حجت الاسلام و المسلمین محمد معرفت قرآن پژوه، مدرس سطوح عالی حوزوی و دانشگاهی و مدیر موسسه قرآنی تمهید قم با تأکید بر اینکه برای بناکردن یک جامعه اسلامی باید ابتدا مواردی از اخلاق که اخلاقی بودن آن بدیهی و مورد پذیرش همه بشر است را در جامعه اجرا کرد، گفت: با بحث اعتقادات محض هیچ جامعهای اصلاح نشده است، آنچه که یک جامعه را تکان و تغییر میدهد اخلاق و عمل صالح است، عمل صالحی که پشتوانه ایمان داشته باشد.
شعار سال: از نظر قرآن عمل صالح مهم است. قرآن میخواهد اخلاق انسانها را اصلاح کند تا انسانها اصلاح شوند. اخلاق یعنی یکسری ویژگیهای پایدار در انسان که رفتارهایِ دیگر انسان متناسب با این ویژگیهای پایدار به طور طبیعی تطبیق میکند.
وقتی کوچکترین و سادهترین باورها و اعتقادات را مطرح میکند، بلافاصله به بحث «عمل صالح» هم میپردازد؛ و اینگونه نیست که ما تصور کنیم که ابتدا باید عقاید شخص اصلاح و کامل بشود، و بعد شخص وارد حیطه عمل بشود. قرآن مجید از همان اول که بحث اعتقاد را دارد، در کنارش بحث احکام و اخلاق و رفتار را بیان میکند و همه اینها را میبینیم که دوش بر دوش هم پیش میروند و تقدمی در کار نیست.»
متن گفت وگو با حجت الاسلام و المسلمین محمد معرفت را میخوانید:
برخی از بزرگان مباحث اساسی دین را در سه شاخه اخلاق، عقاید و احکام دستهبندی کردهاند. آیا شما این تقسیمبندی را میپذیرید؟
در قرآن ـ که اساس اسلام است ـ و اهلبیت علیهم السلام هم همان راه قرآن را دارند، این تقسیمبندی سهگانه نیست. در قرآن آنچه که بهنظر میرسد و بنده مشاهده میکنم، تقسیمبندی دوگانه «ایمان» و «عمل صالح» است. یعنی فردی که میخواهد به هدایت برسد، باید یکسری باورهایی داشته باشد، و یکسری اعمال صالح را انجام بدهد.
تقسیمبندی سهگانهای که شما فرمودید، یک تقسیمبندی آکادمیک است، که دانشمندان و علما برای تحقیق و پژوهش آن تقسیمبندی را انجام دادهاند، نمیخواهم منکر آن تقسیمبندی شوم و بگویم که چنین تقسیمبندی نیست. آنچیزی که ما در قرآن میبینیم، تقسیمبندی دوگانه «ایمان» هست و «عمل صالح». عمل صالح طبیعتا هم بحثهای اخلاق و هم بحثهای احکام را در بر میگیرد. ایمان هم که همان بحثهای اعتقادی را پوشش میدهد.
از بین این مواردی که شما مطرح کردید از حیث عملی کدام میتواند مقدم باشد؟
خیلی از علما و دانشمندان به این نکته توجه داشتهاند. ما مفهوما در خارج و مدرسه و دانشگاه ممکن است اینها را از هم تفکیک کنیم، اما در میدان عمل و آنچیزی که در جامعه و در بین افراد رقم میخورد، تفکیکی وجود ندارد. کما اینکه در جامعه هم اینگونه است، یعنی اینکه اگر بخواهیم مقدمهای مطرح کنیم، طبیعتا باید باوری وجود داشته باشد که فرد بتواند متناسب با آن باور یکسری اعمالی را انجام دهد.
آنچه ما در سیر نزول قرآن مجید میبینیم؛ ایناست که وقتی کوچکترین و سادهترین باورها و اعتقادات را مطرح میکند، بلافاصله به بحث «عمل صالح» هم میپردازد؛ و اینگونه نیست که ما تصور کنیم که ابتدا باید عقاید شخص اصلاح و کامل بشود، و بعد شخص وارد حیطه عمل بشود. قرآن مجید از همان اول که بحث اعتقاد را دارد، در کنارش بحث احکام و اخلاق و رفتار را هم دارد و همه اینها را میبینیم که دوش بر دوش هم پیش میروند و تقدمی در کار نیست.
