شعار سال: مسألهای که به گفته بسیاری از فعالان صنفی به کلاس درس هم کشیده شده است و همین مسأله موجب شده نظام آموزشی کشور طی سالهای گذشته بشدت آسیب ببیند. هر چند که در این روز حرف تازهای از معلمان نمیبینیم و اکثر آنها در طول سال از دغدغههایشان میگویند، اما امروز یک تفاوت ویژه با روزهای قبل دارد و آن این است که امروز بازار مراسم و تجلیل از معلم گرم است. مسئولان در همایشهای مختلف از اهمیت کار معلمی میگویند و البته وعدههایی هم برای بهبود شرایط زندگی کاری و شخصی شان. این بار اما در روز معلم روزنامه ایران از تعدادی از فعالان صنفی معلمان خواسته تا آنها مطالبات اصلی شان را بازگو کنند.
حقوق پایین آموزگاران ایران
مهدی بهلولی
آموزگار و کنشگر صنفی
چندی پیش گزارشی میخواندم از زندگی یک آموزگار آفریقایی که شش سال با عشق و علاقه، انگلیسی درس داده بود و به خاطر ایثار و پایبندی به کار، در منطقه او را بهعنوان یکی از بهترین دبیران میشناختند. اما در سال 2015، به یک باره، آموزشگری را رها کرده و رفته بود سراغ کشاورزی. در پاسخ به علت تغییر کارش گفته بود: «من تدریس را دوست دارم اما نیاز به یک زندگی خوب هم دارم.» کنجکاو شدم ببینم میانگین حقوق یک آموزگار در قاره آفریقا چقدر است؟ اوگاندا را نوشته بودند حدود چهار هزار و 300 دلار، غنا هفت هزارو 300 دلار و مصر شش هزار و 600 دلار در سال. آموزگاران آفریقایی در سنجش با کشوری همچون سوئیس که به طور میانگین حدود 77 هزار دلار یا در آلمان که حدود 65 هزار دلار در سال به معلمان خود حقوق میدهد، دریافتی کمتری دارند. اما موضوع وقتی جالب میشود که میانگین حقوق آموزگاران کشورهای آفریقایی را با میانگین حقوق آموزگاران ایرانی بسنجیم. اگر میانگین حقوق آموزگاران ایران در حال حاضر حدود 2میلیون و پانصد تا 3 میلیون تومان در ماه باشد با دلار 10 هزار تومانی، میشود عددی بین سه هزار تا سه هزار و 600 دلار در سال. این رقم به طور چشمگیری از حقوق آموزگاران مصر، غنا و اوگاندا و برخی دیگر از کشورهای آفریقایی کمتر است! البته در جهان وقتی میخواهند حقوق آموزگاران را با هم بسنجند بحث سرانه تولید ناخالص داخلی را هم به میان میآورند که به آسانی میشود نشان داد که در آن صورت هم، باز با وضعیتی خیلی امیدوارکننده روبهرو نیستیم. در اینجا مایلم به یکی از گزارشهای یونسکو اشاره کنم. بر طبق یافتههای پژوهشی منتشر شده یونسکو در سال 2014، هنگامی که آموزگاران از همه نوع حمایت مورد نیازی برخوردار باشند کیفیت آموزش، بهبود پیدا میکند. در گزارش آمده که منظور از همه نوع حمایت یعنی درآمد آموزگاران و مشوقها برای تشویق آنها که در آموزش و پرورش بمانند. جالب این است که در ایران، آموزگاران برخلاف بسیاری دیگر از کارکنان دولت، از هیچ گونه مشوق و مزایا و پاداشی هم برخوردار نیستند. روی هم رفته میتوان گفت که مهمترین خواسته صنفی فرهنگیان ایران، بهبود وضعیت معیشتی خودشان است. هماکنون حقوق بیشتر آموزگاران، به هیچ رو کفاف یک زندگی معمولی و شرافتمندانه را نمیدهد و آنها ناگزیرند برای گذران زندگی خود، به شغلهای دوم و سوم رو بیاورند. این در حالی است که افزایش حقوق آموزگاران، باید به اصطلاح در قلب بهسازیهای آموزشی باشد.
