پایگاه تحلیلی خبری شعار سال

سرویس ویژه نمایندگی لنز و عدسی های عینک ایتالیا در ایران با نام تجاری LTL فعال شد اینجا را ببینید  /  سرویس ویژه بانک پاسارگارد فعال شد / سرویس ویژه شورای انجمنهای علمی ایران را از اینجا ببینید       
پنجشنبه ۱۴ تير ۱۴۰۳ - 2024 July 04
کد خبر: ۳۵۵۰۲۶
تاریخ انتشار : ۲۴ مرداد ۱۴۰۰ - ۰۳:۰۷
«کسی باید وزیر آموزش و پرورش بشود که تصمیمات را دانسته و پخته و سنجیده و با اشراف به جمیع وجوه نظام تعلیم و تربیت اتخاذ کند و بر سر تصمیمات خود محکم و استوار بایستد»
شعارسال: آقای دکتر شکوهی فیلسوف تعلیم و تربیت بود.

آقای پرورش یک‌استاد شناخته شده در حوزه مباحث دینی و اخلاقی بود و آدم صاحب نظری بود.

آقای اکرمی یک‌مبارز سیاسی و یک چهره تاثیر گذار اجتماعی بود که در حوزه‌های تعلیم و تربیت صاحب نظر بود. این سه شخصیت که در سال‌های اول پیروزی انقلاب وزارت کردند از آنان توقع تجربه اجرایی بالایی نمی‌رفت، زیرا با فاصله کمی از پیروزی انقلاب به وزارت رسیده بودند و آنان نقش بارزی در شکل گیری گفتمان تعلیم و تربیت در ایران بعد از انقلاب اسلامی بازی کردند و همین سهم کمی نبود.

آقای نجفی تلفیقی از دانش و تجربه بود. آدم با سوادی که در سال‌های پس از انقلاب ورزیدگی کاری هم‌پیدا کرده بود.

ز دوره آقای نجفی سوابق انباشته آدم‌هایی که وزیر می‌شدند هم اهمیت داشت.

آقای نجفی وقتی وزیر آموزش و پرورش شد سابقه کار اجرایی در حد وزیر داشت و آدم‌تیزهوشی هم بود و وزارت خانه را با همکاری نیرو‌های نسل اول انقلاب که تلفیقی از تعهد و تلاش بودند به خوبی اداره کرد و خاطرات خوبی از آن دوره به جا ماند.

آقای مظفر مدیر اجرایی نام‌آشنایی در آموزش و پرورش بود. جسور و ریسک پذیر و اهل تعهد و آشنا با رسالت تعلیم و تربیت.

آقای مظفر که پس از بیست سال از پیروزی انقلاب اسلامی به وزارت رسیده بود تلفیقی از مدیران قدیم و جدید را در آموزش و پرورش به کار گرفت و به نظرم آن دوره را باید دوره انتقال تجارب به نسل جدید مدیران به شمار آورد.

نمی‌دانم چرا در دوره دوم دولت آقای خاتمی مظفر کنار گذاشته شد. آقای خاتمی در معرفی آقای حاجی گفت ایشان را برای وارد کردن اصلاحات در آموزش و پرورش جایگزین مظفر می‌کند، ولی به نظر من آقای مظفر بود که روند اصلاحات رادر آموزش و پرورش آغاز کرد و پیش برد و این سخن آقای خاتمی قدر نشناسی بود.

آقای حاجی شخصیتی مطلوب و منطقی بود. روند مدیریت زمان آقای مظفر در دوره ایشان هم‌ادامه یافت، ولی به دلیل عدم شناخت دقیق از آموزش و پرورش در برخی چالش‌های غیر ضروری مانند حذف معاونت پرورشی گیر افتاد و هزینه‌های زیادی تولید شد. آقای حاجی سابقه اجرایی عمده‌ای داشت. وقتی وزیر آموزش و پرورش شد سال‌ها استانداری و چهار سال وزارت کرده بود، اما سابقه اجرایی در آموزش و پرورش نداشت و این پاشنه آشیل کمی نبود.



آموزش و پرورش بزرگتر از آن است که یک مدیر هر چه هم نگاه راهبردی و توان سازماندهی بالایی داشته باشد بتواند در یک دوره کوتاه بر آن اشراف یابد و راهبرد‌های درستی را در حوزه‌های متنوع آن اتخاذ کند و پی بگیرد.

