های استاندارد دریچه‌هایی برای کنترل ظرفیت خود دارند. به‌راستی منفذ بیان و بروز خشم و اعتراض مردم در سیستم ما دقیقا کجاست؟ آیا دولت صدور بیانیه‌های منتقدان خود را نشانه‌ای از وجود پویایی‌هایی سازنده و فرصتی مغتنم برای اصلاح و بالندگی جامعه و حاکمیت می‌بیند؟ آیا عصبانیت مردم نسبت به حادثه تلخ سقوط هواپیمای اوکراینی درک شده و پاسخ مناسبی به عمق رنج و اندوه آنان داده شده است؟ آیا عمیقا درک می‌شود که تک‌تک ۱۷۶ مسافر پرواز نافرجام اوکراینی حداقل عزیزترین فرد یک یا چند نفر در این جهان بودند؟ آیا به‌درستی درک می‌شود که همه فرزندان ایران، حداقل عزیزترین فرد برای یک یا چند نفر در این جهان هستند؟ هیچ تردیدی نیست که جغرافیای ایران می‌تواند همه ما را با همه اندیشه‌هایمان در درون خود جای دهد، اما در جغرافیای ذهنیت مسئولان چطور؟ آیا همه کسانی که در جغرافیای ذهنیت مسئولان نمی‌گنجند، باید از ایران بروند؟‌

نمی‌دانم که شما خواننده عزیز اکنون که به انتهای این نوشته نزدیک می‌شوید، دقیقا چه احساسی دارید؟ شاید باورش برای بعضی خوانندگان عزیز بسیار دشوار باشد که من تنها به‌طرز غریبی نگران آینده مردم و این مرز و بوم هستم. امیدوارم که انعکاس تحلیل و تبیین پدیده خشم و اعتراض در ذهن یک شهروند ایرانی، در چارچوب قانون و تحمل حاکمیت قرار گرفته باشد و سیستم را به تأمل و تعمق درباره مشکلاتی که جامعه ما امروزه با آن روبه‌رو است، وادارد.
 
شعار سال، با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از روزنامه شرق، تاریخ انتشار: 28 دی 1398، کدخبر: 257286 ، www.sharghdaily.com
اخبار مرتبط
خواندنیها و دانستنیها
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار
پربازدیدترین
پربحث ترین