شعار سال: نفر اول این گفتوگو یعنی دکتر احمد آکوچکیان، با تحصیل در حوزه علیمه از محضر اساتیدی چون ایات فاضل و حسنزاده آملی بهره برده و با عزیمت به لندن، در رشته ژنتیک فارغالتحصیل شده و در نهایت به دکترای جامعهشناسی رسیده است.
و نفر دوم گفتوگو، نعمتالله فاضلی، انسانشناس و نویسنده ایرانی است. فاضلی دانشیار پژوهشگاه علومانسانی و مطالعات فرهنگی از سال ۱۳۹۱ تاکنون بوده است. او دکترای خود را در رشته انسانشناسی اجتماعی از مدرسه مطالعات شرقی و آفریقایی دانشگاه لندن در سال ۱۳۸۳ اخذ کرده است.
این گفتوگو در دو بخش تقدیم علاقمندان بخش شنبه های انسانی میشود. بخش نخست نشست سوم را در ادامه خواهید خواند و بخش دوم آن، شنبه آینده روی خروجی سایت بردار در دسترس خواهد بود.
کارآمدی علوم انسانی
آکوچکیان: با توجه به تلقی شما از چیستی، چرایی و چگونگی مفهوم کارآمدی علوم انسانی، همچنین با عنایت به اینکه در فضای فکر دینی نیز درگیر بودهاید، با چشمانداز جنابعالی چه تلقی اولیهای از موضوع کارآمدی علوم انسانی میتوان ارائه کرد؟
۱ـ تعبیر فوکو از اقتدار علوم
۱ـ ۱ـ ساحتمندی فضایی علوم
فاضلی: من در دو سخنرانی اخیر، با عناوین «ابعاد فناورانه علوم انسانی و اجتماعی چیست؟» و «رابطه علوم انسانی و اجتماعی با برنامهریزی توسعه» در این موضوعات صحبت نمودم؛ با این حال در این باره که چگونه میتوان از علوم انسانی و اجتماعی استفاده نماییم، بحث فوکویی آن در قالب «حکومتمندی» یا «حکم روایی مندی» بدین شرح است که همة دانشها از جمله علوم انسانی و اجتماعی، آنگاه که در جامعة معاصر قرار می گیرند، دانشها یا فناوریهای انضباطبخش هستند.
مقصود از فناوریهای انضباطبخش در نگاه فوکو این است که دانشهای مزبور از جمله روانشناسی، جامعهشناسی، تاریخ، ادبیات، فلسفه، دانشهایی هستند که جامعه مدرن به کمک آنها سوژه را شکل میدهد، شکل دادن سوژه به این معنا که بخشی از ساحتهای وجودی انسان معاصر با زندگی در جامعه خویش، تحت تأثیر هر کدام از این دانشها قرار خواهد گرفت، به نوعی که وی آزادانه و داوطلبانه آموزههای این دانشها را میپذیرد و ذیل پذیرش و درونی کردن هر کدام از دانشهای یاد شده عمل مینماید. چنین عمل کردنی با توجه به دانشها، منجر به یک نوع کنترل و انضباط درونی خواهد شد و سامانة جدیدی را شکل میبخشد.
در نگاه انتقادی فوکویی، این علوم در دوره جدید باعث انقیاد و محدود کردن «سوژه» -انسان نوعی دوره جدیدـ میشود.
از منظر فوکو در جامعه مدرن برخلاف جامعه سنتی که نظم اجتماعی از طریق تعذیب و زور صورت میگرفت، به مثابه شکلی از تنبیه اجتماعی و آگاهیبخشی صورت میپذیرد. بدین صورت که در دنیای جدید علوم انسانی و اجتماعی، از طریق مدرسه، دانشگاه و نظامهای اداری و بروکراسی و …، ـ که همه این موارد شکلهای بیرونی یا فضایی این علوم هستند ـ انسان موجود را در انقیاد خویش درآورده و ایشان را به سوژه مدل کرده است، از این رو انسان در این نگرش به دو معنا سوژه تلقی خواهد شد:
۱ـ با درونی کردن این علوم، سوژه یا به تعبیر دیگر ابژه علوم انسانی قرار گرفتن؛
۲ـ در معنای دیگر، عاملیت و فاعلیت بودن است که فرد با درونی نمودن علوم یاد شده، احساس قدرت و توانمندی نیز خواهد داشت.
علومی که از آن سخن میگوییم، مقصود رشته نیست؛ بلکه احکام و بینشی است که علوم انسانی تولید مینماید یا داوریهایی که انجام میدهد. به طور مثال فرض کنید بوروکراسی تعبیری که به کار میگیرد، شکل عقلانیشده سازمان است، حال این شکل عقلانیشده از پژوهشگاه تا اداره آب، در واقع نوعی امر بیرونیشده علوم و دانش انسانی است.
بنابراین به تعبیر فوکو علوم انسانی و اجتماعی، انسان را ابژه خود میکند و به نحو متناقضنمایی دو اقدام را همزمان انجام میدهد؛ از یکسو افراد را ابژه ساخته و به انقیاد درمیآورد، اما در عین حال به آنها قدرت سوژگی نیز میدهد. بدین صورت که به مدد انقیاد یادشده، نوعی نظم و سامان اجتماعی و سیاسی را ایجاد می کند و در عین حال انسان احساس میکند که واجد قدرت نیز شده است. از منظر فوکویی تعبیر «دانش/قدرت» نیز به همین معناست، بدین معنا که در دنیای جدید، علم انسانی و اجتماعی و علم به طور کلی قدرت تولید مینماید، و فرد قرارگرفته در ذیل این علوم، خود در فرآیند سازوکار تولید قدرت و عمل از طریق فضاها و بوروکراسیها سهیم خواهد بود.
