شعار سال: امام محمدباقر (ع) را از آنجا که مادرشان فاطمه دختر امام حسن (ع) بود، وارث عظمت پیامبر (ص) از ناحیه پدر و مادر بودند. در یکى از احادیث معتبر با عنوان «حدیث لوح» خداوند در شأن حضرت مىفرماید: «وابنه شبه جده المـحمود محمد الباقر علمى و المعدن لحکمتى؛ و پسر امام سجاد همانند جد پسندیدهاش پیامبر (ص) است، یعنى محمدباقر (ع) که شکافنده علم من و کانون حکمت من مىباشد».
ویژگیهای عصر امام باقر (ع)
با روى کار آمدن معاویه و سپس حاکمان جبار و فضیلتکش بنىامیه، اسلام ناب محمدى در انزواى کامل قرار گرفته بود و همه ساحتهای زندگى مسلمانان در تاریکى جهل، تعصب خفقان، فریب، زر و زور و انواع انحرافها و آلودگیها و نامردمىها فرو رفته بود. بنىامیه به قدرى افکار مردم را مسموم کرده بودند و با تهاجم فرهنگى خود عقلها و اندیشهها را ربوده بودند که یزید و سردمداران شرک و نفاق امام حسین (ع) جگرگوشه رسول خدا (ص) و یارانش را با آن وضع فجیع کشتند و تمام ارزشهاى اسلامى زیر پا گذاشتند.
در عین حال آنان به حکومت ننگین خود ادامه دادند، شراب نوشیدند، خوش رقصى کردند و به نام اسلام، تعالیم محمد (ص) و على (ع) را زیر پاى ناپاک خود قرار دادند. آنان حتی شرایطى به وجود آوردند که یاد کردن از نام حسین (ع) ممنوع بود، چون میخواستند آثارى از خاندان نبوت باقى نماند.
پس از ماجراى جانسوز کربلا، مظلومیت امام سجاد (ع) به جایى رسید که در مدینه تنها چهار نفر نزد ایشان میآمدند، با اینکه حضرت سزاوار بودند هزاران نفر در مجلس درسش شرکت کرده و از فیوضات وجودشان بهرهمند شوند. امام صادق (ع) در این باره فرمودند: «ارتد الناس بعد الحسین الا اربعه؛ ابو خالد الکابلى، و یحیى بن ام الطویل و جبیر بن مطعم و جابر بن عبدالله الانصارى، ثم ان الناس لحقوا و کثروا؛ بعد از شهادت امام حسین (ع) همه مردم از راه و خط او مرتد شدند، جز چهار نفر که عبارتند از: ابوخالد کابلى، یحیى بن ام طویل، جبیر بن مطعم و جابر بن عبدالله انصارى، سپس کم کم مردم به این افراد پیوستند و جمعیتشان زیاد شد».
پس از شهادت امام حسین (ع) بر اثر خفقان و دیکتاتوریهاى بىرحمانه حاکمان جبار اموى، قاطبه مردم به خاطر ترس، جهل، دنیاپرستى و علل دیگر از خاندان نبوت بریده بودند. بعضى به دشمنان پیوستند، برخى به بیتفاوتى روی آوردند و عدهاى سرگردان بودند. برخیها نیز دهان به اعتراض گشودند که چرا حسین بن على (ع) با افراد اندک خود قیام کرد؟ و اینکه این قیام چه نتیجهاى داشت؟! جهل و تیرهدلى آنان به جایى رسیده بود که از خون پشه مى پرسیدند که آیا پاک است یا نجس ولى در مورد خون شهیدان کربلا نمى پرسیدند که چرا ریخته شد و چه کسى ریخت؟
در این دوران، اکثر مردم در عمل از دین و خاندان پیامبر (ص) روى برگرداندند و تنها چهار نفر در محضر امام سجاد (ع) باقى ماندند. پس قبل از هر چیز سزاوار بود که یک انقلاب عمیق و گسترده فرهنگى صورت گیرد و آحاد مردم بین اسلام محمد (ص) و على (ع) با اسلام حاکمان جبار اموى فرق قائل شوند تا پس از این انقلاب فرهنگى، بتوان اسلام ناب را از زیر ابرهاى تیره و تار بیرون آورد و آن ابرها را کنار زد تا نور ولایت امامان راستین همچون خورشید در آسمان اسلام ناب همه جا را روشن کند و چنین کار مهمى جز با انقلاب فرهنگى فراگیر راه دیگرى نداشت.
زمینه سازى و پایهگذارى انقلاب فرهنگى
امام سجاد (ع) در فرصتهایى که به دست آوردند توانستند با بهره گیرى از پیام خون شهیدان کربلا، زمینههاى چنین انقلاب فرهنگى را به وجود آورند، اما به دنبال این زمینهها، نیاز به قیام و نهضت فرهنگى بزرگمردى از خاندان نبوت بود تا با پشتوانه آن زمینهها و تشکیل حوزه علمیه و تربیت شاگردان، پردهها را بشکافد و علوم ناب اسلام را آشکار کند و در معرض افکار جهانیان قرار دهد.
