پایگاه تحلیلی خبری شعار سال

سرویس ویژه نمایندگی لنز و عدسی های عینک ایتالیا در ایران با نام تجاری LTL فعال شد اینجا را ببینید  /  سرویس ویژه بانک پاسارگارد فعال شد / سرویس ویژه شورای انجمنهای علمی ایران را از اینجا ببینید       
کد خبر: ۳۸۲۴۱۶
تاریخ انتشار : ۲۶ مرداد ۱۴۰۱ - ۱۳:۰۴
دکتر سعید طاووسی مسرور عضو هیات علمی دانشگاه علامه طباطبایی با تلخیص بخشی از کتاب عاشوراشناسی استاد محمد اسفندیاری (اسلام پژوه و کتاب شناس)، به هفت نظریه عمده بیان شده در این کتاب پرداخته و جای نظریه هشتمی را در این خصوص خالی دیده و ارایه نظر می‌کند. ورای جامعیت یا عدم جامعیت این دسته بندی، پرداختن و تحلیل موضوع بدین شکل، امر بدیعی بوده که ارزش‌های خاص خود را دارد.
شعار سال: یکی از آثار مهم عاشورایی از بُعد تحلیل و بازشناسی عاشورا کتاب «عاشوراشناسی» نوشته محمد اسفندیاری (اسلام پژوه و کتاب شناس) بوده که چاپ نخست آن را انتشارات صحیفه خرد در قم منتشر کرد و بعد‌ها توسط نشر نی بازنشر شد. کتاب عاشوراشناسی استاد اسفندیاری، برای دفاع از دیدگاه مرحوم آیت‌الله نعمت‌الله صالحی‌نجف‌آبادی درباره قیام عاشورا نوشته شده است؛ هرچند استاد محمد اسفندیاری از انکار صریح علم امام به جزئیات در کتاب عاشورا شناسی خودداری کرده، اما فایده اصلی این کتاب در ارایه نوعی دسته‌بندی از انواع نظرات و دیدگاه‌ها درمورد قیام عاشورا است. مولف هفت نظریه در این خصوص را ذکر می‌کند و بنظر می‌رسد که نظریه هشتمی را هم بتوان بدان افزود.
هشت نظریه در تحلیل قیام عاشورا
۱-یک نظر این است که امام از بیعت امتناع ورزیده، سپس فرار کرده و از خود دفاع نموده است. این نظر که توسط شیخ‌علی‌پناه اشتهاردی در نقد کتاب شهید جاوید مطرح شده، اساسا می‌گوید امام قیامی نکرده است و صرفا گفته یزید را مشروع نمی‌دانم و با او بیعت نمی‌کنم. از دیگر قائلان به این نظر می‌توان به مرحوم احمد قابل اشاره کرد. این نظر را نمی‌توان پذیرفت؛ چراکه با بیاناتی که از خود حضرت رسیده که لزوم اعتراض به یزید را هم بیان می‌کند –نه صرف عدم بیعت- سازگاری ندارد.

لزوم اعتراض بر سلطان جائر که امام‌حسین از پیامبر نقل می‌کند، از دیگر معارض‌های نظر فوق است. از امام این‌گونه نقل شده که پیامبر فرمود هرکس سلطان جائری را ببیند و او را به فعل یا به قول رد نکند، بر خداست که او را با همان سلطان جائر محشور کند. روایت «این مسیر بر من واجب شده برای جنگ با دشمنان خدا»، هم بعد از دعوت کوفیان از امام روایت شده است، لذا این ادعای فوق با گزارش‌های تاریخی قابل جمع نیست.

۲- نظر دیگر این است که امام به‌دنبال شهادت بود. یعنی هدف ایشان شهادت بود. تقریر‌های مختلفی از این نظریه شهادت وجود دارد. تقریر اول اینکه امام به‌دنبال شهادت عرفانی بوده یعنی مقامی برای امام بوده که به آن مقام نمی‌رسیده مگر اینکه این‌طور شهید شود و زن و بچه او اسیر شوند. این نگاه را در کتاب لهوف سیدابن‌طاووس می‌بینیم.

