شعار سال:در ایران بخشهای مختلف اقتصادی به شدت در دایره دستورهای دیکته شده زندانی و محصور هستندو عمدتاً با اثربخشی لازم همراه نیستند. یکی از بخشهای مهم که به شدت دیکتهمحوری سیاستها و برنامهها در آن از فراوانی بالایی برخوردار است، بخش کشاورزی است بهگونهای که به شدت در معرض سیاستهای دستوری و دیکته شده قرار دارد. مثالهایی از این دیکتهها عبارتند از "اجرای الگوی کشت در سطح مزرعه، کشاورزی قراردادی، تولید مرغ با قیمت...، عرضه نان با قیمت ...، خرید گندم با قیمت ...، خرید شیر با قیمت ...، عرضه نهادههای دام و طیور با قیمت ... ، تغییر کاربری زمینهای کشاورزی ممنوع، ....). تجربه سالهای گذشته از دستورها و به اصلاح دیکته کردن بسیاری از برنامهها و سیاستها به بخش کشاورزی نشان داد که این دیکته و دستورها فاقد اثربخشی بوده و یا در زمانی بسیار کوتاه توانسته پایداری داشته باشد و بلافاصله از دستور فاصله گرفته شده و یا اساساً این دیکتهها در سطح میدانی عملیاتی نشده است.
سوال این است که چرا دیکتهمحوری در بخش کشاورزی و یا در اقتصاد فاقد اثربخشی است و سیاستگذار نمیتواند پاسخ مورد انتظار از دیکته را دریافت نماید و عملاً بهجای قرارگیری بخش کشاورزی بر مدار دیکته شده، با آن مقابله میکند، مقاومت از خود نشان میدهد، بلافاصله از آن فاصله میگیرد و به نوعی از آن فرار میکند؟ در پاسخ به این سوال باید بررسی کرد که برای دیکته یک سیاست یا برنامه به چه ابزارها و یا الزامهایی نیاز است. اگرچه نویسنده به دیکته سیاستها اعتقاد ندارد و معتقد است خود ذینفعان باید احساس نیاز به یک سیاست را داشته باشند تا خود اولاً یا سیاست را طراحی کنند و یا هزینه طراحی سیاست را بپردازند و ثانیاً اقدام به عملیاتیسازی آن نمایند اما با توجه به شرایط ایران، به نظر نویسنده برای دیکته یک سیاست یا برنامه میتوان به داستان از دو زاویه نگاه کرد
الف- زاویه نگاه سیاستگذار
سیاستگذار برای دیکته کردن یک سیاست و یا برنامه اهدافی مدنظر دارد و انتظار دارد از دیکته سیاست به اهداف مورد انتظار دست یابد. برای عملیاتیسازی دیکته یک سیاست یا برنامه سیاستگذار باید ابزار لازم را در اختیار بهرهبردار یا فعال کشاورزی قرار دهد تا بتواند سیاست دیکته و انشاء شده را به درستی اجرا و عملیاتی کند و به اصطلاح بتواند با روانی لازم بنویسد. به بیان دیگر، باید نهاد عالی سیاستگذار کشاورزی توان مالی و عملیاتی لازم را برای فراهم آوردن بسترهای لازم و ابزارهای کلیدی برای عملی شدن نگارش دیکته (عملیاتی کردن سیاست دیکته شده) را در اختیار بهرهبرداران کشاورزی قرار دهد تا بتوانند در محیطی بدون آشوب این مهم تحقق پیدا کند و به نوعی نگارش مورد نظر سیاستگذار با حداقل خطا و در واقع نگارش قابل قبول شکل عملیاتی پیدا کند و به هزینههای بالا برای اصلاح نیاز نداشته باشد.
