پایگاه تحلیلی خبری شعار سال

سرویس ویژه نمایندگی لنز و عدسی های عینک ایتالیا در ایران با نام تجاری LTL فعال شد اینجا را ببینید  /  سرویس ویژه بانک پاسارگارد فعال شد / سرویس ویژه شورای انجمنهای علمی ایران را از اینجا ببینید       
کد خبر: ۱۱۱۴۰۸
تاریخ انتشار : ۳۰ بهمن ۱۳۹۶ - ۰۸:۴۹
٢٠ تا ٢٥ درصد از توليد ناخالص داخلي کشور مربوط به استان تهران است و حدود ٨٠ درصد اقتصاد استان هم در شهر تهران نهفته است؛ اين يعني تهران نقش تعيين‌کننده‌اي در اقتصاد کشور دارد. بخش کشاورزي در اين شهر نزديک صفر است؛ اما تهران هاب فناوري و خدمات برتر در کشور است.

شعار سال: ٢٠ تا ٢٥ درصد از توليد ناخالص داخلي کشور مربوط به استان تهران است و حدود ٨٠ درصد اقتصاد استان هم در شهر تهران نهفته است؛ اين يعني تهران نقش تعيين‌کننده‌اي در اقتصاد کشور دارد. بخش کشاورزي در اين شهر نزديک صفر است؛ اما تهران هاب فناوري و خدمات برتر در کشور است. تهران سرپل ارتباط شهرهاي کشور با جهان است. دکتر حجت‌الله ميرزايي، اقتصادداني است که تجربه معاونت برنامه‌ريزي و اقتصادي وزارت کار و تأمين اجتماعي را در سطح ملي دارد. انتصاب او به معاونت برنامه‌ريزي، توسعه شهري و امور شوراهاي شهرداري تهران، نشان از رويکرد تخصصي و اقتصادمحور شهردار به مقولات آينده‌نگري، سياست‌گذاري، برنامه‌ريزي و ماليه شهري دارد. اين گفت‌وگو خلاصه‌اي از جهت‌گيري جديد برنامه‌ريزي و سياست‌گذاري ابرشهر تهران را بيان مي‌کند.

مديريت شهري فرايندی مبتني بر برنامه‌ريزي است يا مي‌شود آن را با مکانيسم بازار به سرانجام رساند؟

يکي از زمينه‌هاي توافق‌شده بين اقتصاددانان، شکست بازار در تخصيص منابع شهري است. به اين معني که حوزه شهري، در همه جاي دنيا، حتي در ليبرال‌ترين کشورها، نيازمند مديريت و برنامه‌ريزي است. شهرها نيازهاي متعددي دارند که اگر رفع آنها را به سازوکار بازار واگذار کنيم، اين نيازها برآورده نمي‌شوند. به عنوان مثال، شهر به فضاي سبز، فضاي رفت‌وآمد، فضاهاي خدمات عمومي مثل مدرسه، مراکز بهداشت، تجاري، عبادي و فرهنگي نياز دارد. چون اينها فاقد منطق سودآوري هستند، سازوکار بازار قادر به ايجاد آنها نيست. به اين منظور، يک مکانيسم برنامه‌ريزي حاکم مي‌شود تا اين فضاهاي مورد نياز را تعيين کند؛ کاربري زمين، به‌عنوان يک منبع کمياب شهري را مشخص کند و براي اين فعاليت‌هاي مختلف تخصيص دهد و در نهايت استانداردهاي لازم را براي ايجاد ساخت‌وساز معين کند. استانداردهايي مثل چگونگي نماي بيروني ساختمان‌ها که فقط به ساکنان آنها تعلق نداشته و سرريز بيروني براي همه شهر دارد. اساسا مديريت شهري بر اساس يک تفکر برنامه‌ريزي بنا شده است.

حال که برنامه‌ريزي نقش محوري دارد، براي تهران برنامه‌هاي پنج‌ساله توسعه تدوين شده و در حال اجراست. صاحب‌نظران معتقدند به علت شتاب تحولات، برنامه‌هاي بلندمدت و پنج‌ساله منسوخ شده‌اند. آيا بخشي از اين مشکلات شهري ناشي از ناکارآمدي برنامه‌هاي پنج ساله نيست؟

