شعار سال: مدیریت هوشمند- برای داشتن مدیریت هوشمند باید ابتدا تعریفی دقیق و کامل از زنجیره تأمین کشاورزی ارائه داد. زنجیره تأمین کشاورزی شبکهای از فرایندها را در بر میگیرد بهگونهایکه هدف نهایی آنها تأمین کالاهای کشاورزی مورد نیاز مشتریها بوده و دربرگیرنده تأمینکنندگان، تولیدکنندگان، توزیعکنندگان، عمدهفروشان و خردهفروشانی است که با هم بهطور هماهنگ و منسجم در جهت تأمین رضایت مشتریان، همکاری میکنند. در این تعریف از زنجیره تأمین کشاورزی چند مؤلفه مهم و کلیدی وجود دارد که لازم است بهمنظور مدیریت آن مورد توجه قرار گیرد:
1. شبکهای از فرایندها- زنجیره تأمین کشاورزی شبکهای از فرایندها است که علاوه بر ایجاد ارتباط بین تأمینکنندگان، تولیدکنندگان، توزیعکنندگان، عمدهفروشان و خردهفروشان یک محصول، دربرگیرنده ارتباطات بین محصولات مختلف کشاورزی نیز میباشد. به همین دلیل ساختاری پیچیده و چندگانه دارد و یکی از ضرورتهای بنیادی در مدیریت زنجیره تأمین کشاورزی و هوشمندسازی آن توجه به شبکههای موزائیکی و مویرگی فرایندها میباشد که مبنای کار هوشمندسازی محسوب میشود. بهبیاندیگر، بدون درنظر گرفتن این شبکه فرایندها عملاً هوشمندسازی زنجیره تأمین کشاورزی نه میتواند به شکل درست و صحیح شکل گیرد، نه میتواند فضاهای بهبود را نشان دهد و نه میتواند کارایی و اثربخشیهای مورد انتظار را داشته باشد.
2. تأمین نیازها- تأمین نیازهای مشتری به طور مشخص اشاره به پاسخگویی به ترجیحات مصرفکنندگان کالاهای کشاورزی و مواد غذایی دارد. در این ساختار علاوه بر تأمین فیزیکی کالاهای کشاورزی و مواد غذایی، تأمین آنها در زمان، مکان و شکل مناسب باید مورد توجه باشد. سلامت کالاهای کشاورزی و مواد غذایی بُعد دیگری است که مصرفکنندگان به آن حساسیت بالایی دارند. آخرین مؤلفه تأثیرگذار در جریان پاسخگویی به نیازها، قیمت کالاهای کشاورزی و مواد غذایی است بهگونهای که باید مصرفکنندگان توان خرید آنها را داشته باشند. بنابراین پاسخگویی به نیازهای مصرفکنندگان (مشتریها) فرایندی چندبُعدی و پیچیده محسوب میشود که خود مدیریت آن را تخصصی مینماید بهگونهای که باید برخوردار از عنصر هوشمندی باشد تا منتج به تعادل در این مؤلفههای چندگانه شود و موجبات ایجاد اختلال در شبکه را ایجاد ننماید.
3. فعالان بازار- همانطور که مشخص است در تعریف زنجیره تأمین کشاورزی مجموعهای از فعالان شامل تأمینکنندگان، تولیدکنندگان، توزیعکنندگان، عمدهفروشان و خردهفروشان حضور پررنگ دارند که با نگاهی جزئیتر میتوان این مجموعه را بسیار گستردهتر در نظر گرفت که عملاً در دنیای واقعی اینگونه است. اگرچه بسیاری بر این عقیدهاند که زنجیره تأمین کشاورزی باید کوتاهتر باشد و در این جهت تلاش میکنند تا طول زنجیره را کوتاهتر نمایند و بازاریابی مستقیم را در دستور کار قرار دهند مانند روستا بازارهایی که اخیراً در دستور کار تعاونهای روستایی قرار گرفته است و با سرعت بالا همانند قارچ در حال شکلگیری است (مسابقه کمیت گرایی) بدون این که تحلیل درستی از پیامدهای آن (با فرض استقبال از آن) در دستور کار باشد. به بیان دیگر، هرگونه تصمیمگیری در طول زنجیره تأمین کشاورزی بدون نگاه بلندمدت به پیامدهای مثبت و منفی آن عملاً تصمیمی غیرمنطقی محسوب میشود و نباید توسعه یابد. در اکثر کشورهای توسعه یافته و در حال توسعه، یکی از ظرفیتهای اشتغالزایی کشاورزی، فرایندهای پس از تولید است بهگونهای که برآورد میشود بیش از 75 درصد اشتغال در فرایندهای پس از تولید محصولات کشاورزی شکلگیرد که پدیدهای مطلوب است. بنابراین کوتاهسازی زنجیره تأمین کشاورزی به خودی خود پدیدهای مثبت تلقی نمیشود زیرا آنچه در طول زنجیرههای تأمین کشاورزی نامطلوب گزارش میشود سهم هر یک از حلقههای زنجیره از پرداختی مصرفکننده نهایی است. به همین جهت پیشنهاد میشود سهم هر یک از حلقهها در نظام هوشمند زنجیره تأمین کشاورزی با تحلیل جزئی از هزینهها و سود متعارف مشخص شود تا اشتغال در طول زنجیره حفظ شود و کاهش نیابد زیرا هر یک از این حلقهها در فرایند بازاریابی محصولات کشاورزی خدمات مختلفی به ویژه در حوزه تأمین مالی انجام میدهند که عملاً تأمین مالی بازار بزرگ محصولات کشاورزی از سوی دولت امکانپذیر نیست. از سوی دیگر، در شرایطی که کاهش تصدیگری در دستور کار دولت است ایجاد تصدیهای جدید و تأمین مالی اینگونه تصدیها قابل قبول نیست تا پس از مدتی مجدداً به بخش خصوصی واگذار شود.
