شعار سال: زمانی که در جستوجوی شناخت این مبحث برمیآمدیم، تنها حربهای که برخیها از آن استفاده میکردند، «آموزش جنسی» بود و پس از آن هزاران لعن و نفرین که دشمن قصد نفوذ به بنیان خانواده ایرانی را دارد. درست است هدفی جز این هم نداشت، اما هیچکس بهوضوح برای ما تشریح نکرد که 2030 چه بود؟ از کجا آمد، با چه هدفی؟ به کجا رفت؟ چرا بعد از 2030 دغدغه تربیت جنسی کودکانمان را پیدا کردهایم؟ گویا با پدیدآمدن حیرتانگیز برخی آسیبها، بهجای توجه به ساختبخشی، دانشمحوری، بافتارمندی برای روانسازی یک مسئله، عادت کردهایم با شیوه فرافکنی دیرها و خانقاهها جلوی یک مصیبت را بگیریم. اواخر دهه 90، شش اجلاس منطقهای بهمنظور تدوین چارچوب عملهای منطقهای آموزش برای همه تشکیل شد؛ هدف اصلی این اجلاس «آموزش برای همه» بود که تحت عنوان سند داکار از آن یاد میشود. سند داکار یک هدف ظاهرا ایدهآل آموزشی برای همه جهانیان بود، اما خطمشیهای کارگزاران این سند برای آدمیان آشکار نشد. خودش در سال 2000 آمد و خودش هم در سال 2015 رفت؛ میهمانی ظاهرا آرام و سربهزیری که هنگام خواببودن میزبان، توازن قدرت دینی و آموزشی کشورها را محک زد و راه را برای میهمان ناخواندهای دیگر باز کرد.
در سپتامبر 2015 رهبران کشورهای عضو
سازمان ملل متحد در اجلاس عالیرتبه متعهد شدند تا اهداف و دستور کار جهانی توسعه
پایدار (2030) را مدنظر قرار دهند؛ این دستور کار، 17 هدف اصلی و 169 هدف ویژه داشت
که هدف چهارم توسعه پایدار 2030 با عنوان «به سوی آموزش و یادگیری مادامالعمر با
کیفیت، برابر و فراگیر برای همه» در نظر گرفته شده بود؛ باز هم هدفی ظاهرا آرمانی
و ایدهآل. حتی یک کودک هم متوجه میشود که خرس خفته، باز هم خرس است و هدفی جز
بلعیدن ندارد، اما گویا برخی عادت کردهاند که تبیین حقوق مثلا برابر ازسوی
ابرقدرتها، این دایههای عزیزتر از مادر، را باور کنند. ابرقدرتها در ساختار
آموزشی خود «هنر ممکن» را بهحتم تبدیل میکنند چراکه میدانند تنها از طریق آموزش
است که میتوان ضربهها و لطمههای جبرانناپذیری بر شاهرگ حیاتی اعتقادات، فرهنگ
و پایبندی به ارزشهای یک ملت وارد کرد. این سند از الجیبیتیها صحبت کرد که
زمان برد تا متوجه شویم مضمون دهشتناک آن چیست، اما ما برعکس عمل میکنیم؛ بهجای
قدرتمندکردن نظام آموزشی، نظام اقتصادی را فربه میکنیم و حاضریم انسان اقتصادی
داشته باشیم اما انسان آگاه و عاقل نه و نظام آموزشی تکیده را بر دوش انسانهای
خمیده میگذاریم تا لنگانلنگان حملش کنند بهسمت هدفی که بهجای سرمایه انسانی،
انسان سرمایهدار را ارج مینهد. حال که پس از گذران بحران 2030 به خود آمدهایم،
همچنان اسرار ناهنجاریهای جنسی کودکانمان را سربهمهر قرار میدهیم. در اکثر
مواقع در لحظه یک مهم را برجسته میکنیم، هزینه میکنیم، همایش تشکیل میدهیم و در
جلسات هر کجا که واژه کم آوردیم میگوییم فرهنگسازی میکنیم... اما از کجا؟ آیا
جز این است که فرهنگ، خود «مردم»اند؟ آیا جز این است که وسیله فرهنگسازی «آموزش» است؟
چرا تربیت جنسی کودکان همچنان مسکوت مانده است؟ چرا ابرقدرتها ممکنها را حتم میکنند،
اما ما ممکنها را غیرممکن؟ اگر میخواهیم در دام تفکر نئولیبرالیستی قرار نگیریم
پس خودمان سند ملی آموزشمان را بهبود ببخشیم؛ بنابراین میتوانیم:
- با یک کنش ذهنی-معنایی درست، به بازنگری ساختار آموزشی بپردازیم؛
غیرممکن نیست.
