شعار سال: یکی از مباحث بحث انگیز در حوزه تاریخ تحولات صنعتی جهان، نحوه پیدایی نیروی کارصنعتی و نقش آنها در فرآیند صنعتی شدن یا صنعتی نشدن کشورهاست. نقش نیروی کار در فرایند تولید کالا، توسط مارکس و انگلس برجستهتر شد، ولی موضوعی مسبوق بر آنهاست و دست کم از قرن ۱۸ میلادی، یکی از مباحث و مسائل فلسفی و اجتماعی وقت بوده است.
مذهب مسیحیت تا قبل از پروتستانیسم، نسبت به کار دید مثبتی نداشت و اساسا کار را مربوط به بردهها میدانست، اما لوتر و کالون تعبیر جدیدی از مفهوم کار ارائه و آن را تبدیل به فضیلت انسانی کردند. بعدها آدام اسمیت و مارکس این تفکر را بسط دادند و تکمیل کردند.
آدام اسمیت، پایه گذار نظریه اقتصاد بازار، معتقد بود که بازار آزاد و خود تنظیم گر، محل تلاقی عناصری مثل «سرمایه»، «مواد اولیه» و «نیروی کار» برای پیدایی کارخانه و تولید کالای صنعتی است. عاملی که این سه عنصر را به هم پیوند میدهد هم، «کارفرما» نامیده میشود. بنابراین، کارگران صنعتی با شکل گیری کارخانه ها، متولد شده اند. در نتیجه، بدون وجود کارفرما و کارخانه، پدیدهای به نام کارگر صنعتی، قابلیت ظهور نداشت.
فردریش هگل فیلسوف آلمانی، پیدایی کارگران را در بستر دیالکتیک تاریخی نیروهای متضاد بررسی میکند و در کتاب «خدایگان و بنده» توضیح میدهد که در نبرد نهایی این نیروها، برندهها تبدیل به «ارباب» و بازنده ها، تبدیل به بنده یا «کارگر» میشوند، اما تلاش کارگران برای رهایی از بندگی به تغییر در طبیعت و ایجاد صنعت منجر شده است. در نتیجه بدون وجود کارگران، پدیدهای با عنوان کارخانه و صنعت قابل تصور نبود.
کارل مارکس هم معتقد بود که ارزش اضافی که مبنای سود و پیدایی نظام سرمایه داری است از محل کار و دستمزد لحاظ نشدهی کارگران بوجود آمده است؛ بنابراین اساس پیدایی و تکامل صنعت در نظام سرمایه داری بر کار و یا به قول او بر استثمار کارگران قرار دارد. فردریش انگلس به طور خاص کتابی با عنوان «کارگران صنعتی انگلستان» تالیف کرد و به شکل مبسوط تری، موقعیت این طبقه در نظام سرمایه داری را مورد بررسی قرار داد.
یکی دیگر از نظریات قابل تامل در این زمینه، متعلق به کارل پولانی، مورخ اقتصادی اهل مجارستان و نویسنده کتاب مشهور «دگرگونی بزرگ» است. این کتاب البته در صدد است که ثابت کند برخلاف دیدگاه اسمیت و لیبرالها، پدیدهای به نام بازارِ آزادِ خودسامان بخش، از اساس وجود نداشته و تمام تغییرات اقتصادی در نظام سرمایه داری با کمک و دخالت مستقیم دولت اتفاق افتاده است. در بخشهایی از کتاب نیز به پیدایی طبقه کارگر در انگلستان اشاره میکند تا نشان دهد که حتی پیدایی این طبقه نیز در نتیجه دخالت دولت در اقتصاد بوده است.
پیدایی کارگران صنعتی از نظر پولانی
به نوشته پولانی با شروع جنبش دیوارکشی در انگلستان (از اواخر قرن ۱۵ تا ۱۹ میلادی) که زمینهای باز و مشاع را در اختیار وحصار اشراف زمیندار قرار داد، بسیاری از دهقانان، بی زمین و تهی دست شدند. مطابق قانون حمایت از تهیدستان، هر کس درآمد ملکی نداشت، تهیدست قلمداد میشد و تهیدستان قوی بنیه، «بیکار» تلقی شدند. مطابق این قانون، اینها باید به کار گمارده میشدند و در نتیجه با سازماندهی دولت و کشیش نشین ها، برای حصارکشی به روستاها اعزام شدند. تعداد این افراد رو به ازدیاد بود و رفته رفته به سمت شکل دادن به یک طبقه قدرتمند در حرکت بودند.