من در دوره سه وزیر آقای احمدی نژاد یعنی آقایان فرشیدی، علی احمدی و حاجی بابایی در آموزش و پرورش نبودم و تحلیلی از این سه شخصیت و عملکرد آنان ندارم.
 
 
چه کسی لایق وزارت آموزش‌وپرورش است؟ وزیران آموزش‌وپرورش تاکنون چه عملکردی داشته‌اند؟

در دولت آقای روحانی، دوره وزارت آقای دکتر فانی که واجد دانش کافی و تجربه فراوان بودند را باید دوران برگشت به آموزش و پرورش دوره اصلاحات دانست، زیرا تقریبا تمام‌مدیران آن دوره دوباره به کار گرفته شدند.

آقای فانی مدیران با تجربه گذشته را که در دوران شخم زنی آموزش و پرورش توسط آقای احمدی نژاد (تعبیر خود احمدی نژاد در مورد عملکردش در آموزش و پرورش) کنار زده شده بودند به کار گرفت و به نظرم میانگین دانش و تجربه مدیران ستادی و استانی آموزش و پرورش به میزان بسیار زیادی ارتقا یافت و این یعنی انتقال عقلانیت لازم به سطوح پایین‌تر و اصلاح فرآیند‌ها در سطوح صفی و ستادی آموزش و پرورش.

من دوره سه وزیر دیگر بعد از ایشان را هم همچنان تداوم با افت و خیز روند‌های طراحی شده در زمان آقای دکتر فانی می‌دانم.


آقای دکتر دانش از دانش و تجربه کافی برخوردار بودند، ولی زمان‌کوتاهی در اختیار داشتند. انتخاب آقای بطحایی و همین‌طور انتخاب آقای حاجی میرزایی غیر منتظره بود و به نظر می‌رسید این‌انتخاب‌ها از سر اضطرار بود.

هر دو این شخصیت‌ها اگر چه از دانش و تجربه برخوردار بودند، اما انتخابشان حاصل تصمیمات از سر ناچاری رئیس جمهور بود.

دوره دوم آقای روحانی را می‌توان دوره کاهش استقلال رای در آموزش و پرورش دانست. مداخلات بیرونی در آموزش و پرورش افزایش و مقاومت در مقابل این‌مداخلات در این دو دوره کاهش یافت.

با ملاحظه آنچه از عملکرد وزرای پس از انقلاب آموزش و پرورش درک می‌کنم به نظرم وزیر آموزش و پرورش باید در کنار دانش نظری که به هر حال لازمه کار کردن در چنین سطحی از مدیریت کلان ملی است و جای بحث و تردید ندارد، از سابقه تجربی عمیق و طولانی در سطوح صفی و ستادی آموزش و پرورش برخوردار باشد و صرف داشتن تجربه اجرایی حتی در حد وزارت در سایر وزارت خانه‌ها هم به هیچ وجه کفایت نمی‌کند.

وزیر آموزش و پرورش باید رده‌های مدیریتی رادر آموزش و پرورش از مدرسه و منطقه تا استان و ستاد پیموده باشد علاوه بر این باید به لحاظ شخصیتی جسور و فعال بوده و منفعل و کم جرات نباشد که البته جرات هم در بسیاری مواقع نتیجه آگاهی و اشراف است.

این عرصه عرصه تصمیم‌گیری‌هایی است که با نقد و مخالفت‌های فراوان از سوی اشخاص و نهاد‌های حقیقی و حقوقی مواجه می‌شود.

کسی باید وزیر آموزش و پرورش بشود که تصمیمات را دانسته و پخته و سنجیده و با اشراف به جمیع وجوه نظام تعلیم و تربیت اتخاذ کند و بر سر تصمیمات خود محکم و استوار بایستد.

شعارسال، بااندکی تلخیص و اضافات برگرفته از صدای معلم، تاریخ انتشار: ۲۱ مرداد ۱۴۰۰، کدخبر:_، sedayemoallem.ir.
اخبار مرتبط
خواندنیها-دانستنیها
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار
پربازدیدترین
پربحث ترین