شعار سال: حجتالاسلام احمد حیدری در یادداشتی که در اختیار انصاف نیوز قرار داده است، دربارهی اظهارات اخیر مولوی گرگیج و واکنشها به سخنان مطرحشده از سوی این امام جمعهی اهل سنت نوشت:
جواب شبهه «مولوی گرگیج» امام جمعه آزاد شهر گرگان
امام جمعه اهل سنت آزاد شهر گرگان از مشاهده بنرهای توهین آمیز نصب شده در کوچهها، خیابانها و برخی از سخنان تفرقه افکن در ایام فاطمیه؛ به خشم آمده و در اعتراض، خطاب به شیعیان ناآگاهی که مرتکب چنین اقدامات تفرقهافکنانهای میشوند و متأسفانه به جدیت و قاطعیت لازم از طرف عالمان تأثیرگذار و حکومت شیعی هم محکوم و مطرود نمیشوند؛ گفته است: «مادر امام زین العابدین (ع) دختر یزدگرد بود و عمر بن خطاب پس از فتح ایران، او را به ازدواج امام حسین(ع) درآورد و ۹ امام پس از آن نیز از همین نسل به وجود آمدهاند. در نتیجه اگر خلافت عمر بن خطاب را نپذیریم، اعتبار امامان [شیعه] و نسب آنان را زیر سؤال بردهایم!».
بعد از نشر گسترده این سخنان توسط کانونهای مشکوک آتشبیار «معرکه تفرقه» در جهان اسلام و ایران، بعضی از عالمان شیعی به جای جواب منطقی و قانع کننده، به تحقیر نامبرده برآمده و سخنانش را تفرقهافکنانه و … خوانده و با توهین و تهدید بر پیچیدگی کلاف افزودهاند حال آن که قرآن فرموده «در مقابله با جهل ظالمانه از جاده عدالت خارج نشوید(مائده/۸).
ضمن تشکر از کسانی که بدون تحقیر، توهین و تهدید جوابگو شدند، عرض میکنم:
نامبرده و کسانی که سخن او را میپذیرند، سنی مذهبند و مثل ما شیعیان معتقد به مقام نورانی و خاص امامان نیستند حتی چه بسا مانند بسیاری از اهل سنت خلیفه اول و دوم را از امام علی هم افضل بشمارند از این رو بحث و تکیه بر مقام ولایی، نورانی و خاص امامان در این مورد کارساز نیست ضمن این که آنان اصلا در صدد انکار مقام معنوی و خاص امامان هم نیستند تا ما آن را اثبات کنیم بلکه سخنشان این است که شمایی که خلفا را غاصب و نامشروع میشمارید چگونه جواب این اشکال و شبهه را میدهید؟
ما در این جوابیه سعی داریم نه از موضع یک شیعه و با تکیه بر اعتقادات خاص شیعی، بلکه بر اساس منطق مورد قبول برادران اهل سنت جواب اشکال را بدهیم. ما به عنوان یک شیعه با توجه به بحثهای عالمانه افرادی همچون شهید مطهری و با توجه به سابقه دوران خلافت امام علی(ع)، اصل فتوحات را تأیید نمیکنیم و بر این باوریم اسلام بنا نداشته با تکیه بر شمشیر جهانگیر شود؛ ولی جنگهای ایرانیان با اعراب مسلمان در آغاز نه جهاد ابتدایی از طرف اعراب مسلمان، بلکه دفاعی در برابر تهاجم ایرانیان بود. وقتی پیامبر سال ششم هجری بعد از صلح حدیبیه با نوشتن نامههایی، پادشاهان آن زمان جهان را به اسلام و تسلیم دعوت کرد؛ این دعوت چنان بر یزدگرد متکبّر گران آمد که به عامل خود در یمن دستور داد به مدینه رفته و سر آن مدعی را قطع کند و برای وی بفرستد. طبیعی است که حکومت قدرتمند و خودبین ایران حاضر نبود حکومت قدرتمند اسلامی را که در موته و تبوک با روم درگیر شده، تحمل کند و طبیعی بود که در صدد نابود کردن این «حکومت سرپیچی کننده از طاعت قدرقدرت زمان» برآید. خطبه ۱۴۶نهج البلاغه گواه این حقیقت است که ایرانیان سودای حمله به کشور اسلامی را داشتند «فأما ما ذكرت من مسير القوم إلى قتال المسلمين …». بنا بر این جنگ با ایرانیان در اصل دفاعی بوده، مشروعیتش به اجازه پیامبر یا امام معصوم و حتی خلیفه نیاز نداشت. دفاع بدون هیچ قید و شرطی مشروع است و غنایم حاصل از جنگ دفاعی حلال میباشد خواه خلیفه مشروع باشد یا نباشد.
حکومت بعد از پیامبر اگر در دست وصی معصوم او بود، صد در صد مطلوب بود ولی وقتی به هر دلیل نشد، نمیتوان امور جامعه را تعطیل کرد و به هرج و مرج تن داد به همین جهت امام علی فرمود: «مردم به ناچار باید حاکم و امیر داشته باشند، اگر برّ و عادل بود که نعم المطلوب و گر نه حتی اگر فاجر باشد». بنا بر این اصل و حکم عقل و عقلا، کارهای حکومت تا زمانی که با قبول مردم همراه باشد، صحیح است حتی اگر حاکم ظالم و غاصب باشد. همه حکومتهای زمان معصومین از این نوع بودند و امامان هم به همین جهت در حکومت آنان تابع بودند.