چرا معلمان تنبیه میکنند؟
محمد رضاخواه
آموزگار
از ابتدای سال تحصیلی تا حالا که به پایان این سال نزدیک شدهایم بارها و بارها خبرهایی درباره تنبیه دانشآموزان منتشر شده است.اما همین تنبیه هم تعریفی دارد که عبارت است از اعمال محرک آزاردهنده به دنبال یک رفتار نامطلوب برای کاهش احتمالی آن رفتار نامطلوب یا از بین بردن آن. پرسشی که مطرح میشود این است که آیا تنبیه اثر درازمدتی دارد و میتواند در فرد تنبیه شونده اثر تربیتی درازمدتی داشته باشد؟ طبق نظریه اسکینر، تنبیه نمایشی از یک تقویتکننده منفی (یک محرک بیزارکننده) یا دور شدن از یک تقویتکننده مثبت است. «بنابراین مهمترین اثر تنبیه، ایجاد شرایط بیزارکنندهای است که از آن احتراز میشود.» اسکینر در ادامه میگوید؛ تنبیه نمیتواند رفتار را برای همیشه اصلاح و از بین ببرد، «اگر از تنبیه بهطور مکرر خودداری شود، تقویتکننده شرطی منفی خاموش میشود. در این صورت رفتار ناسازگار کمکم تقویتشده و رفتار تنبیهشده مجدداً پدیدار میشود. اگر تنبیه قطع شود، رفتار موردنظر ممکن است با نیروی تمام ظاهر شود. بنابراین تنبیه نهتنها یک محرک آزاردهنده است بلکه اثر تربیتی ندارد و با قطع آن رفتار متنبه مجدداً بازمیگردد. با این شرایط باید پرسیده شود که چرا معلمان در کلاسهای درس به سراغ اعمال یک محرک آزاردهنده میروند که اثر کوتاهمدت یا لحظهای دارد و از طرفی هزینههای آن نیز برای معلم ممکن است زیاد باشد؟ آیا تنبیهی که ممکن است باعث شکایت اولیای مدرسه و دانشآموز از وی شود و پای او را به اداره و دادگاه بکشد چه سودی برای وی دارد؟ چرا درس خواندن یا نخواندن، یادگیری رفتارهای اجتماعی و ترک برخی ناهنجاریهای رفتاری دانشآموزان برای یک معلم اینقدر مهم است درحالی که در پیشرفت شغلی او این یادگیریها نقش چندانی ندارد و با وجود این بیاهمیتی، معلم برای متنبه کردن دانشآموزان یا وادار کردن وی به رفتار مناسب به تنبیهی روی میآورد که برایش ممکن است اینقدر هزینه داشته باشد و از نظر اجتماعی وی محکوم شود یا شأن و منزلت معلم پایین آید یا معلم چه راهحلهای شدنی به غیراز تنبیه در اختیار دارد که میتواند جایگزین آن کند؟ به نظرم چنین پرسشهایی را مسئولان آموزش و پرورش باید پاسخ دهند و دستگاههای پژوهشی این نهاد پروژههایی را با این عنوان تعریف کنند و بهجای اینکه صرفاً تنبیه را محکوم یا معلمان را تهدید به برخورد در صورت تنبیه دانشآموزان کنند به شناسایی ریشههای وجود چنین مشکلی بپردازند و به جای پاسخهای کلیشهای که همه افراد پاسخها را میدانند به شناسایی علل وقوع، راهحلها با توجه به شرایط موجود و حل اساسی این مسأله بپردازند.
