پایگاه تحلیلی خبری شعار سال

سرویس ویژه نمایندگی لنز و عدسی های عینک ایتالیا در ایران با نام تجاری LTL فعال شد اینجا را ببینید  /  سرویس ویژه بانک پاسارگارد فعال شد / سرویس ویژه شورای انجمنهای علمی ایران را از اینجا ببینید       
کد خبر: ۳۳۹۰۹۲
تعداد نظرات: ۱ نظر
تاریخ انتشار : ۰۳ ارديبهشت ۱۴۰۰ - ۲۲:۱۷
خدایا آن‌چه که می‌تواند جلوی خشم و غضب تو را بگیرد و مرا از تحت غضب تو بیرون بیاورد، فقط حلم و بردباری توست؛ از یک اسم به اسم دیگر (حلم الهی) پناه بردن.
شعار سال: استاد محمد سروش محلاتی دردهمین بخش از سلسله نوشتار‌هایی با عنوان «تأملاتی در دعای سحر» که دراختیار شفقنا قرار داده اند؛ این گونه آورده اند:

پناه بردن و توسل به اسماء الهی

فرار از یک اسم و پناه به اسمی دیگر

انسان گاهی از یک اسم الهی به اسمی دیگر پناه می‌برد. این هم در مسائل مربوط به اسماء الهی مسأله‌ی جالب و قابل توجهی ا‌ست. این‌ها معارفی است که ائمه (علیهم‌السلام) بیان کرده‌اند و الا در جای دیگر تبیین نشده و در اختیار دیگران نبوده است و عقل و فکر دیگران به چنین دقایق و ظرایفی نمی‌رسیده است. امام سجاد (ع) است که در دعای چهل‌و‌هشتم صحیفه‌ی سجادیه این طور عرض می‌کند: «اللَّهُمَّ لَیْسَ یَرُدُّ غَضَبَکَ إِلَّا حِلْمُکَ» خدایا آن‌چه که می‌تواند جلوی خشم و غضب تو را بگیرد و مرا از تحت غضب تو بیرون بیاورد، فقط حلم و بردباری توست؛ از یک اسم به اسم دیگر (حلم الهی) پناه بردن.  «وَ لَا یَرُدُّ سَخَطَکَ إِلَّا عَفْوُکَ» سخط تو را فقط عفو تو می‌تواند برگرداند.  «وَ لایُجِیرُ مِنْ عِقَابِکَ إِلَّا رَحْمَتُکَ وَ لَایُنْجِینِی مِنْکَ إِلَّا التَّضَرُّعُ إِلَیْکَ و بینَ یَدیکَ» از خدا به خدا پناه بردن. چطور انسان از خدا به خدا پناه می‌برد؟ یعنی از غضب الهی، عقوبت الهی، از مجازات و مکافات اعمال خودمان در پیشگاه خدا، به عفو، اغماض و حلم الهی پناه می‌بریم؛  «مِنکَ إلیکَ» (که در برخی از ادعیه هم وارد شده است (نک: المصباح المتهجد، ج۲، ص۵۸۴ و ۵۸۸)).