4. هماهنگی و انسجام- انسجام و هماهنگی از شرایط لازم و کلیدی هوشمندسازی زنجیره تأمین کشاورزی و مدیریت هوشمند آن محسوب میشود. بدون تردید میتوان گفت یکی از منشأهای اختلال در طول زنجیره تأمین کشاورزی نبود انسجام و هماهنگی در فعالان زنجیره تأمین کشاورزی است که خود دربرگیرنده نبود هماهنگی و انسجام درون فعالان زنجیره با یکدیگر، نبود هماهنگی و انسجام بین فعالان، فعالان با اتحادیههای خود و اتحادیهها با یکدیگر و به تبع آن ناهماهنگی با نهاد عالی کشاورزی میباشد. هماهنگی و انسجام از قوانین و اصول 6گانه مطرح در فرایند هوشمندسازی است. به همین دلیل باید در فرایند هوشمندسازی و مدیریت هوشمند زنجیرههای تأمین کشاورزی این مهم به طور جدی مورد توجه قرار گیرد تا بتوان از اکثر اختلالهای موجود در زنجیره تأمین کشاورزی جلوگیری کرد.
5. همکاری- همکاری نیز از مؤلفههای مهم در فرایند هوشمندسازی زنجیره تأمین کشاورزی محسوب میشود. درواقع برای هوشمندسازی و کارکردهای درست زنجیرههای تأمین محصولات کشاورزی، همکاری شرط محوری است زیرا در نبودعنصر همکاری، زنجیره نمیتواند کارکردهای خود را داشته باشد و کالاها در زمان، مکان و شکل مناسب با مدنظر قرار دادن سلامت در طول زنجیره و بین حلقهها گردش درست خود را داشته باشد و با قیمت و کیفیت مناسب به دست مصرفکننده نهایی برسد. بسیاری از اختلالهای موجود در زنجیرههای موجود تأمین محصولات کشاورزی نتیجه نبود همکاریهای قوی، نظاممند و پایدار بین فعالان بازار و با نهاد عالی کشاورزی است. به همین دلیل لازم است ایجاد هرگونه زنجیره تأمین کشاورزی با محوریت همکاری بین همه فعالان و حلقههای زنجیره و نهاد عالی کشاورزی صورت گیرد تا زنجیره بتواند کارکردهای چندگانه خود را داشته باشد و بتوان از این بستر برای هوشمندسازی زنجیره استفاده کرد.
6. رضایت مشتری- هدف نهایی شکلگیری زنجیرههای تأمین کشاورزی و به تبعآن هوشمندسازی آن، تأمین رضایت مشتری از مصرف محصولات کشاورزی و مواد غذایی است. علاوه بر آن، تأمین رضایت هر یک از فعالان زنجیره تأمین کشاورزی نیز باید مورد توجه قرار گیرد زیرا بدون تأمین آنها، رضایت مشتریها در حد انتظار نخواهد بود و بهگونهای این پیام را خواهد داد که زنجیره کارکردهای مطلوب و مورد انتظار خود را ندارد. بنابراین، عدم رضایت مشتریها از کالای نهایی به این مفهوم خواهد بود که زنجیره تأمین کشاورزی مطلوب نیست و دارای اختلالهایی است که باید تحت مدیریت قرار گیرد. هوشمندسازی به عنوان یک چارچوب میتواند این کارکردهای زنجیره را مورد رصد قرار دهد و ضمن مکانیابی منشأ اختلال، راهکارهایی را برای حل مسئله و اختلال داشته باشد. نتیجه این که هوشمندسازی و مدیریت هوشمند زنجیرههای تأمین کشاورزی را باید بر اساس عناصر 6گانه ترسیم شده در تعریف زنجیرههای تأمین مورد توجه قرار داد تا از ایجاد انحراف جلوگیری شود.
اینها بخشی از مجموعههای لازم برای مدیریت هوشمند مبتنی بر تعریف زنجیره تامین کشاورزی محسوب میشوند و در کنار آن باید به عناصر مدیریت نیز توجه شود که در قسمت بعد بدان اشاره خواهد شد اما شرط کافی برای مدیریت هوشمند بهعنوان یکی از اضلاع چهارگانه هوشمندسازی، وجود مدیران هوشمند در زنجیره تأمین کشاورزی و در مجموعه مسئولیتهای مدیریتی، تصمیمگیری و سیاستی و عملیاتی کشاورزی و باورپذیری به هوشمندسازی است که میتواند این چرخه را به حرکت درآورد تا با روانی لازم کارکردهای مطلوب مورد انتظار را داشته باشد. به بیاندیگر، هوشمندسازی بدون وجود مدیران هوشمند و باور داشتن آنها به زنجیره تأمین و هوشمندسازی آن، آب غربال کردن و اتلاف منابع مالی محسوب میشود.
محمد قربانی. استاد دانشگاه فردوسی مشهد
اختصاصی پایگاه تحلیلی -خبری شعار سال