مثلا اولین سورهای که نازل شده سوره مبارکه «علق» است. «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ الَّذِی خَلَقَ، خَلَقَ الْإِنْسَانَ مِنْ عَلَقٍ، اقْرَأْ وَرَبُّکَ الْأَکْرَمُ، الَّذِی عَلَّمَ بِالْقَلَمِ، عَلَّمَ الْإِنْسَانَ مَا لَمْ یَعْلَمْ» ببینید چند بحث اعتقادی در این آیات هست. یکی خداشناسی و صفات خالقیت و ربوبیت خداست. بلافاصله بعد میآید که «کَلَّا إِنَّ الْإِنْسَانَ لَیَطْغَى» وارد بحث انسان میشود. میگوید انسان در برابر خدایی که آن ویژگیها را دارد، طغیانگری میکند. در حقیقت خدا انتقاد میکند که ما این رفتار طغیانگری را باید کنار بگذاریم و در چند آیه جلوتر: «أَرَأَیْتَ الَّذِی یَنْهَى، عَبْدًا إِذَا صَلَّى» نهی میکند بندهای که دارد نماز میخواند. اینها بحثهای عملی است.
در پایان این سوره مبارکه که سجده واجب دارد، پیامبر را امر به سجده میکند. در قرآن مجید بحث عمل را همزمان با اعتقادات پیش میبرد.
گفته میشود در «آیات مکی» بیشتر به اعتقادات پرداخته شده است، اما بعد از اینکه پیامبر وارد مدینه میشود، «آیات مدنی» نازل میشود که بیشتر ناظر بر احکام و عبادات است. با توجه به شما، چگونه میشود این مسئله را توضیح داد؟
این بحث را خیلیها مطرح میکنند. بنده الان داریم با یکی از طلاب پایاننامهای را کار میکنیم که بحث آیاتی که ناظر بر احکامی است که در مکه نازل شدهاست را بررسی میکند. این پایاننامه هنوز به پایان نرسیده و الا آمار دقیق خدمتتان ارائه میکردم. بسیاری از آیاتالاحکام در مکه است. این تقسیمبندی که میگویند مباحث رفتاری و احکام بیشتر در مدینه است، با توجه به آن نکته که من ابتدا گفتم حل میشود.
من عرض میکنم نگوییم «احکام»، احکام بار معنایی خاصی دارد. احکام یعنی اعمالی که باید انجام دهیم و اگر انجام ندهیم توسط حکومت، توسط مردم و توسط خدا عقوبتی متوجه ما میشود. چیزی شبیه حقوق امروزی؛ و طبیعتا بحث حقوق نیاز به «حکومت» دارد، به خاطر همین است که ما اینها را در مکه بیشتر میبینیم.
اما اگر به جای احکام بگوییم «عمل صالح» شامل هر رفتاری میشود که انسانها باید انجام دهند. ملاک عمل افراد است. در قرآن در سورههای متعدد مصادیق «عمل صالح» را به فراوانی ذکر کردهاست؛ مثل بحث «یتیمنوازی»، «اطعام مساکین» و موارد اینچنین که در سورههای مکی به وفور یافت میشوند. اینها را ما احکام نمیدانیم، یعنی دستور رفتاری نیست و در مقابلش صفات رذیلهای که در درون افراد بوده؛ مثلا در سوره قلم که دومین سوره نازل شدهاست آمدهاست که؛ «ههَمَّازٍ مَشَّاءٍ بِنَمِیمٍ، مَنَّاعٍ لِلْخَیْرِ مُعْتَدٍ أَثِیمٍ، عُتُلٍّ بَعْدَ ذَلِکَ زَنِیمٍ» و امثال اینها که یکسری صفات رذیله را برای ما بیان میکند یا مثلا در سوره «مدثر» که وقتی بحث «سقر» هست که وقتی از مجرمین میپرسد شما چرا در جهنم افتادید؟ «مَا سَلَکَکُمْ فِی سَقَرَ» چه چیز شما را در آتش [سقر]درآورد «قَالُوا لَمْ نَکُ مِنَ الْمُصَلِّینَ» گویند از نمازگزاران نبودیم.
