شعار سال: اردکانیان در سخنان خود به تبعات منفي توزيع نامناسب آب و اثر آن بر زوال تمدن اشاره ميكند و معتقد است محدوديت منابع آب در ايران بايد به خردورزي متفاوت براي توسعه منجر شود. يعني اينگونه نباشد كه با تفكر فراواني آب، صنايع آببر در نقاط كمآب ايجاد شود. به اعتقاد اردكانيان، آب محدوديت اصلي براي توسعه ايران است در نتيجه بايد براي اجراي برنامههاي خود آمايش آبمحور داشته باشيم. وزير نيرو نيمنگاهي هم به اصلاح ساختار اقتصادي بخش آب و انرژي دارد. مشروح گفتوگوي رضا اردكانيان در ادامه ميآيد:
ایده
سازگاری با کمآبی چه اهدافي را در عرصه آب و انرژي دنبال ميكند؟
هدفی که ما در عرصه منابع محیطزیستی و بالاخص آب و انرژی دنبال میکنیم،
حداقل در پنج محور خلاصه میشود. اول، پایدارسازی منابع آب و انرژی به نحوی که
نیازهای نسل امروز و نسلهای آتی را برآورده كند. دوم، بتوانیم تقاضای فزاینده
ناشی از ضرورت توسعه را برآورده کنیم. سوم، تخریبهای موردي در گذشته، بهواسطه
اندیشهها، گفتارها و کردارهای نادرست را جبران کرده و به احیای ظرفیت زیستپذیری
کشور بپردازیم. چهارم، کیفیت زندگی ایرانیان را با قید پایداری بالا ببریم. پنجم،
بهرهبرداری از منابع محیطزیستی را با ارزشهای اساسی انسانی نظیر عدالت، نفی
خشونت، نفی فساد، رعایت اصول اخلاق پیوند بزنيم و استفاده از منابع آب و انرژی
معطوف به تحقق چنین ارزشهایی باشد. تحقق این محورها با نظام بههمپیوسته اندیشه،
گفتار و کردار حاکم بر نظام مدیریت منابع آب و انرژی ایران مرتبط است. من معتقدم
باید نظام اندیشهای و نظری منسجمی بر رویکرد ما به مدیریت منابع آب و انرژی حاکم باشد.
تاكنون براي دستيابي به اهداف خود در حوزه آب و انرژي
چه اقداماتي انجام دادهايد؟
من تاکنون در نه ماه گذشته، وجوه مختلف این نظام فکری را
برشمردهام. برخی گزارههای اساسی این نظام فکری عبارتاند از: آب و انرژی کاملا بههمپیوسته
هستند و هرگونه پایدارسازی در این دو منبع به یکدیگر وابسته است. در حوزه آب و
انرژی و بالاخص در عرصه آب، نیازمند رویکرد میانبخشی هستیم و باید مسئله آب را
واحد دید و از تکهتکهکردن مسئله و سپردن هر تکه از آن به یک دستگاه و تشدید
تقابل میان دستگاهها در مأموریتها اجتناب کرد. این به معنای ادغام دستگاهها
نیست، بلکه رویکرد بههمپيوسته به مسئله را ایجاب میکند. مدیریت توأمان عرضه و
مصرف/تقاضا در هر دو بخش آب و انرژی، محور اندیشه، گفتار و کردار وزارت نیروست.
چنان نیست که بعد از چندین دهه عادتکردن مدیران، نیروی انسانی و اذهان به
رویکردهای پیشین، با تغییر چند مدیر، رویکردها به کلی عوض شوند و مسیرهای جدیدی در
پیش گرفته شود. گرایش به سمت اهداف پنجگانهای که برشمردم به تولید اندیشه، تولید
گفتار و برنامهریزی برای کردارها و اقداماتی نیاز دارد که رویکرد جدید و اهداف
متناسب با آنها را پیش ببرند. ورود به این عرصه، نیازمند مفهومسازی و تشریح همه
ابعاد این مفاهیم است.
سازگاری با کمآبی چگونه محقق ميشود؟
هر اندیشه و گفتمانی دارای مفاهیم محوری است. مفهوم «سازگاری با کمآبی» یکی
از بنیادینترین مفاهیم دوران جدید در مدیریت منابع آب و انرژی است. من اصرار دارم
که آب و انرژی با یکدیگر بهکار برده شوند، هرچند ما تنها از ماده آب در مفهوم
«سازگاری با کمآبی» استفاده کردهایم. «سازگاری با کمآبی» اگرچه در قالب یک
کارگروه ملي در هيئت وزيران تشکیل شده و سازوکاری بینسازمانی برای هماهنگکردن
دستگاههای مرتبط با آب و انرژی است، اما اندیشههای بسیار و اقداماتی متفاوت از
آنچه در گذشته نسبت به آنها اهتمام داشتهایم، جوهره سازگاری با کمآبی است.