تعبیر سوره‌ی مبارکه‌ی توبه، تعبیر عجیب و شگفت‌آوری است که «أن لا مَلْجَأ مِنَ اللّهِ إِلاَّ إِلَیْهِ» (سوره توبه/آیه۱۱۸) هیچ پناهی از خدا، جز خودِ خدا نیست. از خدا، به خدا باید پناه برد، پناه و پناهگاه دیگری وجود ندارد. همه این‌ها در دایره‌ی اسماء الهی است. توجه به ماجرای این آیه شریفه، معنای این جمله را برای ما روشن‌تر می‌کند. ماجرا این بود که رسول اکرم (ص) از جنگ تبوک برگشتند. سه نفر از اصحاب و مسلمان‌ها بنا داشتند در جنگ شرکت کنند، ولی مسامحه کردند، تخلف کردند و در شهر مدینه ماندند. وقتی که پیغمبر اکرم (ص) برگشتند، این سه نفر متأثر شدند و نادم و پشیمان بودند که همراهی و مصاحبت با پیغمبر (ص) را از دست داده بودند. خدمت رسول اکرم (ص) رسیدند، پیغمبر اکرم به آن‌ها اعتنایی نکردند. در اثر بی‌اعتنایی رسول خدا (ص)، مسلمان‌ها هم از آن‌ها فاصله گرفتند، در اثر فاصله‌ی پیغمبر (ص) و مسلمان‌ها، خانواده‌ی آن‌ها هم از آن‌ها فاصله گرفتند. تعبیر قرآن این است که «ضَاقَتْ عَلَیْهِمُ الْأَرْضُ بِما رَحُبَتْ وَ ضاقَتْ عَلَیْهِمْ أَنْفُسُهُم‏» زمین با همه وسعتش بر آن‌ها سخت و تنگ شد، زندگی بر آن‌ها بسیار دشوار شد. این سه نفر به بیابان رفتند و منتظر این بودند که بالاخره خداوند توجه و عنایتی به آن‌ها داشته باشد. وقتی که خانواده، انسان را رها کند، وقتی که جامعه، انسان را طرد کند، وقتی که حتی رحمه للعالمین پیغمبر اکرم (ص) هم، لطفش شامل حال انسان نشود، به چه کسی می‌توان پناه برد؟ این آیه‌ی شریفه این‌جا نازل شد: «أن لَا مَلْجَأَ مِنَ اللَّهِ إِلَّا إِلَیْهِ» یک در هرگز، در هیچ شرایط و در هیچ موقعیتی بسته و مسدود نمی‌شود حتی آن‌جایی که پیغمبر (ص) شخصی را نپذیرد، حتی آن‌جایی که اولیاء الهی، انسان را طرد کنند، ارحم‌الراحمین و «آخر من یشفع» هست. هرکسی هرچه که از رحمت داشته باشند، سهمی از رحمت الهی ا‌ست، اوست که ارحم الراحمین است.  «أن لَا مَلْجَأَ مِنَ اللَّهِ إِلَّا إِلَیْهِ» این در اصلا بسته نمی‌شود و آن‌جا باید با اسماء الهی ارتباط برقرار کرد.

پناه بی واسطه

 در همین دعای شریف ابوحمزه (که در سحرگاهان ماه مبارک رمضان خوانده می‌شود) این‌طور می‌خوانیم و عرض می‌کنیم:

«الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی أُنَادِیهِ کُلَّمَا شِئْتُ لِحَاجَتِی وَ أَخْلُو بِهِ حَیْثُ شِئْتُ لِسِرِّی بِغَیْرِ شَفِیعٍ فَیَقْضِی لِی حَاجَتِی»

پروردگارا هرگاه بخواهم، با تو خلوت می‌کنم و سرّ زندگی‌ام را با تو در میان می‌گذارم. انسان ممکن است چیز‌هایی در زندگی داشته باشد که حتی با پیغمبر خدا (ص) و ولیّ خدا (ع) هم نتواند مطرح کند و شرم و حیا مانع شود (اصلاً به ما هم گفته‌اند و روایت هم داریم که پیغمبر (ص) فرمودند: اگر کار خلافی را مرتکب شدید، پیش من نیایید بگویید و فقط با خدا خلوت کنید). آن‌جا امام سجاد (ع) عرض می‌کند: هیچ واسطه‌ای نیاز ندارم برای این‌که واسطه شود: «بِغَیْرِ شَفِیعٍ». با خدا نیاز خود را در میان می‌گذارم و او حاجت مرا برآورده می‌کند: «فَیَقْضِی لِی حَاجَتِی»

بخشی از آن وصیتی که امیرالمؤمنین علی (ع) به حضرت مجتبی (ع) دارند (که همان نامه ۳۱ نهج‌البلاغه است)، درباره‌ی دعاست که: «وَ اعْلَمْ أَنَّ الَّذِی بِیَدِهِ خَزَائِنُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ قَدْ أَذِنَ لَکَ فِی الدُّعَاءِ» فرزند عزیزم! خداوندی که مالک خزائن آسمان و زمین است و همه چیز در دست قدرت اوست، به تو اجازه‌ی دعا داده است و گفته هرچه می‌خواهی بیا بگیر. همه‌چیز در اختیار اوست و نه فقط دعوت به دعا کرده باشد و اذن دعا داده باشد بلکه بالاتر: «وَ تَکَفَّلَ لَکَ بِالْإِجَابَهِ» اجابت را هم به عهده گرفته و تضمین کرده است. این دو نکته. بعد به این‌جا می‌رسد: «وَلَمْ‌یَجْعَلْ بَیْنَکَ وَ بَیْنَهُ مَنْ یَحْجُبُهُ عَنْکَ» واسطه را هم حذف کرده است و پیش هیچ‌کسی نمی‌خواهد بروی و لازم نیست هیچ‌کسی را هم به عنوان واسطه قرار بدهی.  «وَ لَمْ یُلْجِئْکَ إِلَى مَنْ یَشْفَعُ لَکَ إِلَیْهِ» تو را ناچار نکرده است که واسطه‌ای نزد او قرار بدهی برای این‌که به او برسی. نه! راه ارتباط مستقیم را به روی تو باز کرده است. این ارتباط مستقیم همان نکته‌ای ا‌ست که در آیه‌ی شریفه‌ی قرآن هست: «وَ لِلهِ الْأَسْماءُ الْحُسْنى فَادْعُوهُ بِها» از خدا بخواهید و به همان اسماء الهی توجه و توسل داشته باشید.