دولت انگلستان برای اینکه از پیدایی طبقه کارگر پرولتاریا ناشی از دیوارکشی جلوگیری کند، در سال ۱۷۹۵ قانونی وضع کرد با عنوان «اسپینا ملند speenha mland -» که به موجب آن، آن دسته از کارگرانی که مزد کمتری میگرفتند، میتوانستند از دولت اعانه بگیرند. این قانون زحمتکشان را وابسته به دولت کرد و با قطع ناگهانی اعانه دولتی، طیف بزرگی از این افراد دچار فقر و بی سرپناهی شدند.
دولت مجددا سازماندهی اینها، برای اعزام به روستاها را شروع کرد و حتی برای جذب نیروهای اعانه بگیر در دیوار کشی و کشاورزی، معافیتهای مالیاتی تعیین کرد. با وقوع انقلاب صنعتی، همین افراد بیکار، زیر فشار و اضطرابهای معیشتی، جذب کارخانهها شدند و طبقه کارگران صنعتی انگلستان را پدید آوردند. به عبارتی سرمنشا پیدایی کارگر در نظام سرمایه داری، استرسهای معیشتی بوده و پدیدهای داوطلبانه تلقی نمیشود. اینها به خاطر اینکه در نظام سرمایه داری هضم نشوند، دست به مقاومتها و حرکتهای زدند که زمینه شکل گیری جنبشهای کارگری فراهم شد.
جنبشهای کارگری در قرن بیستم در درون سه نظام لیبرالی، سوسیالیستی وفاشیستی دچار دگرگونیهای زیادی شدند که، بحث مفصل و مطولی است، اما از حیث تاثیر کارگران بر تغییرات صنعتی هم اکنون، این دیدگاه، کاملا پذیرفته شده که ماهیت، مهارت و آگاهی طبقه کارگر، یکی از عوامل پیشرفت صنعت در برخی کشورهای جهان بوده است.
به این معنی که کارگران ماهر و متخصص، حداقل به خاطر حفظ بقاء خودشان، طوری عمل میکنند که روند تولید در کارخانهها متوقف نشود و همین تلاش برای توسعه خطوط تولید و افزایش ظرفیتهای جدید تولیدی و شغلی، به بقاء، توسعه و سودآوری کارخانهها و پیشرفت صنعت منجر شده است. در بسیاری مواقع این کارگران هستند که بصورت پنهان و یا آشکار بر اراده کارفرمایان تاثیر میگذارند. کم نیستند کارخانههایی که در بحرانهای اقتصادی، صرفا با همکاری مضاعف کارگران، نجات پیدا کرده اند.
کارگران و صنعت در جامعه ایران
در جامعه ایران هم نقش مثبت یا منفی کارگران در وضعیت صنایع، مسئله غیر قابل انکاری است. «عبدالله یف» محقق روسی که درباره خاستگاه اجتماعی کارگران کارخانههای جدیدالتاسیس دوره قاجاریه تحقیق کرده، معتقد است که احداث صنعت در این دوره بدون نیروهای متخصص، یکی از عوامل مهم عدم رونق کارخانهها بوده است. به نظر او شکل گیری طبقه کارگر در ایران، از همان ابتدا بر نیروهای کم سواد و بی تخصص استوار بود و این روند در سالهای بعد هم ادامه پیدا کرد.
معدود کارگران متخصص مشغول در صنایع ایرانِ دوره قاجاریه، اغلب همان کارگرانی بودند که به مناطق نفت خیز روسیه مهاجرت کرده بودند و در امر کشف و استخراج نفت قفقاز با شرکتهای خارجی همکاری میکردند. این افراد که عموما دارای تفکر مارکسیستی بودند، با وقوع انقلاب روسیه به ایران بازگشتند؛ و به همین دلیل، در شکل دهی به نوعی تفکر که محور آن «تعارض کارگر- کارفرما» بود، موثر افتادند که البته عواقب سوئی بر صنعت و فرایند توسعه صنعت ایران بر جای گذاشت.
تاثیر نوع نگرش کارگران و جنبشهای کارگری بر صنایع ایران در نوشته جداگانهای بررسی خواهد شد.
شعار سال، با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از سایت خبری کارخانه دار، تاریخ انتشار 21 مهر 99، کد خبر: ----- ، www.karkhanedar.com