کسانی که دختر یزدگرد را به غنیمت گرفتند، خود را بر حق و مالک او میشمردند و تابع رأی و نظر امام نبودند. امام هم میدید این اسیر و کنیز است. حالا اگر امام او را به عنوان سهم خود از بیت المال و غنایم بپذیرد یا او را از صاحبش بخرد و آزاد کند و با رضایتش با او ازدواج نماید، آیا خلاف شرع است؟ مگر بردگانی که از روم و غیر روم به کشور اسلامی آورده میشدند و مسلمانان علم اجمالی داشتند که بسیاری از آنان به ناحق و ظلم برده شدهاند، با این وجود آنان را میخریدند، آیا اقدام مسلمانان ظلم بود یا حق و در راستای منافع آن بردگان؟ امید که خداوند به همه ما نور حقبینی، حق خواهی و حق شناسی دهد.
نقد واکنشها به سخنان مولوی گرگیج
دین؛ دعوت کننده عالمان به «دفاع حلیمانه از حق»
سخنان به گوش عالمان شیعه رسیده و آن آقایان از این سخنان به خشم آمده و مطابق کلیپی که از یکی از ایشان شنیدم، وی از روحانی اهل سنت با عنوان «این شیخ»، «مردک»، «آشیخ بیسواد» نام میبرد و او را در «نهایت بیسوادی» میخواند که «فقه، حتی فقه خودشان را که اصلا بلد نیست»، بعد هم در پس این سؤال، احتمال توطئه خارجی میدهد: «من فکر میکنم احتمالا بخواهند با شعار فاطمیه که اعظم شعائر است، مقابله کنند» و در نهایت به تحریک جوانان شیعه پرداخته که: «امیدواریم غیرت شما جوانان شیعه مانع از تداوم این جسارتها شود».
قبل از این که نظری انتقادی به این موضعگیری عالم محترم شیعی داشته باشیم، مناسب است جریانی از صدر اسلام و مقابله امام شیعه با چنین پیشآمدهایی را عرض کنیم. بنا به نقل روزی امیر مؤمنان در کوفه خطبه میخواند و فرمود: ای مردم، قبل از این که مرا نیابید، از من سؤال کنید از دون عرش تا فرش [از غیر ذات خدا هر چه میخواهید بپرسید] تا جواب دهم و چنین علمی را جز من، هر کس ادعا کند، به یقین درغگو و اهل افترا است. ناگهان از کنار منبر امام، مردی گندمگون، مجعد مو و بلندقامت برخاست که کتابی بر گردن آویزان داشت و مینمود از یهود عرب باشد. پس به آواز بلند خطاب به امام گفت: ای کسی که ادعای علمی میکنی که نداری و جاهلانه مردم را به پرسشی فرامیخوانی که جوابش در فهم تو نیست، من حاضرم از تو بپرسم و اگر میتوانی جواب بده.
خطاب بیادبانه و جسورانه آن مرد به امام بر اصحاب و یاران سنگین آمد و آنان را خشمناک ساخت پس از جای جستند تا گردنش را به تیغ آبدار بزنند که امام آنان را نهی کرد و فرمود: «با عجله، قدرت و تندی نمیتوان حجتهای خدا را اقامه کرد». با نهی مستدلّ امام اصحاب به جای نشستند و امام از سائل خواست با تمام توان علمیاش سؤال کند و به امید و قوه خدا، جواب یقین آور و محکم و شکناپذیر بشنود. مرد سؤال کننده هم سؤالهایی پرسید که غیر از امام، آنها را جوابگو نبود و امام با متانت همه را جواب داد و آن مرد را به اذعان به علم خود و تبجیل واداشت(ارشاد القلوب ۲/۳۷۷)
آقایان علمای بزرگوار؛ فرض کنیم که فردی نه واقعا برای آگاه شدن و زدوده شدن شبههاش بلکه به تحریک دشمنان دین در باره امامان شبههای مطرح کرده، چرا با اقتدا به امامان، اقدام او را توجیه صحیح نمیکنید و چرا بدون این که او را تحقیر کنید و «آشیخ»، «مردک»، «بیسواد» و … بخوانید و بدون این که غیرت جوانان شیعه را تحریک کنید؛ بلکه با احترام به او و قدردانی از این که سؤال و شبهه را مطرح کرده و زمینه جوابگویی و اظهار حق را برای شما فراهم آورده و با دعوت جوانان شیعه به صبر و حلم در برابر سؤال جریحهدار کننده او، جواب او و هزاران بلکه ملیونها همچون او را نمیدهید و او و آنان را به امامان شیعه و مکتب تشیع عاشق نمیسازید؟
عزیزانی که امید ما شیعیان به «علم و حلم» شما است، هدف خداوند، پیامبر، امامان و شما عالمان بزرگوار در اظهار علم، حتما هدایت ابناء بشر است و این هدف متعالی جز از طریق محبت، ملایمت، نرمی و برهان تحقق نمییابد از این رو خداوند به پیامبرش موسی(ع) دستور میدهد که حتی در مقابل فرعون نرم، ملایم و محکم سخن بگوید شاید متذکر شود و در مقابل حق مطلق، خاضع و خاشع گردد. عزیزان بزرگوار بیایید بیش از پیش به رنگ امامان درآیید که در زیارت جامعه کبیره در باره آنان میگوییم «قولكم حكم و حتم و رأيكم علم و حلم و حزم» و علم شما تا با حلم همراه نباشد، نمیتواند در خدمت تعالی حق، دین و مذهب درآید. خدایتان حافظ و موفِّق باد.
شعارسال، با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته ازپایگاه خبری تحلیلی انصاف نیوز ، تاریخ انتشار: 24 آذر 1400، کدخبر:321715 ، www.ensafnews.com