سوره مدثر سوره چهارمی است که بر پیامبر نازل شدهاست و اینجا حتی بحث نماز مطرح میشود، هرچند که اینجا نماز به معنای اینکه واجب است و باید خوانده شود نیست، ولی به هر حال، کاملا به این بحث رفتاری اشاره میشود «لم نکوَلَمْ نَکُ نُطْعِمُ الْمِسْکِین» و بینوایان را غذا نمىدادیم «وَکُنَّا نَخُوضُ مَعَالْخَائِضِینَ» یعنی دور هم گعده میکردیم و با افراد دونمایه دور هم مینشستیم و حرفهای بیاساس و بیپایه میزدیم و امثال ذالک. هم احکامی مثل نماز در آن مطرح است و هم احکام اخلاقی مثل اطعام مسکین و هم خداوند صفات رذیله را نکوهش میکند.
پس بسیاری از احکام اگر بهمعنای عام احکام به معنای عمل صالح منظور باشد در مکه نازل شده و چه بسا تعدادش بیشتر از آیات مدنی باشد، نکته دوم اینکه بسیاری از احکامی که در سورههای مدنی شاهد آن هستیم، ریشههایش در مکه هم هست. یعنی اینکه شما کمتر حکم فقهی را از آیات قرآن میتوانید استخراج کنید، که در سورههای مکی به آنها اشاره نشده باشد. بله صراحت در آیات مدنی خیلی بیشتر است، اما ما شاهد اشارهشدن و پرداختن به آنها در سورههای مکی ما بیشتر هستیم؛ و دیگر اینکه در مدینه، چون شرایط فراهم بود خیلی از آیات احکام نازل شد. مستلزم اجرای خیلی از احکام وجود حکومت اسلامی است. خیلی از احکام را تا وقتی حکومت اسلامی نباشد، نمیشود اجرا کرد.
اگر قانون اساسی باشد، اما حکومت نباشد بهدرد نمیخورد. پس یکی دیگر از دلایل تمرکز آیات احکامی در سورههای مدنی این است که زمینه حکومتی برای آن وجود دارد؛ و هرگز ما نمیتوانیم این مسئله را برداشت کنیم که اهمیت بحثهای اعتقادی از بحثهای رفتاری و عملی بیشتر است.
از بین اعمالی که منطبق بر اعمال صالح است، اعمال مناسکی بیشتر مورد توجه است یا اعمالی که مربوط به رفتارهای اخلاقی انسان است؟
در قرآن بهخصوص در اوایل و سورههای مکی بیشتر رفتارهای اخلاقی مطرح است. نمیخواهم بگویم رفتارهای حکمی به معنای حکم فقهی نیست. اما بحثهای اخلاقی خیلی بیشتر است هر چند بحثهای اخلاقی تا پایان قرآن همچنان ادامه دارد، اما تاکید بیشتری بر مباحث اخلاقی در سورههای آغازین هست. علتش هم این است که بسیاری از فضایل اخلاقی نیازی به توضیح و توجیه ندارد. بسیاری از اینها اگر نگوییم همهشان، موید عقل هستند و فطرت انسانها آنها را تایید میکند لذا نیازی به زمینهچینی خاص ندارد. هر انسانی که به عقل و وجدان و فطرت خودش نگاه کند، یتیمنوازی و اطعام مساکین و وفای به عهد و امثال اینها را تایید میکند؛ لذا بحثهای اخلاقی در آغاز نزول جایگاه ویژهای دارند؛ و در آیات مدنی بحثهای عملی به معنای فقه بیشتر است، اما بحثهای عملی کم نمیشود؛ و یک نکته هم اینکه ادبیات قرآن حتی در بیان احکام هم بهگونهایاست که احکام را قالب اخلاق بیان میکند. این نکته جالبی در آیات قرآن است. مثلا وقتی میخواهد حکمی را مطرح کند، نمیآید یک حکم خشکی مثل رای دادگاه یا قانون اساسی مطرح کند. ادبیات قرآن اینگونه نیست. ادبیات قرآن ادبیات اخلاقی است. مثل توصیههای یک پدر به فرزند. اگر نگوییم همه موارد، در اکثر موارد احکام در قالبهای اخلاقی آمده است.
