نقد آکادمیک در زمانۀ ما نیازمند «اصول علمی» و «آداب اخلاقی» است و سزاوار است از این فراتر، به «منظومة نقد پژوهی» بیندیشیم و در آن منظومۀ متکثّر، به نقشۀ راهی دست یابیم تا بتوان به ترسیم ساختار مطالعات نقدپژوهی اقدام کرد؛ طرح مسائل حوزۀ نقد، تحلیل نسبت نقد با گرایشهای گوناگون علوم انسانی (ع. ا.)، اولویت بندی و تقسیم بندی آنها، بخشی از کارسترگی است که بردوش اندیشمندان ع. ا. سنگینی میکند.
شعار سال: نخستین انتظار آن است که نحوة قرارگیری یک رشتة تخصصی ع. ا. یک واحد سازمانی دانشگاهی، و یک پژوهشگر، نسبت به یکدیگر و درمرحلة بعد، نسبت کلّ رشتهها با یکدیگر، و نسبت مراکز آموزشی و پژوهشی دانشگاهی، و همچنین نسبت افراد و صاحبنظران را، در یک مجموعة کلان، روشن کند. علاوه، ترسیم چنین منظومهای، مقدمة دو انقلاب علمی دیگر را فراهم میسازد؛ نخست، زمینهسازی تحقّق شبکة نقد علمی - اجتماعی؛ شبکهای که سامانة نقدِ پژوهی را در بستر جامعة علمی پایهگذاری کند؛ و در گام پسین، زمینهساز تولید علم و نظریهپردازیهای علمی و اجتماعی خواهد شد (ر. ک: حسینی، سیّد حسین، ۱۳۹۴، نقد در تراز جهانی، جلد ۲، تهران، پژوهشگاه ع. ا. ص ۹۳۹). اگرچه نقد یک اندیشه یا یک اثر علمی، فی نفسه، اصالت دارد چرا که نبایستی نقد را امری درجه دوم به حساب آورد، اما جدای از این، نقد نظریههای موجود (اعم از ایرانی و غیر ایرانی یا اسلامی و غیراسلامی) میتواند زمینهای برای نظریهپردازیهای نوین باشد.
پرسش قابل طرح این است که: آیا مانند «ژرژ پوله»، نقد را به غایت، شهودگرایانه بدانیم به نحوی که کمترین بها را به شکل و فرم بدهیم یا میتوان شکل و محتوا را واقعیتهای جداییناپذیر دانست؟ در نگاه پوله برای نیل به هستة اندیشة یک اثر، شکل و ساختارها کنار زده میشود تا به آن واقعیت انتزاعی مقدّم و از پیش موجود غیرمادی، دست یابیم (ر. ک: پوله، ژرژ، ۱۳۸۹، نقد مضمونی، ترجمه مرتضی بابک معین، تهران، علمی و فرهنگی، ص ۱۵۱ و ۵).
اگر این سخن در حوزة آثار هنری جای طرح داشته باشد، آیا در قلمرو نقد اندیشههای ع. ا. نیز، چنین است؟ اول: اگر مسئله از سنخ شهود است، در آن صورت، جهان شهودی هر فرد مختص خود و متفاوت با دیگری و البته غیرقابل دسترس خواهد بود. دوم: در دایرة نقد اندیشه آن هم در حوزة ع. ا. همدلی منتقد با مؤلف نه صرفاً برای رسیدن به یک حسّ ناب مشترک، که به جهت فهم درست نظام اندیشهای و تفکرات یک اندیشمند است. سوم: همانگونه که احساس ناب با همة درجه خلوص، مادام که صورت بیرونی نیابد قابل تشخیص نیست، چنانچه تفکر انتزاعیِ ذهنی، شکل و شمایل سخن، کلام و گفتارِ عینی پیدا نکند، قابلیت مذاکره و گفت وگوی علمی، یا نقد و بررسی ندارد. پس هر اندیشهای، باید صورت مکتوب علمی یافته و همراه با «شواهد و استدلال و تحلیل و بررسی» شود تا بتوان پیرامون راستی و ناراستی آن سخن گفت و به این منظور، محتوای علمی یک اندیشه، محتاج شکل و صورت علمی میشود تا از زاویة قالب شکلی، بتوان به باطن و محتوا نظاره کرد و ارزیابی دقیقی از آن ارائه داد. نتیجه آن که «نقد محتوایی» یک اندیشه با «نقد شکلی» آن همراه و عجین است. نه تنها براساس این منطق، که به ضرورت کاربردهای علمی و عملی، لازم است نقد و تحلیل متون ع. ا. از دو زاویة شکلی و محتوایی مورد نظر قرار گیرد و به همین جهت برای داوری و نقد یک اثر، مؤلفههای گوناگونی در دو بٌعد «بیرونی ـ صوری ـ شکلی» و نیز «درونی ـ باطنی ـ محتوایی» مطرح میشود که هر نوشتاری را میتوان بر اساس این شاخصهها به سپهر نقد علمی کشاند (ر. ک: حسینی، سیّد حسین، ۱۴۰۰، الگوی نقد، تهران، نقد فرهنگ).
شعار سال، با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از روزنامه همدلی، تاریخ انتشار: ۲۹ شهریور ۱۴۰۰، hamdelidaily.ir