شعار سال:دانشگاهها و مؤسسات آموزشی در حوزه آموزش یک وظیفه محوری بر عهده دارند و آن آموزش و تربیت نیروی کارشناسی بخش کشاورزی (با نگام عام) متناسب با نیازها و مسئلههای فراروی کشاورزی و فعالیتهای مختلف آن است اما آن روی سکه، دو نهاد بزرگ جهادکشاورزی با تمام مجموعههای تحت مدیریت و سازمان نظام مهندسی کشاورزی و منابع طبیعی با مأموریتهای مشخص تعریف و ترسیمشده قانونی قرار دارند که وظیفه استفاده از دانش و مهارت حرفهای انباشت شده در دانشآموختگان کشاورزی و هدایت این ذخایر دانشی را به سمت بنگاهها، مؤسسات و واحدهای کشاورزی (مزرعه) بر عهده دارند. بهبیاندیگر، در امتداد آموزشهای دانشکدههای کشاورزی، این دو نهاد باید به وظایف محوری خود بر اساس قانون عمل نمایند تا دانش ذخیره و انباشت شده در مجموعه عظیم دانشآموختگان کشاورزی بتواند از حالت بالقوه به بالفعل تبدیل و سرمایه دانشی در بخش کشاورزی سرمایهگذاری شود و بهنوعی در آن فرود آید تا آثار این نهاده با ارزش بالای تأثیرگذاری در تولید در ترکیب با سایر نهادهها در سطح واحدهای کشاورزی، به ارتقای بهرهوری کشاورزی از یکسوی و از دیگر سوی ارتقای ارزشافزوده و سودآوری آنها منجر شود که این مهم میتواند به دو شکل استفاده مستقیم از این سرمایه و یا بسترسازی لازم برای استفاده از آن در سطح مزرعه عملیاتی شود. بهبیاندیگر، ردپای کارکردهای سرمایه دانشی- مدیریتی مهندسین کشاورزی در سطح مزرعه ظهور و بروز نماید بهگونهای که سرمایهگذاری در آموزشهای کشاورزی و بهتبع آن استفاده از سرمایه دانشی در سطح مزرعه در حداقل زمان از توجیه اقتصادی بالا برخوردار باشد. چنین فرایندی از شکلگیری ردپای مهندسین کشاورزی در سطح واحدهای کشاورزی میتواند منشأ تحولات بزرگ در بخش کشاورزی باشد و زمینههای پویایی بخش کشاورزی را به جهت پذیرش انواع فناوریهای جدید، فرار از فقر اقتصادی شکلگرفته در گذر زمان و تأمین امنیت معیشتی بهرهبرداران کشاورزی و در نهایت تأمین امنیت پایدار غذایی فراهم آورد.
به نظر میرسد تاکنون این مهم در سطح واحدهای کشاورزی و در کل، در بخش کشاورزی بهطور جد مورد توجه نبوده و عملاً ردپای قابلمشاهده پایدار و اثرگذاری از مهندسین کشاورزی در سطح واحدهای کشاورزی شکل نگرفته است. سؤال این است که با همه تأکیدات موجود در قوانین مرتبط با مأموریتهای این دو نهاد، چرا بر بسترسازی، استفاده و عملیاتیسازی سرمایه دانشی در سطح مزرعه توجه جدی نشده است و بیشتر حرکتها در این حوزه پیرو تابع سینوسی کم اثر بوده است؟
به نظر نویسنده چند دلیل عمده دارای اولویت بالا در ایجاد وقفه برای مدیریت سرمایه دانشی و ایجاد ردپای پایدار و اثرگذار مهندسین کشاورزی در سطح مزرعه وجود دارد که عبارتاند از:
1. وجود انبوه مسئلههای کشاورزی فراروی بخش کشاورزی در سطح وزارت جهادکشاورزی بهگونهای که بخش عمده مدیریت عالی بخش درگیر آنها است.
2. چسبندگی مدیریت جهادکشاورزی در مدیریت سنتی و دشواری خروج از چنین فضای شکلگرفته در ساختارهای قدیم در گذر زمان.
3. پیچیدگی و بزرگی ساختار اداری- مدیریتی جهادکشاورزی که مانع از تحرکهای تحولآفرین مبتنی بر چابکی است.
