پایگاه تحلیلی خبری شعار سال

سرویس ویژه نمایندگی لنز و عدسی های عینک ایتالیا در ایران با نام تجاری LTL فعال شد اینجا را ببینید  /  سرویس ویژه بانک پاسارگارد فعال شد / سرویس ویژه شورای انجمنهای علمی ایران را از اینجا ببینید       
کد خبر: ۹۱۴
تاریخ انتشار : ۱۸ مهر ۱۳۹۴ - ۱۳:۰۳
محمد درویش: من اگر جای معصومه ابتکار بودم، هرگز ورودی ستاد سازمان حفاظت محیط زیست را در پردیسان تبدیل به نهادی نمی کردم که حضور یا غیاب کارمندانش، یگانه ملاک آگاهی از کارآمدیشان باشد. چه بسیار کارمندانی که جسم شان در پردیسان است، اما فکر و ذهنشان هر جایی، جز آنجایی که باید باشد و برعکس! در صورتی که یک صندوقدار بانک یا نگهبان ساختمان یا دفتردار دبیرخانه، وقتی هستند و کارایی دارند که واقعاً باشند.


شعار سال: من اگر جای معصومه ابتکار بودم، فرمان می دادم تا سهل ترین مقررات ممکن وضع شود تا آنهایی که منتظر رسیدن ساعت ۱۶ در پردیسان هستند؛ منتظر پنج شنبه و یا منتظر ۲۰ سال و ۲۵ سال خدمت بیش از این منتظر نمانند و به سهولت از پردیسان به جایی که مایلند، نقل مکان کرده، مرخصی بدون حقوق گرفته یا پیش از موعد بازنشسته شوند.

من اگر جای معصومه ابتکار بودم، یکبار از ساعت ۵ دقیقه به ۱۶ خودم را به ورودی ساختمان مرکزی می رساندم تا با شگفتی و تأسف، خیل کارمندانم را؛ پرسنلی که باید سنگردار شجاع و دانای این روزهای غم انگیز و بحرانی محیط زیست ایران باشند، ببینم که چگونه حاضرند برای آنکه در کمترین فاصله با ساعت ۱۶ از پردیسان دور شوند، چندین دقیقه بیشتر در صف خروج و انگشت زنی بمانند، اما در اتاق کار خود در پشت رایانه های خویش چند دقیقه ای بیشتر نمانند تا مجبور نشوند صف تأسف بار خروج از پردیسان را شکل دهند!

من اگر جای معصومه ابتکار بودم، یکبار با آنها در راهپیمایی هفتگی دوشنبه ها شرکت کرده و به جای اینکه تا ساختمان معاونت طبیعی همراهی شان کنم، یک دور کامل در پردیسان میزدم و در تمام طول آن مدت به سخنان و درد دلهاشان گوش می دادم.

و آنگاه

آنگاه من اگر جای معصومه ابتکار بودم، از آنها می پرسیدم: چرا برای یکبار هم که شده در اعتراض به انفعال کامل دولت نسبت به خشک شدن حوضهی آبخیز کُر و سیوند؛ خودسوزی زمین در پریشان و خان میرزا؛ نشست زمین در قهاوند، معین آباد ورامین، آبی بیگلو و میناب؛ به گل نشستن تالاب انزلی؛ پیشروی باورنکردنی بیابان در دشت سگزی؛ عدم اجرای نخستین مصوبه ی شورای عالی محیط زیست در سال ۱۳۹۲، خبر اجرای بدون ارزیابی پروژه ویرانگر ایرانرود توسط مقامات ارشد کشوری و لشکری و صدها مورد دیگر هرگز ناخشنودی خود را اعلام نکرده، بیانیه ای صادر یا گردهمایی آرامی را شکل ندادید؟

راست آن است که مدیریت حاکم بر محیط زیست ما البته که پر از لکنت های ریز و درشت در طول این سالها بوده؛ اما حقیقت تأسف بارتر آن است که برخی از کارمندان، کارشناسان و مدیران سازمان متولّی طبیعت ایران گناه بی تفاوتی، انفعال یا کاهلی خود را در برابر موج شتابان جریان های کاهنده ی کارایی سرزمین، به آن لکنت ها پیوند زده و برای عشق نداشته شان به محیط زیست وطن، حجت میتراشند و پشت ندانم کاری ها و بی عدالتی های سامانه ی دیوانسالارانه ی حاکم بر محیط زیست پنهان می شوند.