- با یک کنش فردی مناسب، مراقبه، تعقل و تفکر عمیق را به فراگیرانمان
بیاموزیم و امکان قابلیت تجمیعی به تکتک فراگیرانمان بدهیم چراکه بهدرستی میدانیم
با پروراندن ذهن عمیق، ذهن و کالبد فراگیر نظام آموزشی ما در برابر آسیبها
واکسینه میشود.
- به واسطه یک کنش اجتماعی، همگرایی ذهنی و عقیدتی در بین فراگیرانمان
پدید آوریم، بماند که گاه نظام آموزشی برای حفظ حرمتها بسیار تقلا میکند، اما
لاابالیگری و ولنگاری در برخی خانوادهها فراگیر ما را دچار تزلزل فکری میکند که
حقیقتا کدام آموزه درست است؟ آموزههای مدرسه یا خانواده؟
و در نهایت:
- در یک کنش نقادانه فعال، چهار مسیر را سپری کنیم. توصیف، تفسیر،
ارزشیابی و مضمونیابی که ببینیم براساس هدف درنظر گرفتهشده تا چه میزان مسیر را
درست رفتهایم و به هدف موردنظر دست یافتهایم؟
اما حال درباره تربیت جنسی فراگیران نظام آموزشی این سرزمین چه دغدغههایی
وجود دارد؟ چطور بر این دغدغهها فائق آییم؟ پاسخ سؤالات را نظام آموزشی چگونه
تبیین کند؟ چگونه فراگیران میتوانند بر نیاز و کشش جنسی خودشان کنترل داشته
باشند؟ چگونه پاسخ سؤالهای جنسیشان را بیابند؟ کلید طلایی مدیریت رفتار جنسی
فراگیران چیست؟
بهدرستی میدانیم که آموزش به کودکان یک چرخه بهرهوری سرمایه انسانی
است و بسترساز سرمایهگذاری برای آینده. اما خویشتنشناسی علمی و آموزشی را چگونه
در کودکان بهعنوان سرمایههای انسانی نهادینه کنیم؟ بهتر است برای برداشتن گامهای
مؤثر در حوزه تربیت از خودکامگیهای خود-خواه دوری کنیم؛ (آنگونه که جان استوارت میل از آن تحت عنوان روشنگری خطری
یاد میکند) و بهتر است مفاد تربیت جنسی را بهوضوح برای همگان تبیین کنیم تا از
میان فراگیران و برای فراگیران، مباحث خویشتنشناسی و خودمراقبتی بهوضوح تبیین
شوند و در هالهای از ابهام باقی نمانند. برخی کارگروهها نظیر کارگروه «تربیت جنسی و عفافگرایی» در خراسانرضوی
موفق به طراحی بسته تربیت جنسی فرزندان برای والدین شده است که از نیمه سال 94 در
حدود200 مدرسه اجرا شد و همچنان ادامه دارد. میتوان ابتدا کارگروههای آموزشی را
با اهداف ذیل برای کودکان و والدینشان طراحی کرد: بررسی کلی مبانی و اصول و نکات
موردتوجه تربیت جنسی در برنامه درسی پایههای اول تا ششم، بحث درباره تدوین
برنامه درسی آموزشِ جلوگیری از سوءاستفاده جنسی، بحث درباره محتوای تربیت جنسی
کودکان، پیشگیری از آسیبهای اجتماعی با محوریت صیانت از خانواده، مبحث خویشتنداری،
آموزش مراقبت از خویشتن به کودکان، پیچیدگیهای تربیت جنسی، کاربرد مزاجشناسی در
حوزه تربیت جنسی، نقش تغذیه در تربیت جنسی، خودتنظیمی در تربیت اسلامی و نقش
کارکردهای اجرائی (مغز)
شعار سال، با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از روزنامه شرق، تاریخ انتشار 6 خرداد 97، شماره: 3158