شعارسال: از اوائل دهه 80 بدنبال ایجاد یک انجمن تخصصی و حرفهای برای کارشناسان تامین اجتماعی بودم، مستندسازی تاریخ شفاهی تامین اجتماعی و "مدیریت دانش"همواره بعنوان یکی از اهداف اساسی این انجمن مدنظر بود که بهر تقدیر میسر نشد. متاسفانه مقوله تامین اجتماعی و بیمههای اجتماعی فاقد رشته تحصیلی در دانشگاه است که اگر بود بالاجبار این مستندسازی بخودی خود در محیط علمی دانشگاهها انجام میپذیرفت بدون اینکه سلایق مدیریتی و سیاسی در آن نقش داشته باشد و یا مداخله نماید. نتیجه آنکه به مدیریت دانش و مستندسازی تاریخ شفاهی تامین اجتماعی در سازمان تامین اجتماعی بطور مدون، منسجم و جامع و مانع پرداخته نشده و اقدامات موردی انجام شده نیز فاقد بیطرفی و جامعیت و بویژه پایداری بوده است و سلائق مدیریتی و سیاسی بسیار بر آن تاثیر گذاشته است.
چه بسا مدیرانی که اتوبوسی آمدهاند و نمیدانستند در چه سازمان بزرگی قدم گذاردهاند و شاید اصلاً دوست نداشتهاند که مشخص شود چه بزرگان و فرهیختگانی در این سازمان بودهاند و یا هستند. که اگر چنین میشد، علیالقاعده نمیتوانستند یک اتوبوس مدیران یک شبه خود خوانده را به سازمان تحمیل نمایند و چه بسا چون میخواهند دوران خود را طلایی قلمداد کنند، طوری وانمود میکنند که سازمان قبلاً چیزی نبوده و چیزی نداشته است!
وقتی خاطرات جناب آقای دکتر مهدی مهدوی که تازه دار فانی را وداع گفت را مرور میکردم از یک طرف متأثر شدم که چنین فردی رخ در نقاب خاک کشید و از سویی به خود میبالیدم که در سازمانی مشغول خدمت هستم که بزرگانی همچون او و جناب آقای دکتر حیدرقلی عمرانی پایه گذار آن بودهاند و یاد این شعر سترگ استاد شفیعی کدکنی تحت عنوان "جاودان خرد"که در وصف فردوسی بزرگ سروده است، افتادم. که بنظرم وصف الحال مرحوم جناب آقای دکتر مهدوی و نیز استاد گرانقدر جناب آقای دکتر حیدر قلی عمرانی است:
" بزرگا! جاودان مردا! هشیواری و دانایی
نه دیروزی، که امروزی، نه امروزی، که فردایی"
و تاسف و تسلیت به سازمان و همکارانش که به خاطر گسست بینالنسلی مستحدثه و فقدان مدیریت دانش، اطلاع دقیق و جامعی از پیشینه و سیر تطور سازمان و گنجینههای دانشی و مهارتی آن یعنی مدیران و کارشناسان فرهیختهای که آن را پایهگذاری کردند و در قوام و دوام آن کوشیدنددر دسترس نسل جدید پرسنل سازمان نیست.
از حدود یک دهه قبل که افتخار حضور در یک جلسه دورهمی مدیران و کارشناسان قدیمی سازمان را یافتم با مرحوم جناب آقای دکتر مهدی مهدوی آشنا شدم. خوشبختانه به همت سرکار خانم دکتر رحیمی مقدم و جناب آقای دکتر یزدانی سلسله مصاحبههایی با مدیران و کارشناسان قدیمی ازجمله آن مرحوم انجام شد و نشریه قلمروی رفاه نیز مصاحبه جامعی با ایشان انجام داد و منتشر شد که در سایت تأمین پرس موجود است و مطالعه آن را به همه همکاران سازمان توصیه مینمایم.