مثلا در سوره مائده که جزء آخرین سورههای نازلشده بر پیامبر گرامی اسلام است در آیه ۹۱ دارد که: «إِنَّمَا یُرِیدُ الشَّیْطَانُ أَنْ یُوقِعَ بَیْنَکُمُ الْعَدَاوَهَ وَالْبَغْضَاءَ فِی الْخَمْرِ وَالْمَیْسِرِ وَیَصُدَّکُمْ عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ وَعَنِ الصَّلَاهِ ۖ فَهَلْ أَنْتُمْ مُنْتَهُونَ» یک بحث کاملا فقهی را مطرح میکند و با ادبیات اخلاقی بیان شده. میفرماید شیطان اراده کرده که بین شما عداوت و بغض ایجاد کند به وسیله شراب و قمار و شما را از یاد خدا و نماز دور کند. پس دست از آن یعنی از شراب و قمار برنمیدارید؟ همه فقها از این آیه یک حکم فقهی برداشت کردهاند که در حرمت خمر و میسر هست. اما ادبیات آیه کاملا ادبیات اخلاقی است. نصیحت میکند، علت را بیان میکند، توضیح میدهد، یاد خدا را یادآور میشود و بعد میپرسد که به قول معروف دیگه بس نیست؟ دیگر وقتاش نیست که خمر و میسر را کنار بگذاری؟ ببینید که چقدر قالب، قالب اخلاقی است.
یا مثلا در سوره جمعه که بحث نمازجمعه را فقها از آن برداشت کردهاند، میفرماید «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذَا نُودِیَ لِلصَّلَاهِ مِنْ یَوْمِ الْجُمُعَهِ فَاسْعَوْا إِلَى ذِکْرِ اللَّهِ وَذَرُوا الْبَیْعَ ذَلِکُمْ خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ»ای کسانی که ایمان آوردید، هنگامی که ندا برای نمازجمعه بلند شد، بشتابید به سوی نماز و ذکر خدا، و خرید و فروش را رها کنید، این برای شما خیلی بهتر است. ببینید چقدر ادبیات اخلاقی است. دقیقا مثل یک پدر دلسوز که با پسرش صحبت میکند و او را نصیحت میکند.
یعنی شما میخواهید به این نتیجه برسید که مناسک، طبیعتا به توسعه اخلاق در جامعه منجر میشود؟
میخواهم بگویم از نظر قرآن عمل صالح مهم است. قرآن میخواهد اخلاق انسانها را اصلاح کند تا انسانها اصلاح شوند. اخلاق یعنی یکسری ویژگیهای پایدار در انسان که رفتارهایِ دیگر انسان متناسب با این ویژگیهای پایدار به طور طبیعی تطبیق میکند. به این میگویند اخلاق که هم اخلاق رذیله داریم هم اخلاق حسنه.
اخلاق حسنه یا اخلاقی قرآنی داشتن یعنی اینکه منِ مسلمان یکسری ویژگیهایی در ذهنم داشته باشم، اندیشههایی در ذهن خودم داشته باشم که با توجه به آنها، رفتارهای صالحی از من سر بزند. با توجه به این تعریف حتی نماز و روزه و خمس و زکات و همه اینها هم جنبه اخلاقی پیدا میکند.