برنامه‌هاي پنج‌ساله منسوخ نشده‌اند. اين برنامه‌ها به‌تنهايي ناکارآمد شده‌اند. علتش هم شتاب و پيچيدگي تغييرات است. اگر برنامه‌هاي پنج‌ساله، مبتني بر يک چشم‌انداز و افق بلندمدت نباشند، کارکرد مورد انتظار را نخواهند داشت. سرعت و پيچيدگي تغييرات خيلي زيادتر از سرعت حرکت برنامه‌ريزان است و مديريت شهري بايد بتواند افق‌هاي بلندمدت پيش‌بيني کند و چشم‌انداز شهر را تعريف کند. امروزه افق‌هاي ميان‌مدت بخشي از روزمرگي است. برنامه‌هايي که بر اساس اين افق‌هاي ميان‌مدت تهيه مي‌شوند نیز به شکست مي‌انجامند. بیشتر شهرهاي امروز دنيا هم افق و چشم‌انداز بلندمدت ٢٠ تا ٣٠ساله ترسيم کرده‌اند. به دنبال آن، سياست‌ها و برنامه‌هاي متناسب براي تحقق آن افق تدوين شده است. به‌طور مثال، در کلان‌شهر اصفهان، که اعتبار اصلي آن به ميراث فرهنگي و تمدني است، اگر از سه دهه گذشته پيش‌بيني‌هاي لازم انجام شده بود و افق بلندمدتي وجود داشت، اين حجم از صنايع سنگين و متالوژي اطرافش مستقر نمي‌شد يا مسئله آب تا اين حد زندگي در اصفهان و مديريت شهري آن را دچار چالش و تنگنا نمي‌کرد. در تهران هم اگر ٢٠ سال پيش نگاه بلندمدتي داشتيم، اين‌قدر پيچيدگي ترافيکي، آلودگي هوا و فضاي غيرقابل زيست براي مردم ايجاد نمي‌شد.

براساس مطالبي که فرموديد، سؤالي در ذهن بنده ايجاد شد. اين افق، چشم‌انداز و به دنبال آن برنامه‌هاي بلندمدت، بر اساس چه معيارهايي تعريف مي‌شوند؟ در واقع عوامل مؤثر بر تدوين اين افق و چشم‌انداز چیست؟ شرايط اقليمي، ديني، فرهنگي،...؟

يکي از عوامل، توانايي‌ها و مزاياي موجود شهر است؛ مانند اصفهان، رم يا استانبول که سابقه و ميراث تمدني و فرهنگي غني دارند. قسمت عمده اثرگذار بر تدوين يک چشم‌انداز شهري، مزيت‌هايي است که بايد خلق شوند؛ يعني ما شهرهايي را داريم که هيچ‌کدام از مزايايي را که نام برديد، نداشتند ولي ايجاد کردند. مثلا دوبي، در ابتدا هيچ مزيتي جز موقعيت جغرافيايي نداشت؛ اما براي خودش جاذبه‌ها و مزايايي را در حوزه‌هاي مختلف گردشگري، صنعتي و تجاري در سطح منطقه خلق کرد. برنامه بلندمدت شهري بر اساس دو ويژگي شکل مي‌گيرد؛ مشارکت حداکثري و آينده‌نگري بر مبناي تخيل. اين به آن معنا است که برخلاف برنامه‌هاي ميان‌مدت، بخش بزرگي از اهداف آينده شهرها که به تصوير کشيده مي‌شوند، محصول خلاقيت ذهني است. مانند آنچه امثال پيتر دراکر، الوين تافلر يا ژول ورن در نوشته‌هاي خود پديده‌هايي را به تصوير کشيدند که در آن زمان وجود خارجي نداشت؛ اما اين تخيلات بزرگ و جذاب، مبناي حرکت و خلق مزيت آنها شد. در واقع آينده علت وجودي حال است و نه بالعکس؛ يعني ما بر قله آينده مي‌نشينيم و بر مبناي آن رفتار امروزمان را رقم مي‌زنيم. البته وظيفه خلاقيت و تخيل را فقط به اتاق‌هاي دربسته و با افراد خاص محدود نمي‌کنند؛ چه‌بسا آنها قدرت تخيل کافي نداشته باشند. اينجاست که مشارکت حداکثري اهميت پيدا مي‌کند. بايد يک چتر فراگير مشارکتي را براي خلق تخيل ايجاد کرد، از ميان آنها انتخاب کرده و بر آن مبنا چشم‌انداز تعريف کرد.