سازگاری با کمآبی به آن معناست که بپذیریم: کمآبی همزاد تمدن ایرانی است که باید
توهم فراوانی آب را کنار بگذاریم. با وجود کمآبی میتوانیم تمدنی بالنده و توسعهای
پایدار و تضمینکننده امنیت و کیفیت زندگی ایرانیان بنا کنیم همانگونه که نسلهای
گذشته این کار را انجام داده بودند. تأمین منابع آب و انرژی جدید را باید دنبال
کنیم اما آنچه اولویت دارد، مدیریت مصرف و تقاضای منابع موجود است. ما تنها زمانی موفق میشویم که
مسئله آب و انرژی را بین سازمانهای مختلف تقسیم نکرده و بدون هماهنگی بینسازمانی
و بدون هدف مشترک پایدارسازی منابع آب و انرژی، عمل نکنیم. کارگروه ملی سازگاری با
کمآبی شروع به کار کرده و اگرچه من و همکارانم مجدانه برای موفقیت آن تلاش خواهیم
کرد، اما همزمان میدانیم که سازگاری با کمآبی فرایندی کند و نسبتا درازمدت است.
تحولات زیادی در ذهنها و نگرشها، تنظیمات اقتصادی، فناوریها، الگوهای رفتاری اجتماعی
و فرهنگی و عوامل مؤثر بر اقتصاد سیاسی لازم است تا سازگاری با کمآبی امکانپذیر
شود. ما به دقت میدانیم که سازگاری با کمآبی به جهات مختلف فرایندی اجتماعی است.
این فرایند هم از جهت ضرورت تغییر رفتارهای مصرف آب و انرژی، اجتماعی است و هم از
منظر ضرورت مشارکت همه اقشار مردم، اجتماعی است.
ما نیازمند تولید گفتار درباره سازگاری با کمآبی هستیم؛ زیرا گفتارها
از حد بیان فراتر میروند و به جامعه جهت میدهند. اندیشهها در قالب گفتارها بیان
میشوند. من امروز اصرار دارم در چارچوب اندیشهورزی درباره سازگاری با کمآبی و
تولید گفتارهایی که به رفتارهای سازمانی و کارشناسی ما جهت میدهند، بر چهار اقدام
کلان مرتبط با سازگاری با کمآبی تأکید کنم. تأکید بر آنها به معنای جلب توجه
کمیته تخصصی سازگاری با کمآبی به آنها و دعوت از اندیشمندان حوزه منابع آب و
انرژی کشور برای پرداختن به آنهاست.
چرا همواره بر ضرورت آمايش آبمحور تأكيد داريد؟
ما بهشدت نیازمند در دستور کار قراردادن آمایش آبمحور سرزمین هستیم.
آب بر اساس شواهد موجود، محدودکنندهترین عنصر توسعه ماست و اگرچه ایده سازگاری با
کمآبی، بر تطبیقیافتن با این محدودیت تأکید میکند اما این تطبیق نیازمند شناخت
ملزومات و تدوین برنامه اقدام برای تحقق این هدف است. این مهم از طریق آمایش آبمحور امکانپذیر است. ما
امروز شاهدیم که مردم و بالاخص فعالان محیطزیست از جایابی صنایع آببر در مناطق
خشک و نیمهخشک شکایت دارند. کشت محصولات پرآببر در مناطق فاقد ظرفیت اکولوژیک
برای کشت این محصولات سبب خسارتهای بسیار شده، هرچند برای کشاورزان این محصولات
در کوتاهمدت پرمنفعت بوده است. پايداري استوار جمعیت در برخی عرصههای سرزمینی
فاقد ظرفیت آبی کافی، تهدیدآمیز شده است. ساماندادن این مسائل و گذار به شرایط
پایدارتر، نیازمند آمایش آبمحور است.