فرصت و مجال بیشتر برای این بحث نیست و به همین مقدار اکتفا می‌کنم. لطایفی را از ادعیه‌ی ما استفاده کرده‌اند و شاید برخی از اهل فضل و دانش بخواهند این مباحث را دنبال کنند، لذا این‌جا اشاره کنم به بحثی که مرحوم سید علی‌خان مدنی شیرازی در کتاب ارزشمند «ریاض‌السالکین» دارند. ایشان به تناسب این جمله‌ی دعای صحیفه سجادیه که عرض می‌کند: «إِلَیک الْمَفَرُّ وَ الْمَهْرَبُ» خدایا اگر هم بخواهیم فرار کنیم، باید به سمت و سوی تو فرار کنیم و جای دیگری نیست که ما را پناه بدهد. آن‌جا ایشان بحثی دارند درباره‌ی این‌که پناه بردن به خدا دارای مراتبی است: «اعلم فرار العبد الی الله تعالی علی مراتب» (ریاض السالکین، ج۳، ص۴۵۵). یکی از مراتب آن (که برای بحث ما مفید است) همین مرتبه‌ی فرار از یک اسم به اسم دیگر الهی، برای استفاده از الطاف الهی است، گاهی این بزرگواران تعبیر می‌کنند به: «الفرار من الله الی الله».

خلاصه این بحث

همه‌ی دعای سحر در همین یک کلمه خلاصه می‌شود؛ چه آن‌جایی که یکی از اسماء الهی با «مِن» آورده می‌شود و چه آن‌جایی که با «باء» آورده می‌شود، در هر دو اجمالاً یک ارتباط با یک اسم الهی است (جمال، کمال یا هر اسم دیگری که در دعای سحر آمده است و از این جهت تفاوتی ندارد). ولی آن‌جایی که کلمه‌ی «باء» می‌آید، «توسل» به یک اسم است. آن‌چه را که می‌خواستم با این زبان الکن و با این معلومات بسیاربسیار اندک تقریر کنم این نکته بود که این «باء» (که چه در دعای سحر، چه در دعای کمیل، چه در ادعیه‌ی دیگر تکرار می‌شود) بر این اساس است که ما به وسیله‌ی این اسماء، توجه به حق‌تعالی پیدا می‌کنیم. هم ارتباط عبد با رب از کانال این اسماء است و هم اجابتی که از ناحیه‌ی حق‌تعالی برای بنده وجود دارد، باز از کانال همین اسماء است، ولی به شرط این که به تعبیر مرحوم علامه طباطبایی این انقطاع برای انسان پیدا شود و انسان توجه و التفات کافی نسبت به این اسماء الهی داشته باشد.

امیدوارم در آینده بهتر این مطلب را توضیح بدهیم که این ارتباط در این‌جا چگونه اتفاق می‌افتد. اگر مقداری این مسائل را با تأمل عبور می‌کنیم و کند پیش می‌رویم، چاره‌ای نیست، چون این‌جا اصولی برای فهم دعای سحر وجود دارد که نه فقط در این فقره، بلکه در فهم همه‌ی فقرات بیست‌وسه‌گانه دیگر این دعا هم مؤثر است که چگونه انسان می‌تواند با اسماء الهی ارتباط برقرار کند و چرا باید با این اسماء ارتباط برقرار کرد. فعلا اشاره کردم که اساس نظام آفرینش براساس این اسماء است و اگر انسان هم بخواهد در این نظام نقش و سهمی داشته باشد، باید فرمول مربوط به آن اسماء را بداند تا بتواند نقش مؤثری داشته باشد؛ و السلام علیکم و رحمه الله و برکاته

شعار سال، با اندکی تلخیص و اضافات، برگرفته از شفقنا، تاریخ انتشار:۳ اردیبهشت ۱۴۰۰، کد خبر:۱۱۳۴۸۶۶، www.fa.shafaqna.com
اخبار مرتبط
انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۰
مهدی
Iran (Islamic Republic of)
۱۳:۱۸ - ۱۴۰۰/۰۲/۰۴
0
0
رمضان سال های دور حس و حال عجیبی و خوبی داشت.
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار
پربازدیدترین
پربحث ترین
پرطرفدارترین