سال ٩٧، سال آخر برنامه دوم توسعه شهر تهران است. قاعدتا بايد در سال جاري تدوين برنامه سوم در دستور کار قرار بگيرد. آيا تيم جديد مديريت شهري چنين چشم‌انداز و افق بلندمدتي را تصوير کرده تا برنامه سوم را بر مبناي آن تدوين کند؟

همان‌طور که گفتم، آن آينده مطلوب نبايد فقط محصول ذهن يک يا چند نفر باشد. بايد خلاقيت همه شهروندان را به کار گرفت. امسال که فرايند انتخاب شهرداران جاري بود، هرکدام از کانديداها به ارائه چشم‌انداز خود و برنامه‌هاي متناسب با آنها پرداختند. اگر به‌طور دقيق نگاه کنيم، کانديداهاي هرکدام از ابرشهرهاي تهران، اصفهان، شيراز و...، عبارات مشترکي را در چشم‌اندازهاي خود بيان کردند؛ شهري با کيفيت زندگي بالا، رونق کسب‌وکار، احساس تعلق شهروندان، پيوندهاي جهاني و... . اين عبارات بين همه مشترک بود؛ اما اينکه با چه ابزار‌ها و سازوکارهايي تحقق پيدا مي‌کنند، مهم است.

زماني که فرايند تدوين برنامه سوم شروع شود، فکر مي‌کنيد کدام چالش‌هاي شهر تهران بايد بيشتر مدنظر قرار گيرد؟ حمل‌ونقل، آب و هوا، ترافيک و... .

درحال‌حاضر نمي‌توانم اولويت‌بندي کنم. مواردي که گفتيد، همه فهرستي از چالش‌هاي مهم تهران است؛ اما من فکر مي‌کنم شهر تهران در يک معناي کلي فاقد کيفيت زندگي است. درواقع براي زندگي‌کردن جاي مناسبي نيست. اينکه جاي مناسبي نيست، علت‌هاي زيادي دارد. مثل اينکه شهروندان در معرض آلودگي شديد زيست‌محيطي و بيماري‌هاي جسمي و رواني حاصل از آن هستند و بخش زيادي از وقتشان در ترافيک و رفت‌وآمد روزانه از دست مي‌رود و احساس راحتي و امنيت نمي‌کنند. امکان پرداختن به تأمين تعلقات و نيازهاي خانوادگي و اجتماعي فراهم نيست. سلامت زندگي اعم از رواني و جسمي در معرض ريسک است؛ اما تهران براي کسب‌وکار جاي بسيار خوبي است. به باور شهروندان بهترين جاي ايران براي کسب‌وکار است. حال براي اينکه اين شهر را مناسب زندگي کنيم، چه کارهايي بايد انجام دهيم؟ به باور من، حمل‌ونقل مسئله کليدي است. حمل‌ونقل نه تنها زمان از‌دست‌رفته و ذخيره‌شده ما را تعيين مي‌کند، بلکه شکل آن مي‌تواند بر سلامت تن و روان و بر مسائل زيست‌محيطي اثرگذار باشد. به عنوان مثال، حمل‌ونقل براي بخش بزرگي از شهروندان با دشواري‌هاي زيادي همراه است. چه عابران پياده که با مشکلي مانند موتورسواران با فقدان مسير مناسب پياده‌روي روبه‌رو هستند و چه سالمندان که توانايي جابه‌جايي ندارند. تاکسي‌راني، اتوبوس‌راني و متروي ما متناسب با سالمندان و کودکان نيست. در شهرهاي بزرگ دنيا شبکه حمل‌ونقل طوري طراحي شده که جابه‌جايي اين گروه‌هاي خاص به‌راحتي انجام شود. از طرف ديگر، تهران نتوانسته است به شهري با اقتصاد دانش‌بنيان تبديل شود. با وجود سرمايه انساني بسيار بالا، اقتصاد تهران نسبت به گذشته تغيير زيادي نکرده است. به لحاظ مبادلات بين‌المللي در حوزه‌هاي مالي، کالايي، نيروي کار و...، هنوز تهران نتوانسته سرمايه‌هاي جهاني را جذب کند و اقتصادش فاصله زيادي با استانداردهاي بين‌المللي دارد. اين مسائل آسيب‌پذيري اقتصاد تهران را افزايش داده است. همچنين توسعه تهران تاکنون با چند چالش مواجه بوده است؛ اول، ناهم‌فازي کامل در توسعه، به اين معني که به همان اندازه که فيزيک تهران مدرن شده، نظام اجتماعي تهران مدرن نشده است. دوم، نامتوازن‌بودن توسعه؛ توسعه بر اساس يک‌سري معيارها مانند سلامت و امکانات، در شمال شهر، ميانه شهر و پايين شهر به‌شدت نامتوازن است. آخرين چالش، ناموزون‌بودن توسعه تهران است. يک معناي اين چالش‌ها، وجود بي‌عدالتي بزرگ و يک معناي آن نیز ايجاد تعلق‌نداشتن محله‌اي در ميان شهروندان است.