۳- نگاه دیگری که به شهادت وجود دارد این است که شهادت تکلیف امام است. در نگاه شهادت تکلیفی، امام تکلیف خاص داشته و حرکت او قابل الگوبرداری نیست. در این نگاه گفته می‌شود وقوع عاشورا نوعی برنامه ریزی الهی و خدایی بوده و امام هم باید تکلیف خود را انجام می‌داده و دیگران نمی‌توانند از او الگو بگیرند، چون این یک تکلیف خاص برای امام محسوب می‌شود. این نگاه مرحوم صاحب جواهر است. مثلا اگر بگوییم امام برای امربه معروف و نهی از منکر قیام کرده اشکالی که پیش می‌آید این است که تکلیفی نداشته است. یعنی بعد از اینکه همه هستی و خانواده او به‌خطر افتادند، حضرت دیگر تکلیفی نداشت؛ هرچند برخی فق‌های معاصر مثل امام یا سیستانی می‌گویند اگر تکلیف به‌حدی مهم باشد که حفظ اسلام به آن وابسته باشد با خوف جان و ناموس هم ساقط نمی‌شود؛ اما از نظر فق‌هایی نظیر صاحب جواهر در عاشورا مسائلی فرافقهی وجود دارد، لذا باید عاشورا را به‌نحو تکلیف خاص بفهمیم. همین نگاه در کتاب «فاجعه عاشورا» اثر مرحوم آیت‌الله سیدمحمدسعید حکیم هم دیده می‌شود.
نقدی که شهیدمطهری به این نگاه دارد این است که این نگاه امام را از اسوه بودن خارج می‌کند، درحالی که امام در هر حال اسوه است. خود امام هم فرموده من اسوه شما هستم که این در مقتل ابی‌مخنف از حضرت نقل شده است.

۴- نگاه بعدی، شهادت فدیه‌ای است. این نگاه که برای نمونه در محرق‌القلوب ملامحمدمهدی نراقی دیده می‌شود از مسیحیت گرفته شده است. این نگاه می‌گوید امام‌حسین شهادت کلیه دارد که شفاعت کلیه پیدا کند و شیعیانش را نجات دهد. مطهری نقدی جدی به این نگاه و ریشه مسیحی آن دارد. خلاصه این نگاه را می‌توان در یک بیت شعر ببینیم: «از بهر امتان تبه روزگار بود/ ور نه حسین را به شهادت چه کار بود؟»
یعنی اساسا امام برای شفاعت رفته وگرنه کاری به این مسائل نداشت. همان‌طور که مشخص است یکی از اشکالات جدی این نگاه، نبود نگاه سیاسی-اجتماعی به عاشوراست. گفته می‌شود به‌طور کلی امام برای شفاعت رفته و به مسائلی مانند اینکه خلافتی صددرصد باطل شکل گرفته و صلح‌نامه امام‌حسن (ع) نقض شده و... کاری ندارد.

۵- نگاه بعدی متفاوت با سه نگاهی است که در شهادت گفتیم و از رایج‌ترین نظریات عاشورایی است و آن این است که هدف امام شهادت سیاسی بوده است. یعنی می‌خواسته با کشته شدن خود و با خون خود بنی‌امیه را رسوا کند. کسی که این نظر را خوب تقریر و بیان کرده دکتر علی شریعتی در کتاب حسین وارث آدم است. البته دیگران هم آن را طرح و بحث کردند. مثل شهید هاشمی‌نژاد در کتاب «درسی که حسین به انسان‌ها آموخت».

نقدی که اسفندیاری به کل نظریات شهادت می‌کند این است که شهادت نمی‌تواند هدف باشد. شهادت در هر حال نتیجه است. قصد شهادت معنایی ندارد. مجاهد به جهاد می‌رود که از دین دفاع کند و با ظلم مبارزه کند و نمی‌رود که کشته شود. اگر کشته شد، جانش را در راه خدا داده و به شهادت رسیده است و این نتیجه عمل اوست و هدف او نیست. اساسا شهادت نمی‌تواند هدف باشد، چون اینکه ما کشته بشویم یا نشویم به دست ما نیست. تنها کشته‌شدنی که به دست خود انسان است، خودکشی است؛ بنابراین شهادت نمی‌تواند هدف باشد حالا چه رویکرد سیاسی به آن داشته باشیم و چه رویکرد عرفانی، لذا شهادت نتیجه حرکت امام‌حسین بوده و نه هدف آن.

۶- نگاه دیگری که به‌عنوان ششمین نظر مطرح می‌کنیم نظریه حکومت است که امام برای تشکیل حکومت اسلامی این حرکت را آغاز کرده است. این همان نگاه صالحی‌نجف‌آبادی است (قدیمی‌ترین نظریه درمورد قیام عاشورا). قدما مانند سیدمرتضی هم همین نظر را داشته‌اند و این چیزی نیست که مربوط به روزگار ما باشد؛ منتهی کتاب شهید جاوید این نظر را احیا کرد و بر سر زبان‌ها انداخت.

