پایگاه تحلیلی خبری شعار سال

سرویس ویژه نمایندگی لنز و عدسی های عینک ایتالیا در ایران با نام تجاری LTL فعال شد اینجا را ببینید  /  سرویس ویژه بانک پاسارگارد فعال شد / سرویس ویژه شورای انجمنهای علمی ایران را از اینجا ببینید       
دوشنبه ۲۶ شهريور ۱۴۰۳ - 2024 September 16
کد خبر: ۳۹۵۹۳۲
تاریخ انتشار : ۰۵ شهريور ۱۴۰۳ - ۰۵:۵۷
همه ما درد انواع تفکر‌های چسبناک، اندیشیدن تا سر درد پوچی، تفکرات غیرجامع، تفکر در شرایطی که عمل کردن مقدم بود، تفکر در زمان و شرایطی که موقعیت اضطرار مطرح است و ... را چشیده ایم. همه ما متوجه شده ایم که بخش زیادی از انسان‌های موفق از نظر مادی، فاقد تجارب و سوابق آکادمیک هستند (هرچند بحث تفکر با تجارب آکادمیک و مدرک گرفتن، دو بحث دارای جنبه‌های اشتراکی، اما بشدت مجزا می‌باشند). حال سوال اینجاست که با این حجم معایب، تفکر و اندیشیدن خوب است یا بد؟ در پاسخ باید بیان داشت که اندیشیدن و توان تفکر در صورتی مفید فایده است که از نوع جامع بوده و همچنین در کنار آن، دو بحث اراده ورزی و بحث اعتقادات و حوزه ارزشی، مطرح باشد. تفکر غیرجامع و تفکر بدون اراده ورزی و نظام اعتقادی، به هیچ جا نمی‌رسد. این آسیبی است که متاسفانه غالب دانشگاه‌ها مبتلا به آن بوده و تاکیدات خاص بر تفکر کلاسیک (تفکر منجر به ایجاد تخصص صرف) دارند.

شعارسال: جیم کری آنجا که می‌گوید تفکر مسئول بخش زیادی از مشکلات منه، بنوعی درست می‌گوید و از جهتی هم اشتباه می‌کند. منظومه فکری بدلیل ماهیت وجودی فکر و اتصال دائمی بین کل و جز، ایده ال‌ها و کمال‌ها را می‌خواهد، ولی در عمل، انسان‌ها توانمندی‌های محدودی برای تحقق ایده ال‌ها دارند.. تفکر فقط کار خودش را می‌کند و شناخت و دانایی ارایه می‌کند و از حوزه‌های ارتباطی، روانی و ارزشی کناره می‌گیرد و خودش را به بی تفاوتی می‌زند. در واقع تفکر دوست دارد فرد، بنوعی یک راکتور خود گردان باشد و تفکر وظیفه صرف جهت دهی بدان را داشته باشد. این تنها، یک چهره از مشکل بدبخت شدن با تفکر است.
چهره و جنبه دوم داستان بدبخت شدن با تفکر از اونجا نشات می‌گیرد که افراد در دنیای واقعی دارای صاحت زندگی اجتماعی بوده و مستاجر اجتماعی هستندکه با آن‌ها وارد معامله شده و بشکلی اجباری به زندگی فرد جهت می‌دهد. تفکر کمال گرا، ایده آل اندیش، تخصص محور، تفکر ضعیف، تفکر خطی و یک جانبه،. این واقعیت را هم انکار نموده و یا نادیده می‌گیرد و حتی ممکن است فرد را با امید‌های نابجا و انتظار‌های کور (تقدیر گرایی) فریب بدهد.

