شعار سال: عزیمتگاه ما در این جستار ترسیم و تدقیق تفاوتهای مدرنیته و پست مدرنیته (پسا مدرن، پسانوگرایی) و نهایتاً وزن دادن به این مفاهیم با وفاداری به هنجارهای علمی است. در این راستا، به متغیرهای دخیل در بودشِ (وجود) بسترهای تاریخی معطوف به آنچه سائق گذار از مدرنیته به پست مدرنیته و ژرفای اندیششی در آن بوده میپردازیم.
پر واضح است که برای فهم و درک پست مدرنیته ابتدا میبایست پی جوی این پرسش باشیم که مدرنیته چیست و جامعه مدرن از چه خصیصههایی برخوردار است.
عموما جامعه مدرن به جوامع اروپاییای اطلاق میشود که در بین سالهای ۱۶۵۰ تا ۱۹۵۰ میزیستند. در حالی که منظور از جامعه پست مدرن معطوف میشود به جوامع اروپایی و بسیاری جوامع توسعه یافته دیگر از ۱۹۵۰ تا کنون.
پست مدرنیستها بر این باورند که پست مدرنیسم از مدرنیسم به حدی متفاوت است که برای توانِش (توانایی) در کندوکاو آن نیاز به شیوههای پژوهشی جدید و تئوریهای نو داریم. جانمایهی سخن آنها بر این بنیاد استوار است که آن نهادهای با ثباتی که عملکردشان برقراری پیوند بین ما بود امروز به طور بارزی از اثرشان فروکاسته شده و با اوج گیری جهانیسازی و فن آوریهای نوین افراد آزادی عمل فزونتری برای گسترش و شناساندن فرهنگشان در قیاس با قبل دارند. جامعهشناسان با این نگرش کاملا زاویه دارند. برخی از آنها مدعیاند که دوران پست مدرن بعد از ۱۹۷۰ آغاز میشود و برخی دیگر نظیر گیدنز بر این عقیده هستند که ما هنوز هم وارد دوران پست مدرن نشدهایم.
همانطور که پیشتر عنوان شد برای روشن سازی مفهوم پست مدرنیته ابتدا میبایست مدرنیسم و فراگرد آن را بررسی کنیم. به منظور پیدایش درکی پویا گاه صریح و گاه تمثیل وار سخن میگوییم تا بتوانیم برای گمانه زنیها و چالشهای متبلور، نوشاک فکریِ در خور فراهم آوریم.
از منظر جامعهشناسان دوران مدرن معطوف به چند صد سال اخیر در اروپا است و خصوصیات آن از این قرار است:
بسیاری از جامعهشناسان مشهور کوشیدند تا راههایی برای فهم مدرنیته وتحولات عظیمی که آن را پدید میآورد بیابند، از آن جمله میتوان از اندیشمندانی نظیر مارکس و دورکیم نام برد که تلاش کردند تا نظریهها و مفاهیمی خلق کنند که قادر به تشریح و تفصیل پرسشهای بنیادینی نظیر این که: چه چیزی جوامع را در کنار هم نگه میدارد و چه چیزی باعث تغییر در آنها میشود؟
حال برآنیم با چیستی پست مدرنیسم درگیر شویم. این اصطلاح عموماً به نگرشی اطلاق میشود که در آن نهادها و زوایای مختلف شیوههای زندگی مدرن تا حدی عوض شده و با ساز و کارهای دیگر جایگزین شده که باعث ایجاد تغییرات بنیادین در جامعه مدرن شده است. در تقابل، پست مدرنیسم به شیوههای جدید نگریستن به تفکر معطوف میشود. از نگرِ پست مدرنیستها دانش میبایست به گونهای دیگر در نزد مدرنیستها نظیر کارکردگراها و مارکسیستها ادراک شود. پنج مشخصهی محوری جوامع پست مدرن جهانیسازی (globalization)، رسانه، تغییر سریع جهان، جامعه مصرفگرا، تنوع فرهنگی و نژادی است. حال به تبیین هر یک از مفاهیم میپردازیم:
یکی از پیامدهای این رخداد، تکیه کردن بیشتر جامعه بر رسانه به منظور آگاهی از اخبار و رویدادهای دنیا است. برخی جامعهشناسان بر این
باورند که آنچه در رسانه تولید شده و به آن پرداخته میشود فرای واقعیت هستند. به عبارتی متفاوت از آنچه در حقیقت روی میدهد هستند. به عنوان نمونه برای پوشش خبری جنگها متفاوت از واقعیت و جانب دارانه عمل میکنند.
از دل رسانهها، شبکههای اجتماعی پدید میآیند. فرو رفتن و شکلگیری هر چه بیشتر این شبکهها باعث کاهش روابط اجتماعی به شکل عرفی آن شده است.
در جامعه پست مدرن افراد طیف وسیعتری برای برگزیدن سبک زندگی خود در مقایسه با گذشته دارند. این امر حتی شامل انتخاب اقلام خوراکی و مصرفی نیز میشود. افزون بر این، افراد دیگر بر مبنای طبقه اجتماعی، جنسیت و نژادشان در قالبها و شکلهای از پیش تعیین شده قرار نمیگیرند. برای مثال، زنها تنها بخاطر زن بودنشان لزوماً خانهدار نمیشوند. کارها و مشاغل نسبت به گذشته کمتر بر اساس جنسیت طبقهبندی میشوند. جامعه کمتر بر مبنای طبقه، جنسیت و حتی نژاد مرزبندی میشود. این که شما از طبقه کارگر باشید، یا این که یک زن باشید و یا رنگین پوست باشید تاثیر اندکی در مقایسه با جامعه مدرن در شکلگیری هویت آینده شما دارد.
شعارسال، با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از جستارها، تاریخ انتشار: 17 خرداد 1399، www.jostarha.com