۷- نظریه هفتم نظریه مرحوم شیخ‌جعفر شوشتری در خصایص‌الحسینیه است که می‌گوید امام در ابتدا قصد حکومت داشته و وقتی دید این امر محقق نمی‌شود، قصد شهادت کرده است، درحالی که اگر شهادت نتواند قصد باشد و هدف قرار بگیرد چه از اول و چه از وسط، همین اشکالی که قبل‌تر عرض شد، به آن وارد است. ثانیا امام وقتی برای حکومت رفته بعد که دیده نمی‌شود، قصد شهادت دیگر لازم نیست و امام، چون بیعت نمی‌کرده به هر حال توسط یزیدیان کشته می‌شده و شهادت محقق می‌شده است، لذا شهادت نتیجه حرکت امام است، حال چه نتیجه قصد حکومت و نرسیدن به آن باشد و چه شهادت، نتیجه بیعت‌نکردن و دفاع از خود باشد. به هر حال شهادت محقق می‌شده و نیازی به قصد ندارد. حتی اگر ما قائل بر این باشیم که امام کلا برای حکومت رفته، امام درنهایت شهید شده پس معلوم می‌شود که خود شهادت را نمی‌توان به‌عنوان هدف مطرح کنیم و به‌عنوان نتیجه باید به آن نگاه کرد.

۸- اشکالی که از نظر بنده (دکتر سعید طاووسی‌مسرور، عضو هیات‌علمی دانشگاه علامه طباطبایی) به این بخش از کتاب اسفندیاری و این دسته‌بندی وجود دارد این است که ایشان نباید ۷ نظر ذکر می‌کرد، بلکه باید ۸ نظر ذکر می‌نمود. باید قائلان به نظریه حکومت را تفکیک می‌کرد.
هشت نظریه در تحلیل قیام عاشورا
یعنی کسانی که به نظریه حکومت اعتقاد دارند و علم امام به جزئیات را منکر می‌شوند مثل صالحی‌نجف‌آبادی و خود اسفندیاری که می‌گوید امام نمی‌دانست که در همین سفر شهادتش رخ خواهد داد، تفکیک می‌شدند. آن‌ها بر این نظرند که امام می‌دانست که درنهایت در کربلا به شهادت خواهد رسید، اما نمی‌دانست در همین سفر به شهادت می‌رسند؛ چراکه امام نمی‌خواست به کربلا برود بلکه می‌خواست به کوفه برود.
 
بیشترین اعتراض به کتاب شهید جاوید را همین مساله یعنی انکار علم امام به جزئیات در پی داشت، بنابراین هستند کسانی که به نظریه حکومت اعتقاد دارند، اما علم امام به جزئیات را هم می‌پذیرند و می‌گویند علم امام به شهادت با قصد تشکیل حکومت منافات ندارد، چون تلاش امام برای تشکیل حکومت یک وظیفه و تکلیف بوده و چه بداند که این به نتیجه خواهد رسید و چه نداند و چه بداند در این مسیر کشته می‌شود و چه نداند، وظیفه از او ساقط نمی‌شود. امام به وظیفه قیام می‌کند اگرچه این حکومت تشکیل نشود و امام کشته شود. اگر سوال شود پس فایده این کار چیست؟ و اگر از ما سوال کنند که امام در چه راهی به شهادت رسید؟ پاسخ می‌دهیم که امام در راه تشکیل حکومت حق به شهادت رسید و این برای دیگران الگوست، ولی اگر کسی قائل به نظریه شهادت باشد اگر از او همین سوال را بپرسند می‌گوید امام در راه شهادت به شهادت رسید و این معنای درستی ندارد، بنابراین از نظر این دسته از علما و صاحب‌نظران امام در عین علم به شهادت به قصد تشکیل حکومت قیام کردند.

اولین‌بار این نظر را علامه‌مجلسی در رساله «حکمت شهادت» امام‌حسین مطرح می‌کند و این کتاب به فارسی نوشته شده است؛ چراکه می‌خواستند مخاطب عام هم این مطلب را بفهمد، چون مورد سوال بوده است. پس از علامه‌مجلسی سیدنعمت‌الله جزایری در کتاب «انوار‌النعمانیه» هم همین نظر را دارد که از استاد خود علامه‌مجلسی این نظر را گرفته است. از معاصران هم برخی بر این نظرند که امام‌خمینی (ره) و همین طور شیخ‌رضا استادی، مرحوم آیت‌الله امینی و آیت‌الله مکارم‌شیرازی و همین‌طور علامه‌طباطبایی در المیزان را می‌توان نام برد.

پس آنچه ما در تقسیم‌بندی اسفندیاری در عاشوراشناسی اضافه کردیم، نظریه هشتم است که می‌گوید قیام حضرت به قصد حکومت و در عین علم به شهادت است و همین را هم ترجیح دادیم.

نویسنده: دکتر سعید طاووسی‌مسرور، عضو هیات علمی دانشگاه علامه طباطبایی

اختصاصی پایگاه تحلیلی خبری شعار سال، برگرفته از منابع گوناگون
اخبار مرتبط
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار
پربازدیدترین
پربحث ترین