شعار سال: حسن شیخ حائری:دور تا دور صحن اصلی حرم مطهر حضرت فاطمه معصومه (س) در قم که امروزه آن را به نام صحن امام رضا (ع) میشناسند حجرههایی است که اکثرا مستطیل شکل هستند و مانند یک دالان، به عمق کشیده شدهاند.
در برخی از این حجرهها، شخصیتهایی از علما و بزرگان مدفون هستند و هنوز هم برخی از بزرگان را در این حجرهها دفن میکنند.
در گوشه این صحن و در نزدیکی صحن کوچک که امروزه آن را به نام صحن امامهادی (ع) میشناسند حجرهای خودنمایی میکند که اگرچه عنوان و تابلوی «دفتر اشخاص گمشده»، بر سر درِ آن دیده میشود، اما افراد نامآشنایی در آن دفن هستند.
نوشته کنار در ورودی نشان میدهد که در این حجره، دو شخصیت ادبی با نام خانوادگی «اعتصامی» آرمیدهاند؛ یکی «یوسف» که نویسنده و مترجم بود و نمایندگی مجلس را هم در زمان خود تجربه کرد، و دیگری «رخشنده» با تخلص «پروین».
اگرچه یوسف، هم پدر پروین بود و هم نخستین استادش، اما امروزه این شاگرد از آن استاد، مشهورتر و معروفتر است.
سنگ قبر این دو به عنوان پدر و دختر یا استاد و شاگرد، در کنار هم و تقریبا رو به روی میز دفتر اشخاص گمشده است.
همچنین نوشتهای در کنار در ورودی است که این جملات در آن به چشم میخورد:
«بانو اختر پروین اعتصامی
... شعر پروین شیوا، ساده و دلنشین است؛ عمر پروین بسیار کوتاه بود تا اینکه دست اجل او را در 34 سالگی در سال 1320 شمسی از جامعه ادبی گرفت ... .»
او را مشهورترین شاعر زن ایران برمیشمارند که در جوانی و بر اثر بیماری حصبه، بدرود حیات گفت و به سرای باقی شتافت. پس از مرگ، یادداشتی از او با این عنوان که «این قطعه را برای سنگ مزار خودم سرودهام»، یافت شد و همان بود که بر سنگ مزارش حک شده است و همچنان از پشت درهای بسته دفتر اشخاص گمشده، قابل خواندن است:
«اینکه خاک سیهش، بالین است
اختر چرخ ادب، پروین است
گر که جز تلخی ایام ندید
هر چه خواهی، سخنش شیرین است
صاحب آنهمه گفتار امروز
سائل فاتحه و یاسین است
...
بیند این بستر و عبرت گیرد
هر که را چشم حقیقت بین است
هر که باشی و ز هر جا برسی
آخرین منزل هستی این است
آدمی هر چه توانگر باشد
چون بدین نقطه رسد، مسکین است»
دیوان اشعاردیوان اشعار، تنها اثر مدون به جا مانده از پروین اعتصامی است که باید گفت عدالتخواهی، ظلمستیزی، یاور مظلوم بودن و اخلاق و حکمت، روح اشعار او را تشکیل میدهد؛ اشعاری که اوج آن در شعری مانند «اشک یتیم»، قابل دسترسی است و البته بسیاری از ما هم از این شعر مشهور در کتب درسی سابق خود، خاطرات فراوانی داریم:
«روزی گذشت پادشهی از گذرگهی
فریاد شوق بر سر هر کوی و بام خاست
پرسید زان میانه یکی کودک یتیم
کاین تابناک چیست که بر تاج پادشاست ...»
عدالتخواهی و ظلم ستیزی پروین اعتصامی چنان بود که پیشنهاد ورود به دربار پهلوی را رد کرد و البته مدال لیاقت اهدایی از سوی دربار را هم نپذیرفت و به جای آنها، شعر «صاعقه ما، ستم اغنیاست» را سرود.
مفاهیم شعر پروین، به شعر حکمی ناصر خسرو و سعدی بسیار نزدیک است.
همچنین وی را باید یادآورِ سبکی در شعر ایران دانست که از آن با عنوان شعر «مناظره» یا «پرسش و پاسخ» یاد میشود و حکایات «نخ و سوزن»، «عدس و ماش» و «نخود و لوبیا» از آن جمله است؛ حکایاتی به ظاهر ساده و یا حتی طنزگونه که البته حکمتهای فراوانی در آنها موج میزند:
«نخودی گفت لوبیایی را
کز چه من گردم این چنین، تو دراز؟
گفت: ما هر دو را بباید پخت
چارهای نیست، با زمانه بساز.»
نمونه دیگر، شعر «سیر و پیاز» است که در بطن آن، رذیلت اخلاقی «عیبجویی»، مذمت میشود:
«سیر یک روز طعنه زد به پیاز
که تو مسکین، چقدر بد بویی
گفت: از عیب خویش بیخبری
زان ره از خلق، عیب میجویی.»
این سبک مناظرهای و سئوال و جواب، حدود یک چهارم از اشعار دیوان پروین اعتصامی را تشکیل میدهد؛ اشعاری که وی از حدود 10 سالگی آنها را سروده است و با توجه به رفت و آمد بزرگانی مانند علامه دهخدا و ملک الشعرای بهار به خانه یوسف اعتصامی، رخشنده از کودکی، این اشعار را برای این استادان و البته برای پدرش میخواند و آنان نیز، او را به تداوم شعرسرایی تشویق میکردند.
پروین در جوانی رخ در نقاب خاک کشید، اما اشعارش برای همیشه، چراغی برای ادب دستان و آزادی خواهان بر فروخت تا در کنار آرامگاهش و نزد کریمه اهل بیت(س)، اشعار حکمت آمیزش را زمزمه کنند:
«رهنمای راه معنی جز چراغ عقل نیست
کوش پروین تا به تاریکی نباشی رهسپار»
با اندکی اضافات و تلخیص برگرفته از خبرگزاری فارس، تاریخ انتشار 25 اسفند 1394، کد مطلب: - : آدرس سایت: www.farsnews.com