تعداد بازدید : 3


اما جنبه اشتباه کردن جیم کری آنجاست که تفکر، یکی از سه ابزار درونی قدرت است (در کنار تربیت و نظام ارزشی- دینی). اگر فرد بیاموزد که منظور از تفکر، فکر کردن صرف نبوده و باید با انواع تفکر آشنا شده و توسعه اش داده و تحت کنترل بگیرد (تحت کنترل دراوردن اندیشیدن و نیندیشیدن را).
انسان برای استفاده از توانمندی تفکر باید تربیت شود. منظور از تربیت، توان بلند شدن، بعد از شکست و مقابله با ناتوانی ها، توان خلق اراده معطوف به خواست، توان در اختیار گرفتن قدرت است. انسانی که تربیت نشود، حتی اگر صاحب قویترین تفکر‌ها هم باشد، در حداعلی شرایط، کارگر فکری دیگران است.
سومین ابزار مورد نیاز برای بهره گیری از توان تفکر، ابزار دین است. منظور ما از دین، نهاد دین با دیدگاه‌های عرفی، سنتی، تقلیدی، تقدیر گرایی، دین سیاسی، دین تحریف و بدعت، دین مناسک گرای سمبلیک و. نبوده و منظور، سامانه ایجاد نیروی خلق معنا، زیبایی، شناخت و حمایت است. ترکیب برداشت‌های سنتی، روشنفکری، شهودی، عرفانی و اوردادی از دین با یکدیگر در قالب فقه پویا است. سامانه‌ای که آرام آرام سبب تشکیل عقل پایه (یعنی ترکیب عقل و تفکر، تربیت، دین با یکدیگر) در فرد می‌شود. عقل پایه بدلیل ترکیب عقلانیت با اراده گرایی، انسان‌ها را بلند می‌کند و وارد زندگی اجتماعی می‌نماید. سیاست، اقتصاد، حوزه روان، دین (در معنای چارچوب اجتماعی آن) و .. با حضور و نقش آفرینی عقل پایه جهت پیدا می‌کنند. فردی با این خصوصیات جامعه را جهت می‌دهد، ضمن اینکه در همان جامعه دارد رشد می‌کند و زندگی را جلو می‌برد.

* آیا بر اساس توضیحات ارایه شده، پاسخ دادن به سوال و داستان جیم کری تمام شد، مسلما نه.
فردی که طعم ترکیب عوامل سه گانه درونی جهت دهنده به فرد و اجتماع (یعنی عقل، تربیت، دین) را در قالب عقل پایه چشیده و توانست پاسخگو به ابعاد اقتصادی، سیاسی، روانی و چارچوب‌ها و قاعده گذاری‌های اجتماعی خودش باشد، در مرحله بعدی ادعای اراده ورزی و جهت دهی به اجتماع و یا حاکمیت را پیدا می‌کند. انسان‌های بد، بعد از راه افتادن این راکتور، دنبال انباشت گری می‌رند و انسان‌های خوب، دنبال میراث سازی بینانسلی.

آیا تفکر و اندیشیدن یک امر واهی و کم ارزش در دنیای مادی است؟

حالا برگردیم به سوال اول، آیا تفکر باعث و بانی همه مشکلات ماست و باید از شرش خلاص شویم؟ ان‌هایی که از شرش خلاص می‌شوند، چطور زندگی می‌کنند؟
افرادی که مسیر بالا را طی نمی‌کنند، زندگی بر اساس سائق‌ها و تکانش‌های درونی (جهت گیری بر اساس فشار غریزه)، زندگی بر اساس الگوی انعکاس اجتماعی (جامعه چه چیزی را القا می‌کند و چه چیز‌هایی مد است) و زندگی بر اساس رقابت و قدرت (قانون بقا در جنگل) را در پیش می‌گیرند. جامعه‌ای سیاست زده، مصرف گرا، سطحی، غیر متعهد، انباشتی و غیره، برخی از مختصات چنین جامعه‌ای است.

مجددا باید پرسید که بر اساس توضیحات ارایه شده و در پاسخ به سوال جیم کری، آیا باید تفکر را در زندگی اجتماعی کنار کذاشت یا اینکه اقدام به توسعه آن نمود و همچنین در کنار تفکر، باید تربیت و اراده ورزی و در نهایت، توسعه باورداشت‌های اعتقادی و ارزشی را ارایه کرد.

این داستان بنوعی دیگر برای تحصیلات دانشگاهی و کسب تخصص، بدون نظرداشت به سامانه‌های تربیتی و اعتقادی-ارزشی نیز درست است. دکتر فرانکل از معدود کسانی بود که موفق شد از زندان آشویتس در لهستان زنده بیرون آید
او در نامه‌ای خطاب به معلمان سراسر جهان برای تمام تاریخ اینگونه می‌نویسد.

آیا تفکر و اندیشیدن یک امر واهی و کم ارزش در دنیای مادی است؟

پایگاه تحلیلی خبری شعار سال، برگرفته از منابع گوناگون

اخبار مرتبط
خواندنیها و دانستنیها
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار
پربازدیدترین