در مراسم ترحیم مرحوم دکتر مهدوی یکی از همکاران تلاشگر و مسلط سازمان جناب آقای حقی تعریف میکرد که در یکی از پروندههای فنی با دست خطی از دکتر حیدقلی عمرانی مواجه شده است که حاکی از حریت کارشناسی ایشان و افرادی همچون مرحوم دکتر مهدوی است که بیشک نیاز امروز سازمان است. حکایت از این قرار بود که ظاهراً "فرح دیبا" به یکی از روستاها میرود و با خانواده فقیر روستایی مواجه میشود و در مطبخ و بر سر تنور حاضر شده و کمک میکند که این موضوع از تلویزیون پخش و در روزنامهها منتشر میشود. متعاقب این امر، فرح طی دستوری به دکتر حیدرقلی عمرانی مدیرعامل وقت سازمان مینویسد که این خانواده روستایی نیازمند هستند و سازمان برای آنها حکم بازنشستگی صادر و مستمری بازنشستگی پرداخت نماید و دکتر حیدرقلی عمرانی در هامش آن دستور به معاونت فنی وقت (معاونت بیمهای) سازمان مینویسد که "در پاسخ مرقوم نمائید اموال سازمان متعلق به کارگران است و شایسته است که از منابع دیگر در اختیار دولت به این خانواده کمک شود." (نقل به مضمون)
در چندین ملاقاتی که با مرحوم دکتر مهدوی داشتم ایشان که مدیر "دفتر تشکیلات و برنامهریزی" سازمان تأمین اجتماعی بوده است میگفت در دهه 40 و 50 شرط کرده بودیم که افرادی میتوانند در این دفتر مشغول شوند که فوق لیسانس مرتبط داشته باشند؟! دکتر مهدوی در خلال بیان خاطرات گذشتهاش به چندین مورد اختلاف نظر کارشناسی بین خودش با متولیان وقت سازمان و دولت در آن زمان اشاره کرد و گفت که من به خاطر همین اختلاف نظرها خودم را از خدمت در سازمان بازنشسته کردم. من به ایشان عرض کردم که خب اینکار بزرگی بوده که شما به خاطر به کرسی نشاندن حرف کارشناسی خود از سمت مدیریتی دل کندید. ولی من که به خاطر شانس خدمتی که داشتم با بسیاری از همکاران و مدیران قدیمی سازمان نظیر جنابان آقایان عونی، ملکوند فرد، عزیزی، اسرار حقیقی و ... همکار بودهام و از همه مهمتر به خاطر نوع کارم خیلی از سوابق سازمان را مطالعه کردهام، از این موضوع خبر نداشتم و من و امثال من و بویژه نسل فعلی سازمان از این "ایثار"و"حریت کارشناسی" شما مطلع نبودم و کسی در سازمان خبر ندارد، مرحوم دکتر مهدوی با لحنی غرورآمیز گفت "خودم که خبر دارم" که حاکی از بزرگمنشی، استغنای درونی و رضامندی شخصی ایشان بود.
نمونه دیگر اینکه در حال حاضر عدهای بحث "میز خدمت" را که از سوی دولت محترم ابلاغ شده است، مطرح میکنند درحالیکه در مصاحبه ایشان میبینیم در خاطراتش میگوید که برای تحصیل دکترا در خارج از کشور بوده و مدیرعامل وقت سازمان جناب آقای دکتر خواجه نوری دستور میدهد که برگردد به ایران و در پروژه پایلوت شعبه نازیآباد با مشاوران خارجی مشغول به کار شود و در آن زمان در شعبه مزبور ایشان و سازمان بدنبال بهبود روشها و استانداردسازی امور و به ویژه بحث "پزشک خانواده"و" نظام ارجاع" بودهاند (در آن زمان پزشکان در محل شعبه و زیر نظر رئیس شعبه فعالیت میکردند)، باید توجه داشت که فقدان پزشک خانواده و نظام ارجاع از دیر باز و در حال حاضر، بزرگترین نقیصه نظام سلامت کشور و سازمان است.
همچنین در اواخر دهه 50 و در دوره موسوم به "پاشا" (معاون وقت سازمان) بحث حسابهای متمرکز و گروههای عمومی در شعبه تشکیل شده بود که بایستی تمام نیازهای مراجعین را پاسخ میدادند در سازمان مطرح بوده است و در همین اواخر"در بازطراحی تشکیلات شعبه سازمان (سال 1376 و دوره مدیرعاملی جناب آقای دکتر کرباسیان) در تشکیلات شعب مکانیزه لحاظ شده بود و ایشان با ایجاد شورای بازنگری فرمهای اداری (به ریاست جناب آقای عونی و دبیری اینجانب) در این زمینه گام برداشتند و در دوره مدیرعاملی جناب آقای دکتر ستاری فر بحث یکپارچهسازی فضاهای اداری (اوپنسازی)، استانداردسازی فضا و چیدمان فیزیکی شعب، پیادهسازی ایزو در شعب و ... انجام شد و در دوره مدیرعاملی جنابان آقایان دکتر شریف زادگان و دکتر سلیمانی ایجاد کمیته روانسازی، استانداردسازی زمان انجام کار شعب و راهاندازی شعبه نمونه مکانیزه (شعبه 27) در همین جهت عملیاتی شد و قس علیهذا.
نتیجه آنکه به نظر میرسد لازم است تا دیر نشده و دست سازمان تامین اجتماعی و نسلهای فعلی و آتی مدیران و کارشناسان از این پیشکسوتان کوتاه نشده واین گنجینههای خرد و تندیسهای عرق و حمیت سازمانی از دسترس خارج نشدهاند، نسبت به مستندسازی تاریخ شفاهی تامین اجتماعی و ایجاد سازوکار مستمر مدیریت دانش اقدام نمود.
در پایان ضمن ادای احترام به روح سترگ و بلند مرحوم دکتر مهدی مهدوی و تسلیت مجدد به بازماندگان محترم ایشان و به ویژه تسلیت به استاد ارجمند جناب آقای دکتر حیدر قلی عمرانی، زبان حال خودم را در قالب آخرین بیت از شعر دکتر شفیعی کدکنی، خطاب به این بزرگواران عرضه دارم.
" بزرگا ! بخردا ! رادا ! به دانایی که میشاید
اگر بر ناتوانیهای این خردان ببخشایی"
شعارسال، با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از خبرگزاری ایلنا ، تاریخ انتشار: 7 مرداد 1397 ، کد خبر: 649449، www.ilna.ir