4. نفوذ نظام مهندسی کشاورزی و منابع طبیعی در پیله وظایف برونسپاری و واگذار شده از سوی جهادکشاورزی و نبود عزم و اراده مدیریتی لازم برای رشد، دگردیسی و پوستاندازی منتج به شکاف در پیله محتوی وظایفی که یک شرکت کشاورزی خصوصی میتواند آن را به بهترین شکل و با هزینه کمتر مدیریت نماید.
5. نبود نظام برنامهریزی جامع کشاورزی در سطح این دو نهاد برای انتقال سرمایه دانشی به سطح مزرعه در چارچوبهای مختلف با استفاده از ابزارهای سیاستی بهمنظور زمینهسازی لازم برای توسعه بخش کشاورزی و در واقع قرارگیری در نظام برنامهریزی جزیرهای.
6. عدم زمینهسازی برای ایجاد قالبهای جدید از سوی مراکز تحقیقاتی در بخش کشاورزی بهگونهای که ردپای مهندسین کشاورزی در آن شکل گیرد و نقش پایدار ایجاد کند.
7. عدم توجه به این نکته که میتوان با استفاده از سرمایه دانشی دانشآموختگان کشاورزی و شبکه مشورتی متخصصین و نخبگان کشاورزی بر بسیاری از چالشهای فراروی کشاورزی در کوتاهترین زمان و با حداقل هزینه فائق آمد.
8. نبود برنامه زمانبندیشده در چارچوب مدیریت سازمانی برای بازگشت به وظایف و مأموریتهای بنیادی و مهم تعریفشده برای نظام مهندسی کشاورزی و منابع طبیعی در سطح بهرهبرداریهای کشاورزی (تصریحشده در قانون تأسیس) برای استفاده از ظرفیت بزرگ دانشآموختگان کشاورزی با هدف نفوذ دانش به سطح مزرعه.
9. نبود اعتقاد و باور ذهنی و عملیاتی جدی و جهادی در بخشی از مجموعه مدیریتی آنها بهگونهای که تلاش دارند بر مدار قدیم حرکت و هزینه کرد داشته باشند و به حداقلهای ستادهای در چارچوب رفتارهای سنتی و ظرفیتهای درونسازمانی قانعاند.
10. عدم توجه جدی به نوسازی بدنه مدیریتی و کارشناسی در بخش کشاورزی و اعتقاد به اینکه در شرایط بسیار متغیر جدید، گرایش به سرمایه دانشی نوین شرط لازم و کافی برای گذار از کشاورزی سنتی به کشاورزی دانشمدار است.
11. عدم توجه جدی و نظاممند به ساختارسازیهای جدید مدیریتی و نهادی برای استفاده حداکثری از ظرفیتهای زیرساختی و پشتیبانی موجود برای ریلگذاریهای جدید و هدایت واحدهای کشاورزی بهسوی بهرهمندی از دانش تضمینکننده افزایش تولید و کاهنده بسیاری از چالشهای فراروی واحدها با مدنظر قرار دادن ملاحظات لازم.
12. توجه مستقیم به استفاده از ظرفیتهای درونسازمانی در فرایند پاسخگویی به مسئلههای کشاورزی و مدیریت ریسکهای ناشی از این رویکرد.
امید اینکه دو نهاد بزرگ تأثیرگذار بهویژه سازمان نظام مهندسی کشاورزی و منابع طبیعی به دلیل برخورداری از پشتیبانی سرمایه اجتماعی بزرگ مهندسین کشاورزی و خدمات آنها و نیز مأموریت ویژه تعریفشده برای آن در سطح بهرهبرداریهای کشاورزی، به مجموعه موارد پیشگفته توجه داشته و آنها را با هدف کمرنگسازی و حذف در دستور کار قرار دهند تا بخش کشاورزی بتواند از اندوخته دانشی دانشآموختگان کشاورزی بهعنوان شتابدهندههای دانشی بخش کشاورزی، منتفع شود و عملاً در سطح واحدهای کشاورزی ردپای مهندسین کشاورزی به شکل قوی، اثرگذار و پایدار شکل گیرد بهگونهای که حرکتهای بعدی برای استفاده از سرمایههای دانشی در ادامه ردپای مثبت پیشین باشد تا نفوذ واقعی دانش در بخش کشاورزی با کمترین اصطکاک و هزینه و حداکثر روانی مبتنی بر فرایند اعتمادسازی نهادینه شود و این سرمایه اثرات تکاثری و فزایندهای را بر ستادههای کشاورزی داشته باشد.
محمد قربانی. استاد دانشگاه فردوسی مشهد
اختصاصی پایگاه تحلیلی- خبری شعار سال