نگاه کنید به مواجهه ی کارمندان پردیسان و ۳۱ اداره کل محیط زیست کشور در جای جای وطن نسبت به همراهی با روز جهانی بدون خودرو در آخرین برگ از تابستان ۱۳۹۴٫ آن همه بی تفاوتی از کجا می آید؟! وقتی هفت هزار پرسنل سازمان مسئول در حوزه ی محیط زیست کشور اینگونه خاموش از کنار این روز می گذرند، دیگر چه انتظاری از همراهی مردم و مدیران ارشد حکومتی با چنین روزی داریم؟ و دیگر چگونه می توانیم از دیده نشدن گلایه های معیشتی و سهم ناچیز بودجه های حکومتی در سازمان حفاظت محیط زیست گله مند باشیم؟

بله سازمان حفاظت محیط زیست، همواره یکی از ضعیفترین و فقیرترین سازمانها در کابینه ی دولت های شکل گرفته در پس از پیروزی انقلاب اسلامی بوده است؛ اما ما برای این ستم آشکار و بیعدالتی انکارناپذیر به راستی چه کرده ایم که نشان دهیم: برای رستگاری ساکنان ایران زمین باید به اقتدار سازمان متولّی طبیعتش بایسته تر نگاه شود؟ !

جان کلام آنکه تا زمانی که نگاه تک تک مدیران و کارمندان و محیط بانان این سازمان به مواهب طبیعی سرزمینی که دوستش دارند، چون نگاه به ارزشهای متعالی غیرقابل معاملهای چون خداوند، پدر، مادر و وطن نباشد، نمیتوان انتظار معجزه ای از بیرون را داشت که با اسب سفید آمده و مشکلات درون و برون سازمانی این نهاد هفت هزار نفری را حل کند.

در این میان، نمیتوانم از آن ۵ نفر بگذرم !

آن پنج نفر از همکارانم که در ۳۱ شهریور ۱۳۹۴ از خودرو شخصی خود استفاده نکردند و کورسوی امید و نور را همچنان در این سیاهکدهی ناامیدی و انفعال روشن نگه داشتند.

نمیتوانم از آن بلال فروش رضوانشهری بگذرم که اعلام کرد: هر که کیسهای پر از زباله به او تحویل دهد، یک بلال رایگان هدیه می گیرد؛ نمیتوانم از عضو شجاع شورای شهر بندرعباس بگذرم که چگونه با تنپوش رسمیاش به درون لولهی

فاضلاب شهری پیش از ورود به خلیج فارس رفت و با همان هیبت خود را به جلسه شورای شهر رساند تا اعتراضش را به این جنایت محیط زیستی آشکارا به گوش ایرانیان برساند.

نمیتوانم از آن چند ده نفر هموطن سبزاندیشم بگذرم که در شامگاه ۳۱ شهریور خود را از چهار سوی تهران با دوچرخه به میدان تجریش رساندند تا ثابت کنند که امید را نمیتوان ذبح کرد .

و نمیتوانم از حرکت ستایش برانگیز شهردار و تمامی کارمندان شهرداری ارومیه در استفاده از دوچرخه برای رسیدن به محل کار در آخرین روز شهریور ۹۴ بگذرم

با اینهاست که زمستان را سر میکنم

همین و تمام.

با اندکی اضافات و تلخیص برگرفته از وبسایت کشاورزی،منابع طبیعی و محیط زیست، تاریخ انتشار 9 مهر 1394،کد مطلب - www.iann.ir

اخبار مرتبط
خواندنیها و دانستنیها
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار
پربازدیدترین
پربحث ترین