آن بزرگمرد امام باقر (ع) بودند که خداوند ایشان را براى پایهگذارى چنین انقلابى ذخیره کرده بود. حضرت در حدود چهار سالگى در کربلا حضور داشتند و همه صحنهها را دیده بودند، با اسیران از کربلا به کوفه و از آنجا به شام راه سپرده بودند، خطبههاى پدرشان امام سجاد (ع) و عمههای بزرگوارشان زینب (س) و امکلثوم و فاطمه بنتالحسین (ع) را شنیده و به خوبى دریافته بودند که تاریخ اسلام به قهقرا برگشته است. ایشان درک کرده بودند که باید به یارى شهیدان کربلا شتافت و به آرمانهاى آنها که آشکار کردن اسلام آنهاست، جامه عمل پوشاندند.
بر همین اساس بارها پیامبر اسلام (ص) از امام باقر (ع) به عنوان «باقرالعلوم» یعنی شکافنده علمها یاد کرده بودند. جابر بن عبدالله انصارى صحابى معروف رسول خدا (ص) , سخن پیامبر (ص) را بهطور مکرر براى مردم مى خواند تا بیدار شوند، همچون هالهاى به گرد باقرالعلوم (ع) حلقه زنند و آب زلال اسلام را از سرچشمه حقیقى آن به دست آورند.
نمودارى از انقلاب فرهنگى امام باقر (ع)
امام باقر (ع) از فرصتى که بر اثر رویارویى بنىعباس با بنىامیه پیش آمده بود استفاده کردند و به تشکیل حوزه علمیه و تربیت شاگرد پرداختند تا جایی که کارى عمیق و فرهنگى را پایهگذارى کردند که بعدها فرزندشان امام صادق (ع) با حدود چهار هزار شاگرد آن را توسعه دادند. امام باقر (ع) شاگردان برجستهاى مانند: محمد بن مسلم، زراره، ابوبصیر، جابر بن یزید جعفى، ابان بن تغلب حمران بن اعین، سدیر صیرفى ابوصباح کنانى، عبدالله بن ابى یعفور و دیگران را تربیت کردند که هر کدام فقیهى بزرگ، محدثى سترگ و عارفى دلآگاه و مرجعى ربانى شدند و نقش بهسزایى در گسترش اسلام ناب و فرهنگ تشیع داشتند.
جابر جعفى مىگوید: ۱۸ سال در خدمت سرور انسانها حضرت محمد بن على (ع) بودم و از خرمن پرفیض او خوشهچینى مىکردم. هنگام خداحافظى و وداع براى مراجعت از مدینه به کوفه، تقاضا کردم باز مرا بهرهمند سازند، ایشان فرمودند: پس از هیجده سال بس نیست؟ عرض کردم: آرى شما دریایى هستید که آبش تمام نمىشود و به قعر آن نمى توان رسید. فرمودند: «سلام مرا به شیعیانم برسان و به آنها اعلام کن که بین ما و خداوند خویشاوندى نیست و به پیشگاه خدا کسى جز در پرتو اطاعت و عمل نزدیک نگردد. اى جابر کسى که خدا را اطاعت کند و ما را دوست بدارد، او دوست ما خواهد بود و کسى که نافرمانى خدا کند، دوستى ما به حال او سودى نخواهد بخشید».
یکى از شاگردان برجسته امام باقر (ع) ابان بن تغلب است که امام باقر (ع) به او فرمود: «اجلس فى مسجد المدینه و افت الناس فانى احب ان یرى فى شیعیتى مثلک؛ در مسجد مدینه بنشین و براى مردم فتوا بده چرا که من دوست دارم در میان شیعیانم فردى مثل تو دیده شود».
نهضت فکرى و حوزه علمیه و مجالس تدریس امام باقر (ع) در مدینه در سطحى بود که دانشمندان بزرگ آن عصر در برابرش بسیار خاضع و کوچک به نظر مىرسیدند. عبدالله بن عطا مکى، یکى از دانشمندان برجسته اهل تسنن در عصر امام باقر (ع) مىگوید: من حکم بن عتیبه (یکی از دانشمندان نامی آن عصر) را با آن جلالت و شکوهى که در میان قوم خود داشت در محضر امام باقر (ع) همانند کودکى دیدم که در برابر امام زانوى ادب بر زمین زده و شیفته و مجذوب کلام و شخصیتش شده است. آثار علمى، اخلاقى، سیاسى و اجتماعى درخشانى که از حوزه علمیه امام باقر (ع) نشأت گرفته بود آنچنان چشمگیر و عمیق بود که همگان اعتراف داشتند رسول خدا (ص) درست فرمود که امام باقر (ع) شکافنده علوم و گشاینده درهاى دانش است.
امام باقر (ع) در حقگویى و روشن ساختن مسائل بسیار صریح و قاطع بودند و در مسائل اصولى هرگز پردهپوشى و مسامحه نمىکردند گرچه قاطعیت ایشان موجب رنجش و خشم طاغوتهاى عصر مىشد. ایشان سرانجام به دستور هشام بن عبدالملک، دهمین خلیفه اموى، مسموم شده و به شهادت رسیدند. امام باقر (ع) با صراحت مىفرمودند: «نحن خزنه علم الله و نحن ولاه امر الله و بنا فتح الاسلام و بنا یختمه؛ کانون علم خدا ما هستیم، رهبران و مجریان امر خدا ما مى باشیم، اسلام به وسیله ما آغاز گردید و به وسیله ما پایان مىیابد».
شعار سال، با اندکی تلخیص واضافات برگرفته از خبرگزاری بین المللی قرآن، تاریخ انتشار:۱۶ تیر ۱۴۰۱، کد خبر: ۴۰۶۹۱۷۹، shahrekord.iqna.ir