در گذشته چرا به مسئله پايداري سرزمين توجه نميشد؟
تا چند دهه قبل، برنامههاي توسعه، بر محور توسعه اقتصادي تهیه و تدوین
میشد (برابر دانستن توسعه با رشد اقتصادي بهجای برانگیختهشدن ملاحظات عدالتمحورانه
و توجه به سازگاري با محیط زیست). آمایش، خرَد توسعه است. در رویکرد آمایشی
ارزیابی نظاممند عوامل طبیعی، اجتماعی، اقتصادي، فرهنگی و توزیع متوازن و هماهنگ
جغرافیایی فعالیتهاي اقتصادي-اجتماعی در پهنه سرزمین و متناسب با قابلیتها و
منابع طبیعی و انسانی انجام میشود. بخش وسیعی از کشور ایران در اقلیم خشک و نیمهخشک
قرار گرفته و همین امر موجب شده که توسعه به حل «مسئله آب» وابسته باشد. باوجود
محدودبودن منابع آب در برخی از مناطق ایران، در برخی مناطق دیگر استفاده از منابع
آب میتواند ظرفیتهاي مناسبی را فراروي برنامهریزان قرار دهد. نکته مهم این است
که تصور نکنیم محدودیت آب، محدودیت توسعه است بلکه محدودیت منابع آب، مشوق نگاه و
خرد متفاوتی برای توسعه است. مهم این است که محدودیت به فرصت تبدیل شود. برخی تصور
میکنند که محدودیت منابع آب را باید از میان برد و به فراوانی آب یا آب کافی دست
پیدا کرد. پیآمد محیطزیستی، اقتصاد و اجتماعی این رویکرد میتواند به قیمت
نابودی سرزمین تمام شود. محدودیت آب را باید به خردورزی متفاوتی برای توسعه بدل
کرد. این خردورزی متفاوت، همان سازگاری با کمآبی است. مهم این است که دولت و بخش
خصوصی از «انجامدادن آنچه راحت است و آن را بلدند» به «انجامدادن آنچه ضروری و
پایدار است» گذار کنند. ارزش
اقتصادی یافتن آب نقشی بسیار مهم در شکلدادن به این گذار خواهد داشت.
چرا بر اصلاح ارزش اقتصادي آب تأكيد ميكنيد؟
درست از درک اهمیت «ارزش اقتصادی آب و انرژی» است که پیوند میان آب و
انرژی با یکی از مهمترین ارزشهای اجتماعی، یعنی عدالت آشکار میشود. نظام تعرفهگذاري
آب بايد حداقل دو هدف عمده را محقق کند: اول، ارزش ذاتي آب آشکار شود و دوم،
تعرفهها به ابزاري براي کمک به عدالت اجتماعي تبديل شود. واقعيت آن است که نظام فعالي تعرفهگذاري آب بالاخص
در بزرگترين مصرفکننده يعني کشاورزي – ابدا
با توسعه پايدار مبتني بر شناسايي ارزش ذاتي آب سازگار نيست. نظام تعرفه فعلي مشوق
بدمصرفي است. پذيرش ضرورت اصلاحات در تعرفه آب مصارف کشاورزي به معناي دستکشيدن
از ارائه يارانهها به بخش کشاورزي نيست. عمده کشورهاي دنيا براي حفظ امنيت غذايي
يارانههاي زيادي به بخش کشاورزي ميدهند ولي منطق يارانه بخش کشاورزي – ازجمله
يارانه مستمر در آب – بايد مشوق بهرهوري،
بهبود روشهاي کشت، کاهش ميزان هدررفت آب و انرژي، و کمککننده به پايدارسازي
منابع آب، خاک و غذا باشد. نظام فعلي قيمتگذاري آب کشاورزي مشوق چنين دستاوردهايي
نیست و اصلاح آن نيز به معناي دستکشيدن از يارانههاي بخش کشاورزي و عدم حمايت از
اين بخش نيست. نظام
تعرفهگذاري آب براي سازگاري با کمآبي در بخش شرب و بهداشت نيز بايد معطوف به اين
واقعيت باشد که سهم اين بخش از کل مصارف کشور (که بين شش تا هشت درصد است) نبايد
شاخصي براي ميزان اهميت نسبي آن تلقي شود.
اين درست است که آب شرب و بهداشت فقط شش تا هشت درصد مصارف کل آب کشور
را تشکيل ميدهد؛ اما ارزش آب شرب به جهات ديگر قابل مقايسه با سهم آن از کل مصارف
آب نيست. مسئله فقط اقتصاد آب نيست، اگرچه اين مقوله بسيار مهم است. ما حتي اگر کشور بسيار ثروتمندي
باشيم و بخواهيم به ثروتمندان نيز يارانه مصرف آب بدهيم، بايد به ياد داشته باشيم
که در اکثر حوضههاي آبريز کشور، آب بيشتري براي مصرف وجود ندارد و نميتواند
منابع آبي جديدي تأمين کرد و بنابراين بايد با همين ميزان آب کنار آمد و تلاش کرد
تا مصرف آب کاسته شود تا بتوانيم تعادل اکولوژيک را برقرار کنیم؛ بنابراين اصلاح
تعرفهها اگرچه ابزاري اقتصادي است و به تعادل و پايداري مالي شرکتهاي بخش آب
براي تداوم و بهبود خدماتشان کمک ميکند؛ اما کارکرد اصلي تعرفهگذاري صحيح،
اصلاح الگوي مصرف است.