به لحاظ اقتصادي چه معنايي دارد؟

ناپويايي اقتصادي و فقدان ماليه شهري مناسب. اقتصاد تهران در دو دهه گذشته بر اساس رونق ساخت‌وساز بنا شده و کاملا تک‌بعدي است. در حالي که بايد به اقتصاد مبتني بر دانش، فناوري‌ها و خدمات نوين تبديل شود. فناوري‌ها و خدماتي مثل اطلاعات، امور مالي، حمل‌ونقل، صنايع تک و...! اينکه ما در ششمين سال رکود مسکن هستيم و اين رکود کاملا اثر خود را بر ماليه شهري گذاشته، نشان‌دهنده تاب‌آوري کم تهران در مقابل تغييرات است. نه فقط مديريت شهري، بلکه بخش زيادي از زندگي و درآمد شهروندان نیز بر اساس همين ساخت‌وساز بنا شده است. عمده جابه‌جايي طبقاتي و ارتقای درآمدي طبقات متوسط به بالا،‌ به اين ساخت‌وساز وابسته شده است. بسياري از مردم تهران در سه دهه گذشته با تخريب و نوسازي ساختمان‌هايشان، وضع مالي بهتري به لحاظ دارايي پيدا کرده‌اند. خيلي‌ها توانستند درآمدهاي حاصل از اجاره‌داري کسب کنند. اينها مسائلي است که بايد محور برنامه‌ريزي و تفکر براي آينده قرار بگيرد.

آقاي دکتر، تخصص علمي شما در حوزه اقتصاد است. به نظر شما، نقش يک ابرشهر مانند تهران در رشد و توسعه اقتصادي کشور چيست؟ آيا تهران مي‌تواند خود موتور محرکه‌اي براي رشد باشد يا از سرريز رشد اقتصادي کشور بهره‌مند مي‌شود؟

يک رابطه دوسويه است. ٢٠ تا ٢٥ درصد از توليد ناخالص داخلي کشور مربوط به استان تهران است. حدود ٨٠ درصد اقتصاد استان هم در شهر تهران نهفته است. اين يعني تهران نقش تعيين‌کننده‌اي در اقتصاد کشور دارد. بخش کشاورزي در اين شهر نزديک صفر است؛ اما تهران هاب فناوري و خدمات برتر در کشور است. تهران سرپل ارتباط شهرهاي کشور با جهان است. از طرف ديگر، بايد بگويم خيلي از معضلات ملي مانند بي‌کاري بايد در کلان‌شهرها مديريت شود؛ يعني اگر بتوانيم در کلان‌شهرها مسائل فقر، بي‌کاري و نابرابري را بهبود دهيم، بر مبناي يک صرفه مقياس خيلي بالا، توانسته‌ايم جبهه بزرگي را در برابر اين چالش‌ها ايجاد کنيم. از طرف مقابل، اقتصاد شهري خيلي متأثر از اقتصاد کلان است. به‌طور مثال تحريم‌ها بيش از هرجاي ديگري بر تهران اثر گذاشته است. هرچند که اقتصاد تهران مقاوم‌تر از ساير شهرهاست، ولي کاملا پيداست که مسائلي مثل تحريم، نرخ سود بالاي بانکي، گسست ارتباط مالي با اقتصاد جهاني، کاهش سرمايه‌گذاري داخلي و خارجي و... بيش از ساير نقاط کشور بر تهران اثر گذاشته است. بنابراين همان‌طور که گفتم، يک رابطه دوسويه ميان رشد اقتصادي تهران و اقتصاد ملي برقرار است. در اين بين بايد اشاره کنم که مديريت شهري مي‌تواند نقش مؤثري را ايفا کند؛ براي اينکه سطح برنامه‌ريزي محلي‌تر است. بسياري از محدوديت‌ها در سطح ملي در اينجا وجود ندارد، در ضمن ابزارهاي بهتري نیز در اختيار مديريت شهري است. اگر مجموع ماليه ١٠ کلان‌شهر ايران را با ماليه عمومي دولت مقايسه کنيم، رقم بسيار درخور توجهي است. اين ماليه شهري نسبت به ماليه عمومي دولت، انعطاف‌پذيري بيشتري دارد. اينها نکات و ابزارهاي مهمي است که در اختيار مديريت شهري قرار دارد تا بتواند نقش مؤثري در رشد و توسعه اقتصادي کشور ايفا کند.

سایت شعار سال، با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته ازروزنامه شرق ، تاریخ انتشار 28بهمن 96، کدمطلب:11869، www.sharghdaily.ir


اخبار مرتبط
خواندنیها-دانستنیها
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار
پربازدیدترین
پربحث ترین
پرطرفدارترین