شعار سال: رحیم محمدی، جامعهشناس، گفت: خواندن «کنش» است، اما نه کنشی عادی. چون معمولاً عادت را بهم میزند. پس خواندن از چند منظر برای ما اهمیت دارد:
منظر نخست از دل این پرسش کلیدی بیرون میآید؛ که چهچیز بخوانیم؟ در واقع این پرسش به ما یادآور میشود که اهمیت کتابخواندن در گرو چیزی است که انتخاب میکنیم و میخوانیم. یعنی اینطور نیست که اگر تن به خواندن هر متنی و کتابی بدهیم، کنش خواندن به صورت درست و اصیلش رخ داده باشد. اگر کتابهایی را بخوانیم که بقیه هم میخوانند، فقط میتوانیم به چیزهایی فکر کنیم که همه فکر میکنند. وقتی همه یک جور فکر کنند، اتفاق خوشایندی در جهان رخ نخواهد داد.
مهم این است که از خودت بپرسی من کجا ایستادهام؟ و چه چیزی میخوانم؟ و این متن چه نسبتی با من دارد؟ و مرا به کجا میبرد؟
زیرا هر نوشتهای اگر نوشته درست و درمان باشد، ما را به سمتوسویی میبرد و متعلق به یکی از گفتمانهای فرهنگی و سیاسی زمانه است.
پس بایستی تنوعِ خواندن در جامعه و زمانه وجود داشته باشد. یعنی خوانندهها و خواندنیها همگی در یکجهت نباشند. کسانی هم باشند که چیزهایی متفاوت بخوانند.
پرسش بعدی این است که با خواندن به کجا میرسیم؟ و چه چیزهایی برای خواندن مفید یا مضر هستند؟
چنانکه اشاره کردیم، خواندن بخشی از گفتمانهای رایج زمانه است. غالباً کتابها و متونی، چون رمان، شعر، تاریخ، هنر، دین، فلسفه و جامعهشناسی یکی از گفتمانهای موجود را نمایندگی میکند. ما اگر درکی از این گفتمانها نداشته باشیم، ما را با خود میبرند. اما گفتمانهایی مفیدند که آدمیان را به گفتگو و پرسیدن و شنیدن سوق میدهند. در اینصورت است که ما به گفتگو میرسیم. وقتی خواندنیها و خواندنها همه را به یک عمل واحد تودهوار هدایت کنند، یک اتفاق عامیانه و تودهای هم رخ میدهد؛ مشابه آنچه که در دهههای چهل و پنجاه شمسی در ایران شاهد آن بودیم. پس همیشه خواندن مفید نیست و میخواهم بگویم همه خواندنیها در همه زمانها مفید نیستند. اما درپاسخ به اینکه از نظر معرفتی چرا به کتاب خواندن نیاز داریم، من نقش کتاب خواندن را در برانگیختن گفتگو میدانم.
گفتگو با ساحَت ارتباطی انسان عجین است و به تبادل جهانبینیها، دانستنیها و یافتههای جدید دامن میزند. گفتگو همچنین به افزایش ارتباط و عمیقشدن رابطه و صمیمیت کمک میکند. این انسان مدرن دیگر انسان قدیمی نیست، بلکه ویژگیهای وجودی و عاطفی و شناختی جدیدی پیدا کرده است. در عصری که «عصر سوژهها» است و انسانها آگاهی و اراده و کنش خودشان را تجدید کردهاند، چیزی که پیوند میان انسانها را برقرار میکند یک نوع گفتوگوی آزاد، خردمندانه و رها از سلطه است. کنش خواندن و کتابخوانی به تعبیری، بنیان این گفتگوهاست و امکان گفتگو را در جامعه فراهم میآورد.
گویا جهان امروز جهان گفتوگوست و روشی بهتر از این هم نیست
به تعبیر هابرماس، گفتگو بنیاد توافق اجتماعی است. هابرماس از نوعی حقیقت صحبت میکند به اسم «حقیقت توافقی». حقیقت توافقی در گفتگو و از طریق تفاهم و اجماع و گفتوشنیدهای طولانی ساخته میشود. جامعهای که خوانندههایِ متنوع نداشته باشد و کتاب را نادیده بگیرد، با مشکل نقصِ گفتگو یا فقدان گفتگو مواجه است. جامعهای که نقص گفتگو پیدا کند، نقص ارتباط، نقص تفاهم و وفاق اجتماعی هم پیدا خواهد کرد. چیزی که جمع را از نو میسازد و تک بودن آدمها را در «جامعه شهری شده» از میان برمیدارد، خواندن منتج به گفتگو است. یکی از مشکلات جامعه ما فقدان این نوع خواندن است. ما اگر مطالعهای هم میکنیم، چیزهایی را میخوانیم که ارزش خواندن ندارند. خواندنیهای ما به گفتگو و تعامل فرد و جمع دامن نمیزنند و تأثیری بر تعمیق و اشتراک سوژهها ندارند بلکه جامعهای تودهوار میسازند. اما اگر خواندن را در رابطه با مفاهیم بنیادینی نظیر بسط تعامل و گفتگو و نیز غیرتودهوار شدن جامعه در نظر بگیریم، دنیاهای جدیدی در مقابلمان گشوده خواهد شد.
شعار سال؛ با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از سایت روزنامه ایران، تاریخ انتشار: ۹ بهمن ۱۳۹۹، کد خبر: ۷۵۵۳، www.irannewspaper.ir