شعارسال: در روزهای اخیر بعد از اعتراضات کم آبی در خوزستان صدای اعتراضات در شهرهای مختلف شنیده شد که یکی از مهمترین شعارهای مردم در آن «اتحاد» میان آن منطقه، و خوزستان است. الیگودرز، تبریز، اصفهان، تهران و کرج مناطقی بودند که اعتراض و اتحاد با خوزستان را فریاد زدند.
اعتراض در تهران از خیابان جمهوری و در میان کسبه (که در واقع از طبقه متوسط جامعه هستند) آغاز شده بود. مبنای اعتراض این نبود که مردم کار و کاسبی را رها کردند تا در خیابان «با خوزستان همدردی» کنند. کلید اعتراضات در تهران را نه «تحریک بیگانگان» و «تجزیه طلبان» (به باور تحلیلگران اصولگرا) بلکه قطع «کلید برق» زده بود. اما اعتراض به سرعت از بی برقی به همدردی با خوزستان هم رسید.
جامعه ایران در مواجهه با انتخاباتی که همین یک ماه پیش برگزار شد، برای اولین بار کمترین و بی سابقهترین میزان مشارکت را در تعیین سرنوشت خود به نمایش گذاشت. نه فقط این انتخابات، بلکه میتوان گفت از ۷۶ یا دستکم از ۹۲ آغاز شد. جدالی که آن را میتوان جدال ناامیدی مردم از دنبال کردن خواستههای خودشان از طریق صندوق رای نامید. رفته رفته این ناامیدی گسترش یافت تا اینکه از آبان ۹۸ دومینویی به راه افتاد.
دو ماه بعد از آبان خونین در ساقط کردن هواپیمای اوکراینی (که با انکار اولیه روبه رو بود) ضربه بعدی بر روح جمعی ایرانیان وارد شد. بلافاصله بعد از آن انتخابات مجلس یازدهم را داشتیم که باز هم کمترین میزان مشارکت خصوصا در شهرهای بزرگ رقم خورد و دست آخر گسترش کرونا دست به دست هم داد تا جامعه ایران دچار نوعی «بی حسی» نسبت به خود و سرنوشت خود شود.

سئوال این است: آنها که امروز در خیابان فریاد «اتحاد اتحاد» با خوزستان سرمی دهند، به دنبال همدردی با خوزستان هستند؟ کسانی در ایران معتقدند «سوریه مهمتر از خوزستان است». آیا مردم برخلاف آن تنها به عشق تکهای از خاک ایران در جای جای میهن اعتراض میکنند؟ یا این همدردی ناشی از یک «درد مشترک» است؟ این درد مشترک چه ارتباطی با احساس بی تفاوتی مردم در سالهای اخیر دارد؟
آلبر کامو نویسنده فرانسوی آخرین جلوۀ نیهیلیسم را ابسورد (Absurd) مینامد؛ اینگونه که انسان از جهان انتظار ارائۀ معنایی برای زندگی دارد، اما جهان در مقابل این خواست انسان سکوت میکند. این موضوع را میتوان به وضعیت کنونی ایران و خواستههای مردم تشبیه کرد. به این معنا که مردم برای زندگی و سرنوشت خود خواستههایی دارند، اما نه تنها پاسخی شایسته و قانع کننده به این خواستهها داده نشد، بلکه سرانجام به تعبیر صفارهرندی به مردم اثبات کردند که عدم شرکت شما در انتخابات به معنای بلوغ سیاسی شماست.
در توصیف «ابسورد» میگویند حالتی است که طی آن درد اصیل جای خود را به حس سخیف میدهد. در آن صورت نیهیلیسم درد را هم پوچ کرده است و بواسطۀ همین حالت است که درد حس نمیشود و حس همدردی میان انسانها در جوامع مدرن کمرنگ میشود. اما از طرف دیگر نیچه فیلسوفی که خود و جامعه مدرن را دچار نهیلیسم میدانست، معتقد است؛ «کسانی که با دیگران همدردی میکنند به دلیل دردمند بودن خودشان است.»
به این ترتیب آیا میتوان گفت جامعه ایران دچار نهیلیسم شده است و برهمین پایه و مبنا به خیابان میآید تا به بهانه همدردی با دیگران (بخوانید خوزستان) درد خود را فریاد بزند؟ و آیا به این فکر کردیم که مرحله بعدی برای این جامعه «ابسورد» است که «درد» جای خود را به احساسی سخیف و بی تفاوتی خواهد داد؟ شاید در مواجه با آن خود را اسیر زندگی روزمره کند؟ اما راه دیگر برای خروج از این وضعیت اعتراض است.
هر کسی از هر زاویهای میتواند به موضوع اعتراضات اخیر نگاه کند. برخی آن را هماهنگ شده از سوی «دشمنان» قلمداد میکنند و آن را جدی نمیگیرند. از نگاه آنها ریشه اعتراضات در تحریک مردم در فضای مجازی است که با مسدود کردن آن مشکل حل میشود. شاهد مثالشان هم این است که در آبان ۹۸ و تیر ۱۴۰۰ وقتی در تهران و خوزستان شبکههای اجتماعی خارجی مسدود شد، مردم از خیابان جمع شدند. برخی نیز با خوشحالی این وضعیت را «اعتراضات سراسری» و مقدمهای بر سقوط جمهوری اسلامی ارزیابی میکنند.
اما به باور من این مساله طی شدن آخرین مراحل نهیلیسم در جامعه ایران است. جامعهای که دارد با همدردی با دیگران، درد مشترکی را فریاد میزند تا شاید صدایش راه به جایی ببرد؛ و پس از آن……
شعارسال، بااندکی تلخیص و اضافات برگرفته از امتدادنو، تاریخ انتشار: ۶ تیر ۱۴۰۰، کدخبر: ۳۳۰۶، emtedad.news.