در حضور و خدا حافظی عبدالملکی چند طیف را باید مورد بازخواست و حساب کشی قرار داد. طیفی که این فرد کم تجربه را به رئیس جمهور تحمیل کردند (گروه خاص که متاسفانه بخشی از شرایط نابسامان اقتصادی و مدیریتی کشور بخاطر زیاده خواهیهای مالی و جایگاهی آنهاست. بخشی از این گروه بازنشستگان نهادی حساس هستند). نمایندگان مجلسی که کیلویی رای داده و از موقعیت و وظایف قانونی خود بنوعی سو استفاده نموده یا دچار اهمال و تقصیر شده اند و در نهایت، نهادهای نظارتی و بازرسی که با وجود دیدن ناتوانیها و کج رویهای مشهود و مشخص، جلوی ایشان را نگرفتند. چرا باید نظام و منافع ملی، هزینه امثال عبدالملکیها را بپردازد؟ آیا کشور و پستها و کرسیهای مدیریتی جای آزمون و خطاست؟
شعار سال: حجتالله عبدالملکی در نامهای خطاب به رئیس جمهور رئیسی از وزارت کار استعفا کرد. به جرات میتوان گفت که او اشتباهیترین وزیر دولت سیزدهم بود.
فردی با کمترین سابقه اجرایی که سکان هدایت یکی از مهمترین وزارتخانههای اقتصادی دولت را به دست گرفت و به گونهای عملکرد کرد که حتی صدای کارمندان وزارت کار هم درآمد، چه برسد به مردم!
در مورد این استعفا میشود مطالب مختلفی نوشت، اما نگارنده این یادداشت سه سوال ساده دارد که امیدوارم مخاطبان این سوالها روزی به آنها جواب دهند.
سوال اول: چرا عبدالملکی را انتخاب کردی؟
واقعا باید از رئیس جمهور پرسید که چرا از میان افراد با تجربه که سابقه کار اجرایی فراوان دارند، به سراغ عبدالملکی رفته است؟ مگر نه اینکه وزارت کار و امور اجتماعی با معیشت بخش مهمی از مردم سروکار دارد و بسیاری از هلدینگهای مهم اقتصادی ایران زیر مجموعه این وزارتخانه است؟ چطور کسی را برای این پست مهم و حساس انتخاب کردید که شاید تنها به خاطر جلسات عمومی راهی یک وزارتخانه شده بود؟
آیا نوشتن چند کتاب و حضور در یک برنامه تلویزیونی میتواند، دلیل خوبی برای انتخاب یک فرد به عنوان وزیر کار و رفاه اجتماعی باشد؟ آیا میشود به این بهانه با زندگی بخش اعظمی از مردم بازی کرد؟
سوال دوم: تو چرا قبول کردی؟
جدا از چرایی این انتخاب، باید از خود عبدالملکی پرسید چرا این پست را قبول کردی؟ با کدام سابقه فکر کردید که میتوانید بر کرسی وزارت کار تکیه بزنید؟ کدام شرکت یا سازمان بزرگ را اداره کرده بودید که فکر کردید میتوانید به راحتی از پس وزارت کار هم بربیایید؟
این روزها به بهانههای مختلف از جمله انقلابی بودن، به افراد پست میدهند، اما کاش آن آدمها، مسئولیت را به همین راحتی قبول نکنند و ببینند که میتوانند از پس کار بر بیایند یا خیر؟ چگونه میشود کسی از پشت میز داوری تلویزیون به کرسی وزارت برسد؟
میشود در خلوت کلاه خود را قاضی کرد و در جلوت به مقام بالادستی جواب منفی داد و گفت که من از پس چنین مسئولیتی بر نمیآیم، چون برای یک روز هم یک اداره کوچک را مدیریت نکردم چه برسد به وزارت کار با آن همه دفتر و دستک!
سوال سوم: تو چرا رای دادی؟
نمایندگان مجلس هم باید پاسخ بدهند که چرا به این وزیر با چنین سابقهای رای دادند؟ ملاک آنها در انتخاب وزیر کار چه بوده است؟ مگر شما نمیدانستید این وزارتخانه با چه حجم کاری روبرو است؟ نمیدانستید تصمیم شما ممکن است منجر به بروز یک فاجعه شود؟ پس چرا به او رای دادید؟ چرا در این مدت با توجه به عملکرد و شکایت مردم از شرایط وزیر کار عبدالملکی را استیضاح نکردید؟
همه اینها سوالهایی است که نمایندگان باید به آن جواب بدهند. آنها نباید فکر کنند که این مربوط به دولت است و هیچ ربطی به مجلس ندارد. همه وزرا با رای نمایندگان راهی وزارتخانه میشوند و بنابراین وکلای مردم هم نقشی در ناکارآمدی دولت دارند.
حالا که عبدالملکی به پایان خط رسید؛ امیدواریم از این به بعد شاهد انتخابهای بهتری از سوی دولت باشیم.
شعار سال، با اندکی تلخیص واضافات برگرفته از سایت تحلیلی خبری عصر ایران، تاریخ انتشار:۲۴ خرداد ۱۴۰۱، کد خبر: ۸۴۴۴۳۸، www.asriran.com