این نگاه، من مسلمان را به باور و ایمانی میرساند، و وقتی به این باور و ایمان رسیدم، این برای من تبدیل به یک سبک زندگی و هنجاری اجتماعی میشود و اصلا زندگی من اینگونه میشود که خودبخود وقتی ندای نماز را میشنوم به سمت نماز میروم، خودبخود وقتی جامعه به جهاد نیاز پیدا میکند من به آن سمت میروم. بحث دستور و اجرا و این حرفها هم نیست. حتی در بحث پوشش اسلامی که برای زنان مطرح شده، هم همینطور است. یعنی خداوند بهگونهای برنامهریزی کرده است که اصلا بحث پوشش یک بحث اخلاقی باشد، نه صرفا یک امر فقهی و بگیر و ببند و اینها. «یُدْنینَ عَلَیْهِنَّ مِنْ جَلاَبِیبِهِنَّ ذلِکَ أَدْنی أَنْ یُعْرَفْنَ فَلا یُؤْذَیْنَ»؛ اگر شما زنان مسلمان چادر و پوشش مناسب داشته باشید، به عنوان زن مسلمان شناخته میشوید به عنوان یک زن مسلمان کمتر مورد آزار قرار میگیرید. باز هم میبینید که این ادبیات ادبیات اخلاقی شد
سعی میکند مخاطب را به باوری برساند که با ممارستی خودبخود اعمال و رفتاری که از او خواسته شده را انجام بدهد.
اگر اینرا ما تعریف اخلاق بدانیم، اصلا هرچه داریم اخلاق است. نه اینکه مسلما ما تفکیک بکنیم که این مثلا بحث اخلاقی است در قرآن و این بحث فقهی.
با توجه به مهندسی قرآن، اگر ما بخواهیم در امر تبلیغ، یک جامعه اسلامی بنیان گذاری کنیم، چه شاخصههایی را باید مد نظر قرار دهیم؟
باید روی اخلاق متمرکز شویم. مثلا داعش و گروههای تکفیری و اینها، احکام را به ظاهر خیلی مراعات میکنند. مثلا نماز میخوانند، به نظر خودشان تا حدودی مقید به حلال و حرام هستند، اما چیزی که در آنها وجود ندارد اخلاق است. اخلاق را هم از یک منظر به دو دسته میتوان طبقهبندی کرد: یک اخلاقی که مستقیما فطرت به آنها رای میدهد و آنها را تایید میکند، و نیازی به بیدار شدن آنها توسط دین و شریعت نیست، مثل یتیمنوازی، اینها باید اولویت اول ما باشد کما اینکه اولویت اول قرآن هم بودهاست؛ و یک دسته اخلاقی که نیاز به توضیح و توجیه دارد تا آن چیزی که در دفائن عقل و ذهن ما وجود دارد. آنها هم باید مورد توجه قرار بگیرد. اما طبعتا اینها در رتبه بعدی قرار دارند.
آنچیزی که ما باید به آن تاکید کنیم، اخلاق است و آنهم اخلاقی که بدیهی است. یعنی اخلاقی که اگر از هرکسی چه مسلمان چه غیر مسلمان، چه ایرانی چه اروپایی و …. از هرکسی بپرسی آنها را به عنوان اخلاق پسندیده میشمارند. بسیار باید روی اینها تاکید شود و در عین حال بحث ایمان هم باید پیگیری شود. کما اینکه قرآن هم پیگیری کرده است. بحث ایمان به تدریج باید کامل شود و هرچه جلوتر میرویم متناسب با آن ایمان فردی و ایمان اجتماعی عمل صالح انجام دهیم. اگر ایمان یکی پایین است از او توقع انجام اعمال خیلی طاقتفرسا نداشته باشیم. همان میزانی که ایمانش اقتضا دارد از او عمل صالح توقع داشته باشیم یا در جامعه عمل صالح را راه بیندازیم. خلاصه حرف من این است که با بحث اعتقادات محض هیچ جامعهای اصلاح نشدهاست، آنچه که یک جامعه را تکان و تغییر میدهد اخلاق و عمل صالح است و عمل صالحی که پشتوانه ایمان داشته باشد.
شعار سال، با اندکی تلخیص و اضافات، برگرفته از شفظقنا، تاریخ انتشار:۷ اردیبهشت ۱۴۰۰، کد خبر:۱۱۳۷۱۲۷، www.fa.shafaqna.com