فوکو بحث میکند که بیمارستان، درمانگاه، وزارتخانه و …، اینها همگی فضای علوم انسانی هستند. چنین فضاهایی از معماری و بناها و در عین حال از یک مجموعه وسیع دانشها و کنشهای اجتماعی ترکیب شدهاند. به عبارت دیگر علوم انسانی و اجتماعی بازتاب فضایی دارد. یعنی علوم انسانی تنها کتاب و گزارهها نیستند، بلکه بازتاب فضایی نیز دارند؛ یعنی مابهازائی در مکان و فضا دارند. مثلا زندان بازتاب جرمشناسی و علم حقوق جدید است.
و قابل توجه است که فضا، تنها معماری نیست؛ بلکه شیء نیز محسوب میشود. بدن ما نیز مکان محسوب میشود. اگر از این زاویه بنگریم، زمانی که از کاربردی سازی علوم انسانی سخن میگوییم، در واقع سخن از این است که علوم انسانی و اجتماعی چگونه ساحت فضایی مییابد. یعنی تا زمانی که علوم انسانی نتواند ساحت فضایی و معمارانه و مکانی را اشغال نماید، تنها یک مشت حرف خواهد بود، و بود و نبود آن نیز یکسان است. تنها برای سرگرمی مفید است. میتوان آن را هر چیزی نامید به جز واقعیتهای مادی یا عینی یا سامان اجتماعی.
لزوم آزادی در اقتداربخشی به علوم
زمانی که از علوم انسانی و اجتماعی سخن میگوییم بایستی در شکل دادن سوژه نقش داشته باشد. حال پرسش این است که سوژه چه زمان میتواند با علوم انسانی و اجتماعی ارتباط برقرار نماید؟
پاسخ اینگونه است که هرگاه این دانشها، شکلی از قدرت را ایجاد نمایند که در آن حتی به میزان اندک آزادی یا توهم آن وجود داشته باشد، این ارتباط برقرار میشود.
برداشت من این است که تعبیر قرآنی «لااکراه فیالدین»، آموزگار همین تعبیر فوکویی است. به این صورت که ایمانی که فاقد آزادی باشد، معنایی ندارد و ارزشی نیز نخواهد داشت. به اعتقاد من علم دینی آن زمان علم دینی است که امکان کافر شدن را در نظر داشته باشد، یعنی فرد مؤمن، وقتی مؤمن است که امکان مقاومت در برابر خداوند و دین خود را داشته باشد.
اگر ایمان به این شکل معنا شود که مطلقاً در انقیاد اراده الهی قرار گرفته است، پس این چنین ایمانی معنایی نخواهد داشت. فوکو به اعتقاد من این بحث را از این منظر مطرح میکند که در صورتی علوم انسانی و اجتماعی و علم میتواند در شکل دادن سوژه و تولید قدرت نقش بازی کند که ولو به مقدار اندک، آزادی در آن باشد. به محض اینکه این توهم ایجاد گردد که جایگاه هیچگونه مقاومت، آزادی و انتخابی وجود ندارد، این علوم از حیّز اعتبار خواهند افتاد. بدین معنا که به ضد خود تبدیل خواهند شد. به تعبیر فوکو، ضدیتی شکل خواهد گرفت قویتر از گفتمان غالب. یعنی شما در آن زمان، هر چه برای هدایت مردم سخن بگویید، مردم از سخنان خود شما، تصمیم خواهند گرفت هر راهی پیش گیرند به جز راه پیشنهادی شما؛ چرا که میدانند در این راه آزادی نخواهد بود.
آکوچکیان: پس این نگرش اعم از علوم انسانی و هر علمی خواهد بود؟
دکتر فاضلی: بلی در هر شکلی از معرفت، بدین معنا که معرفت تنها در صورتی میتواند به شکل دادن سوژه، سامان اجتماعی و به تعبیر فوکو جامعه انضباطی که برای افراد این ذهنیت جمعی شکل گرفته، یاریگر باشد که به نحوی آزادانه انجام پذیرد.
فوکو در ادامه توضیح میدهد که در دنیای مدرن، معرفت جدید، توهم آزادی را ایجاد کرده است. به همین دلیل کار خویش را انتقادی میدانست. اما باز هم تصریح مینمود اشکالی نخواهد داشت و از همین رهگذر بود که این علوم توانست موفق شود، چراکه توهم آزادی ایجاد کرده است. توهم آزادی نیز به معنای توطئه و حقهبازی نیست؛ بلکه سوژه فکر کرده که در این شرایط امکان آزادی بوده است یا حداقل اینکه او نمیداند که بوده است، اما ممکن است فوکو توضیح دهد که مطلقاً آزادی نیست و به همین دلیل او در واقع به نقد کل پروژه مدرنیته میپردازد، درواقع کار خویش را رهاییبخشی میداند.
شعار سال، با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از وبسایت بردار، تاریخ 20 بهمن 97، کد مطلب: -: www.bordar-ensani.ir