محمد رضا فرزادمهر، دانشجوی کارشناسی ارشد مدیریت رسانه در یادداشتی انتقادی به برنامههای یکنواخت و مشابه شبکههای صدا و سیما مینویسد: مگر نه این است که تمام رسانههای دنیا رسانهی معارف مد نظر صاحبان خودند؟ چرا نباید گروه_معارف تلویزیون را حرفهایترین و خلاقترین رسانهایها شامل شوند؟ بهتر نیست قالبهای دیگری از سرگرمی و سریال و ریالیتیشو گرفته تا هاردتاک و ... را هم در ژانر معارفی کمی تست کنیم؟ آیا بهتر نیست کمتر با فرازهایی گهربار از مهمانان این برنامهها برای چند شنبه با سینا وتبلت سوژه بسازیم؟
شعار سال: شب_شهادت یا ولادت فرقی ندارد. ریموتِ #تلویزیون را بردارید و شبکههای جعبه جادویی را یک چرخ نصفه و نیمه هم که شده بزنید. ترجیحاً رو به آخر شب باشد که خبرِ ۲۱ و سریالِ ۲ و فوتبالِ ۳ هم تمام شده باشد و به تایمِ کچلیِ کنداکتور رسیده باشیم. آنگاه میبینید هرچه گروه پورتابل #جام_جم بوده، بلیطِ دو سر مشهد گرفته و دسته جمعی، پشت بامِ حرم را قُرُق کردهاند. گویا هرچه #اس_ان_جی در #مرکز_خراسان_رضوی بوده کنار #صحن_اسماعیل_طلایی پارک شده است. چه ویوی محشری است ایوانهای طبقه دوم روبروی گنبد! یکی شاعر آورده و مجری بیت به بیت، بَه بَه میکند؛ ایوانِ بغلی، حضرت حجت الاسلام والمسلمین دکتر حاج آقا فلان را دعوت کرده و کارگردان با فولو فوکوسِ گنبدِ بک گراندِ حاج آقا دیدگان مخاطب را به تحیّر وامیدارد؛ در آن دیگری، ذاکرِ با اخلاصِ اهل بیت، برادر بهمان دارد بحرِ طویل میخواند و اشک در چشمانِ مجری حلقه زده؛ دیگری آیتم رفته است که گزارشگر دارد با خلاقیتِ تمام از زائر میپرسد: «خواهرم حسّتان از اینکه الآن اینجا هستید چیست؟» و حتماً هم انتظار دارد پاسخی بشنود که زندگیِ او را به دو بخشِ قبل از این مصاحبهی تاریخی و بعد از آن تقسیم کند!
از وولههای هرکدام هم که دیگر نپرسید؟ باز خدا رحمت کند پدر و مادرِ حاج محمود و ویدیوهای #فُطرس را!
جانم برایتان بگوید از مهندسیِ #کنداکتور. مگر به همدیگر امان میدهند؟ لااقل نمیگذارند سخنرانیِ حاج آقا در این یکی بسلامتی تمام شود تا در آن دیگری، برادرمان گُریز را شروع کند. ماندهام این هم پوشانیِ حال بهم زن، کدام مخاطبِ تشنهی دو زانو نشسته پای تلویزیون را هدف قرار داده الله اَعلم!
شاید میگویید دوستِ عزیز! کرونا آمده، این قسم فرمایشات و نقدها وارد نیست!
بله البته که کرونا آمده و #زیارت از بعید هم سفارش شده و با نمایشِ حرم، دلها راهی صحن و سرا میشود قبول! اما پدرت خوب، مادرت خوب، لااقل یک شبکه، نه، دیگر خیلی زیاد، دو شبکه! اینکه یک، دو، سه، تهران، قرآن و افق، سیمشان وصل شده به پشتبامِ حرم، به نظرتان کمی زیاد نیست؟ بگذارید کمی اندر باب مخاطبشناسی حرف بزنیم؛ مگر چقدر از مخاطبِ تلویزیون در چنین شب و روزهایی، هیئتی و اهل برنامههای معارفیاند؟ یا مثلاً چقدر از همان مخاطبِ اهلِ روضه، تصویرِ گنبد و گلدسته میخواهند؟ یعنی لاجرم باید برای برنامهی معارفی، آنتن بیافتد در صحن انقلاب؟
ایکاش در ورای این میزان گفتگوی موازی، لَخت، تکراری و کسالتبارِ پشت بامی، محتوا یا پیامی جذاب نهفته بود تا میگفتیم این به آن در!
البته حال و روز برنامه سازی معارفیِ ما در ایامِ غیر از شهادت و ولادت هم خوشتر از این نیست!
نقدِ برنامهی گفتگو محورِ معارفی در این مجال نمیگنجد، اما فقط ذکر چند نکته و سوال من باب تامل:
#سمت_خدا نمونهی موفق برنامهی معارفی بود که هر شبکهای قُربةً الی الله یکی دو جین برنامه از روی آن کپی کردهاست
آیا برنامهی معارفی یعنی فقط تاک شو با جناب حجت الاسلام و المسلمین؟
آیا بهتر نیست با بستهبندی هنرمندانهتر و زیرپوستیتر پیام، کمی به اذهان و قلوب مخاطب بیشتر نفوذ کنیم؟
کسی شک دارد #منو_تو یک رسانهی مُروّج #آیین_بهاییت است؟ آیا تا بحال شده از قاب منوتو، تاک شوی #سالومه و #آزاده و #ندا را با کارشناس بهاییت ببینید؟ مُسلما اویی که شهره به خلاقیت در دزدیدن قاپ مخاطب ایرانی است، منویات مد نظرش را در غالب #سالی_تاک و #بفرمایید_شام و #شعر_یادت_نره و #منوتو_پلاس به خورد او میدهد و به بهانهی سرگرمی و نشاط، کلی آموزهی معارفی از ایدئولوژی خودش قالب بیننده میکند! و این یعنی برنامهسازی آوانگارد!
مگر نه این است که تمام رسانههای دنیا رسانهی معارف مد نظر صاحبان خودند؟
چرا نباید گروه_معارف تلویزیون را حرفهایترین و خلاقترین رسانهایها شامل شوند؟
مخاطبِ سمت خدا بعنوان پربینندهترین تاکشوی دینی، کدام دسته از مردم تلویزیونبین مایند؟
آیا برای بانوانِ مذهبی و آقایانِ بازنشسته و البته درصد بسیار کمی از جوانان، یک سمتِخدا کافی نیست؟
بهتر نیست قالبهای دیگری از سرگرمی و سریال و ریالیتیشو گرفته تا هاردتاک و ... را هم در ژانر معارفی کمی تست کنیم؟
آیا بهتر نیست کمتر با فرازهایی گهربار از مهمانان این برنامهها برای #چند_شنبه_با_سینا و #تبلت سوژه بسازیم؟
شعار سال، برگرفته از کانال نبض صدا و سیما