اين مهم را نيز بايد به ياد داشت که اصلاح تعرفهها به قصد اصلاح مصرف
و بهبود اقتصاد آب، ابدا به معناي فشار يکسان اقتصادي بر همه اقشار اقتصادي و اجتماعي
و عدول از تحقق عدالت اجتماعي نيست. مدلهاي گوناگون اقتصاد اجتماعي به ما اجازه
ميدهند روشهايي را به کار بگيريم که ضمن تأثيرگذاري بر اصلاح الگوي مصرف و
بهبود شرايط اقتصادي شرکتها، حتي حمايت اجتماعي مناسبتري از گروههاي کمدرآمد و
اقشار آسيبپذير صورت گيرد. مرکز امور اجتماعي منابع آب و انرژي يکي از اهدافش
بررسي و طراحي چنين الگوهايي با توجه به دانش اقتصاد اجتماعي است. اين مهم را بايد
در عرصه صنعت نيز مد نظر داشت. فقدان ارزش اقتصادي واقعي آب سبب شده است بازچرخاني
و استفاده از پسابهاي صنعتي نيز در کشور گسترش نيابد و حتي فناوريهاي مناسب براي
آن نيز رشد نکند. اصلاح تعرفهگذاري را ميتوان به ابزار ترغيب صنايع به بهبود فناوري
و اصلاح کردار محيطزيستي آنها نيز بدل کرد.
براي دستيابي به اهداف آمايش آبمحور، ابزار لازم و
كافي در اختيار داريد؟
آمایش آبمحور نیازمند ساماندادن نظام تولید، جمعآوری، پردازش و
انتشار دادههای پایهای منابع و مصارف آب است. هیچ برنامهای و بهویژه برنامه آمایش
آبمحور نمیتواند بدون داشتن دادههای کافی در عرصه منابع و مصارف آب محقق شود.
کمیته ملی سازگاری با کمآبی و کمیته تخصصی مرتبط با این کمیته ملی اگرچه ممکن است
در کوتاهمدت درگیر برخی مسائل مشکلساز و بحرانی شود؛ اما نباید از اقدامات
بنیادین و جهتدادن نظام برنامهریزی و بودجهریزی کشور به سمت تحولات ساختاری و
ازجمله تحول بنیادین در نظام تولید، جمعآوری، پردازش و انتشار دادههای پایهای
منابع و مصارف آب غفلت کند.
برنامههاي سازگاري با كمآبي بايد در چه سطحي اجرا
شود؟
سازگاری با کمآبی زمانی رخ میدهد که مسئله آب را محلی تلقی کرده و
مشخصات محلی را در برنامهریزی منابع آب و انرژی لحاظ کنیم. مناسبترین مقیاس محلی
برای طرح مفهوم سازگاری با کمآبی، «حوضه آبریز» است. سازگاری با کمآبی مقولهای
چندسطحی است. سطوح مختلف اداری از سطح ملی تا محلی در سازگاری دخیل هستند؛ اما مهمترین
سطح برای سازگاری با کمآبی، حوضه آبریز است. کمیته تخصصی سازگاری با کمآبی و بعد
از آن کارگروه ملی سازگاری با کمآبی باید تلاش حداکثری به خرج دهند تا الزامات
اقتصادی، برنامهای، بودجهای، فناورانه، حقوقی، اجتماعی و فرهنگی مدیریت براساس
حوضه آبریز تأمین شود. پیشرفتن در عرصه مدیریت حوضه آبریز و هماهنگشدن در این
عرصه محلی، نیازمند تولید دانش، بهکارگرفتن متخصصان بسیار، تحلیل نقاط تعارض سازمانها
و منافع متعارض و تدوین برنامههای دقیق متناسب با ملزومات مدیریت هماهنگ در سطح
حوضه آبریز است. مهم است بدانیم که به صرف تشکیل شورای هماهنگی در حوضههای آبریز
مشکل را حل نمیکند.
در پايان نكته تكميلي داريد؟
من امیدوارم کارگروه ملی سازگاری با کمآبی و بهویژه کمیته تخصصی آن، علاوه
بر آنچه تاکنون درباره آن در دستور کار خود داشته است، هر چهار مقوله آمایش آبمحور؛
ساماندهی نظام تولید، جمعآوری، پردازش و انتشار دادههای پایهای منابع و مصارف
آب؛ اصلاحات اقتصادي و اقتصاد اجتماعي در تعرفههاي آب و ملزومات تحقق مدیریت در
سطح حوضه آبریز را در دستور کار قرار دهد. اینجانب شخصا بهعنوان رئیس کارگروه ملی سازگاری با
کمآبی نیز هر چهار مقوله را دنبال خواهم کرد.
شعار سال، با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از روزنامه شرق، تاریخ انتشار 1 مهر 97، شماره: 3249