ب- زاویه نگاه بهرهبردار و فعال بخش کشاورزی( ذینفعان کشاورزی)
گاهی اوقات نهاد عالی سیاستگذار کشاورزی نه توان مالی لازم برای پشتیبانی از عملیاتی شدن سیاست دیکته شده و نه امکان دسترسی به شبکه لازم برای این موضوع را دارد. به بیان دیگر، نهاد عالی کشاورزی مبسوطالید است و تنها کاری که میتواند انجام دهد این است که سیاست را دیکته نماید بدون این که بداند آیا بهرهبردار کشاورزی ابزارهای لازم را برای عملیاتی کردن سیاست دیکته شده را دارد یا خیر؟ آیا زمان درستی برای دیکته سیاست انتخاب شده است؟ آیا بهرهبردار کشاورزی شرایط زمانی و روانی لازم را برای نگارش و عملیاتیسازی سیاست دیکته شده دارد؟ سوال این است که بهرهبردار یا فعال کشاورزی، چه موقع و تحت چه شرایطی میتواند سیاست دیکته شده را عملیاتی کند؟
در پاسخ باید گفت که بهرهبردار یا فعال کشاورزی در شرایط نبود پشتیبانی لازم از سوی نهاد عالی سیاستگذار بخش کشاورزی، زمانی سیاست دیکته شده را عملیاتی خواهد کرد که (1) به درستی به ابعاد سیاست دیکته شده و مزایای آن اشراف اطلاعاتی پیدا کرده باشد و به نوعی از سوی نهاد سیاستگذار کشاورزی توجیه شده باشد، (2) خود به این باور و درک دست یافته باشد که سیاست دیکته شده برای آنها منافعی را در کوتاهمدت و بهتبع آن در بلندمدت در بر خواهد داشت، (3) خود توان مالی لازم را برای تدارک ابزارهای مورد نیاز بهمنظور عملیاتیسازی سیاست دیکته شده را داشته باشد، (4) هیچگونه مانعی برای تهیه ابزار لازم این مهم وجود نداشته باشد و بتواند به سهولت این ابزارها را برای نگارش دیکته تهیه نماید، (5) زمان مناسبی سیاست دیکته شده باشد، (6) بهرهبردار کشاورزی به لحاظ روانی شرایط لازم را برای پذیرش سیاست دیکته شده داشته باشد، (7) نهاد سیاستگذار بخش کشاورزی بتواند سیاست دیکته شدهای را که بهرهبردار کشاورزی در سطح مزرعه خود عملیاتی (نگارش)کرده است را مورد ارزیابی قرار دهد و در صورت اختلال و یا خطا در عملیاتیسازی، اقدام به اصلاح نماید تا سیاست دیکته شده بتواند اهداف مورد نظر را تأمین نماید و (8) سیاستگذار باید این توان را داشته باشد تا سیاست دیکته شده را در سطح بهرهبرداریهای مختلف مورد ارزیابی قرار دهد تا بتواند بهطور جمعی به این نتیجه دست یابد که اثربخشی سیاست دیکته شده در بخش کشاورزی یا سطح بهرهبرداریهای مورد هدف چقدر بوده است و اینکه آیا منافع آن بیش از هزینههای عملیاتیسازی سیاست دیکته شده است و به اصطلاح از توجیه اقتصادی لازم برخوردار بوده است و در بخش کشاورزی نهادینه شده است یا خیر؟
نتیجه این که سیاستهای دیکته شده در بخش کشاورزی بهخودی خود نمیتوانند اثربخشی لازم را حتی با فرض عملیاتیسازی داشته باشند. درواقع عملیاتیسازی سیاستهای دیکته شده و در نتیجه اثربخشی آن در سطح بخش کشاورزی نیازمند الزامها، ابزارها و شرایط ویژهای است که باید یا از سوی نهاد عالی سیاستگذار کشاورزی تأمین و تدارک دیده شود و یا از سوی بهرهبردار و فعال بخش کشاورزی و در بهترین شرایط تدارکات عملیاتیسازی سیاست دیکته شده باید به صورت مشارکتی توسط هر دو تأمین شود. در چنین شرایطی با لحاظ مجموعه الزامهای بیان شده از سوی بهرهبردار کشاورزی میتوان به پذیرش سیاست دیکته شده و در نهایت اثربخشی آن امید داشت.
امید اینکه سیاستگذار نهاد عالی کشاورزی به دیکتهسازی یک سیاست و یا برنامه از زوایای دوگانه برشمرده شده توجه داشته باشد و بدون پیمایش ابتدایی بر روی این مهم اقدام به انشاء و دیکته سیاست ننماید که تنها یک دیکته در خلاء خواهد بود که یا هرگز به دلیل عدم دسترسی بهرهبرداران کشاورزی به ابزارهای لازم، عدم دریافت دقیق سیاست دیکته شده (عدم شنود و درک لازم از سیاست) و یا دشواری و پیچیدگی دیکته، عملیاتی نخواهد شد و یا در صورت عملیاتی شدن باید هزینههای بالایی را برای تصحیح آن پرداخت کرد که عملاً سیاست دیکته شده را غیراقتصادی مینماید و تنها زمان و منابع انسانی و مادی هدر خواهد رفت و فرصت جبران از دست میرود.
محمد قربانی. استاد دانشگاه فردوسی مشهد
پایگاه تحلیلی- خبری شعار سال ،برگرفته از کانال تلگرامی معجزه توسعه