شعار سال: حدود ۳۰ سال پیش بعد از شهادت شهید آوینی یادداشتی در هفته نامه هاتف نوشتم با عنوان چرا مرده پرستانیم؟! در آن یادداشت اشاره داشتم که چطور زمان حیات شهید آوینی انواع نامهربانیها و بداخلاقیها با ایشان صورت میگرفت، ولی برای تشییع جنازه اش کشمکش داغی صورت گرفته بود که از جلوی تالار وحدت وزارت ارشاد باشد یا مسجد بلال صدا و سیما و یا حوزه هنری. جاهایی که در زمان حیات با او برخوردهای چند گانه صورت گرفته بود، ولی بعد از شهادت همه از کرامات او سخن میگفتند. تا جایی که دختر شهید آوینی واکنش نشان می دهد و می گوید - آوینی خوب آوینی مرده است . درباره تصویری که از آوینی خودشان شباهت دارند جدا کردهاند و یک آوینی خوب مطلوب شبیه خودشان ساخته اند تا بتوانند با خیال آسوده به زندگی شان ادامه دهند. این دیدگاه سیاسیون و افراطیون فقط مختص اهالی فرهنگ هنر نیست آنان به همکاران زنده خودشان هم رحم نمیکنند. و تنها بعد از مرگ آدمها است که معمولا دست از سرش بر می دارند. برای شهید آوینی در زمان حیات شبهات و مشکلات زیادی مطرح کرده بودند. از شلوار لی پوشیدن او مشکل داشتند تا موی بلند او. از سیگار کشیدنش مشکل داشتن تا چاپ کتابی از او درباره هیچکاک. ولی وقتی شهید شد محبوب القلوب همه شده بود!
در شهر خودمان نیز به نظر میآید همه افراد شاخص در رشتههای مختلف در زمان حیات یک مشکلی دارند. این که در زمان حیات هوشنگ ابتهاج اجازه نصب سردیس ساخته شده اش را ندهند و خانه اش را به بهانههای مختلف حفظ نکنند تا تخریب شود. برای خالی نبودن عریضه در آخر بگویند، چون گرایشات سیاسی داشته که مورد تایید ما نبوده این اتفاق افتاده است؛ و بازهم شاهد قصه پر درد تکراری شدیم که گوش هر شنوندهای را میآزارد.
تا موقعی که مسئولین فرهنگی ابتکار عمل را در دست نگیرند و مسئولین سیاسی را ارشاد نکنند، درب روی همین پاشنه میچرخد. تکریم و پاسداشت و حفظ سرمایههای انسانی میبایست از حیطه تصمیم گیری مسئولین سیاسی خارج شود و این تصمیم گیری به دست مسئولین فرهنگی انجام گیرد. آیا میتوان انتظار داشت سیاسیون روی یک آدم زنده به اجماع برسند تا برای آن تندیس یا سردیسی ساخته و در سطح شهر نصب شود؟ اهالی فرهنگ و هنر به کنار. آیا روی ساخت ونصب سردیس یا تندیس استانداری، فرمانداری، یا امام جمعه زندهای موافق و اجماع نظر دارند؟!
آخرین سردیس نصب شده در رشت مربوط به آیت الله رودباری است که بعد از فوت ایشان ساخته شد آیا در زمان حیات میتوانستند اجماع بر سر نصب این سردیس داشته باشند. ازشنیدهها حاکی است امام جمعه سابق شهر مان آیت الله قربانی هم از این قاعده مستثنی نیست شنیده میشود در سطح رسانهها و رادیو وتلویزیون به طور چراغ خاموش دچار ممیزی شده و درصدا و سیما نیز تصویری از ایشان نشان داده نمیشود. با ایشان در استان ما این طور برخورد میشود، ولی در همین حال در قم برای شخصیت علمی ایشان بزرگداشت میگیرند. این برخوردهای یک بام و دو هوای برخورد مسئولین سیاسی شهرهای مختلف کشور تمامی ندارد.
چه اتفاقی در این استان افتاده است که مسئولین سیاسی باید در همه ابعاد سیاسی، اقتصادی، مذهبی، اجتماعی، فرهنگی، هنری تصمیمگیرنده باشند و خود نیز همزمان نقش اپوزیسیون را بازی کنند و از وضعیت فرهنگی استان ناله بزنند و ابراز نارضایتی بکنند. تا جایی که این مسأله به یک پارادوکس تبدیل شده است. در کنار این آسیب، آسیب دیگری هم مطرح است. ما در شهر مان با مسئولین فرهنگی روبرو هستیم که برای حفظ و بقای خود گوش به فرمان مسئولین سیاسی هستند که خود بقای لرزانی دارند. هر چند سال به بهای سبز و بنفش و قرمز بودن چنان از صفحه روزگار محو میشوند که گویی هیچگاه نبوده اند.
مسئولین فرهنگی استان خود را مسرور از انعقاد تفاهم نامه با مدیریت شهری میدانند که به طور میانگین هر هشت ماه شهردارش عوض می شود و این تعویض مکرر شهردار به یک شوخی گریه دار تبدیل شده است. تفاهم نامههایی که که معمولا هیچ سر انجامی ندارد. اگر مسئولین فرهنگی به ماندگاری و تاثیر کار فرهنگی اعتقاد و باور قلبی داشته باشند بهای چند روز بیشتر ماندن در ریاست اداره ایی را باهر قیمتی معامله نمیکنند و اینقدر گوش به فرمان مدیران سیاسی نمیشوند و با اولین اشاره و یا تشر میدان را خالی نمی کند و بله قربان گو نمیشوند. ابتکار عمل و مدیریت فرهنگی استان را به دست میگیرند تا الگویی برای سیاسیون باشند. تا انتخاب مفاخر سیاسی، علمی، ورزشی و تجلیل و تکریم از آنان نیز توسط مدیران فرهنگی صورت بگیرد و در این کار صاحب اختیار باشند. مدیران فرهنگی نمیبایست منتظر باشند تا این حق را مدیران سیاسی به آنان بدهند که از قدیم گفتن حق گرفتنی است نه دادنی.
شعار سال، با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از پایگاه خبری گیل خبر، تاریخ انتشار:۱ شهریور ۱۴۰۱، کدخبر:۴۸۱۸۴۴، www.gilkhabar.ir