نقش اندک معلمان در سیاستگذاریهای خرد و کلان
محمدرضا نیکنژاد
آموزگار
اگرچه اعتراضهای صنفی معلمان بیشتر بر خواستههای معیشتی آنان تمرکز دارد، اما مشکلات معیشتی بخشی از دهها خواسته آنان است. ساختار مدیریتی از بالا به پایین و بخشنامهای، فضاهای آموزشی دور از روشهای نوین آموزشی، کمبود شدید درونمایههای آموزشی متناسب با زندگی در جهان امروز، تراکم بیش از اندازه کلاسها در مدرسههای شهری و فشار بیش از حد و غیرحرفهای بر معلمان، توجه افراطی به نمره و معدل و فشار مدیران بالادستی به مدرسهها و معلمان برای افزایش درصد قبولیهای غیر واقعی، افزایش شکاف طبقاتی در گستره آموزش و سست شدن پایههای آموزش رایگان از دیگر خواستههای صنفی هستند که کمتر به چشم میآیند. یکی از خواستههای صنفی- آموزشی معلمان افزایش نقششان در سیاستگذاریهای خرد و کلان در گستره آموزش است. معلمان بهعنوان نیروهای حرفهای، چه به لحاظ آکادمیک و چه از نظر تجربی، خواستار تأثیرگذاری بیشتر بر سیاستگذاریهای آموزشیاند. بسیاری از معلمان بر این باورند که بسیاری از مدیران میانی و ارشد آموزشی تجربه تدریس در مدرسه و کلاس را ندارند و از اینرو نمیتوانند گرفتاریهای واقعی در مدرسهها را شناسایی کرده و برای بهسازی آنها برنامهریزی کنند. این گلایه چه درست باشد و چه نادرست، نتیجهاش فاصله آشکار و آسیبزا میان دیدگاههای مدیران و نیروهای آموزشی درون مدرسههاست. شکی نیست که نمیتوان از مدیری که تجربه کلاسهای 40- 30 دانشآموزی را ندارد انتظار داشت که در برابر تعدیل نیرو که پیامدش افزایش دانشآموزان کلاس است بایستد. از مدیری که نمیداند کنترل کلاسهای 40 تا 50 نفره یعنی چه، نمیتوان انتظار داشت که درک کند که یکی از مهمترین مانعهای جدی ارزشیابی توصیفی، شمار دانشآموزان کلاس است. از مدیری که تجربه بحرانهای بلوغ دانشآموزان و فشارهای وارد بر آنان را ندارد نمیتوان انتظار داشت در برابر 90 دقیقهای کردن ساعتهای آموزشی با کمترین امکانات و فضاهای تفریحی- ورزشی در مدرسه مقاومت کند.
در سالهای گذشته و برای جبران کمبود معلم، مدیران و معاونان مدرسه موظف شدهاند چند ساعتی به کلاس بروند؛ از نقدهای وارد بر این کار میگذریم، اما بد نیست که این طرح برای معاونان ارشد و میانی سامانه آموزشی نیز اجرایی شود تا از این رهگذر شاهد رؤیاپردازیهایی به نام سیاستگذاری در نهاد آموزشی نباشیم. از دیگر سو برای برخورداری از آموزشی مؤثر میتوان از شبکههای گسترده شوراهای دبیران کمک گرفته و برنامهها و سیاستهای میان و بلندمدت آموزشی را به گفتوگوی مشترک میان معلمان و مدیران میانی و ارشد تبدیل کرد. تا از این رهگذار، برنامهها و سیاستهای آموزشی هر چه بیشتر چکش خورده و گرهگشای دشواریهای کلاس و مدرسه باشند؛ و نه سنگ بزرگی برای نزدن! یا مانع بزرگتری برای آموزش.
یادی از سه معلم پر آوازه
امیرعباس میرزاخانی
کارشناس آموزشی
یازدهم و دوازدهم اردیبهشت ماه یادآور سه حادثه مهم تاریخی درخصوص سه معلم در دوره معاصر است که بهمناسبت هفته معلم و دراین مختصر سعی میکنم یادی از این سه عزیز داشته باشم.
1-اولین حادثه در دوازدهم اردیبهشت ماه سال 1340 رخ داد، دراین روز معلمان در تجمع اعتراضی به لایحه اِشِل حقوقشان در دولت شریف امامی و همچنین بازداشت محمد درخشش رئیس باشگاه مهرگان در میدان بهارستان واکنش نشان دادند، مأموران ابتدا سعی کردند که با ماشین آب پاش این مجمع را بر هم بزنند ولی هنگامی که با ایستادگی معلمان و سردادن شعارهایی علیه دولت مواجه شدند به سمت جمعیت معلمان شلیک کردند که دراین حادثه ابوالحسن خانعلی معلم جوان 29 ساله بر اثر شلیک گلوله مستقیم ناصر شهرستانی رئیس کلانتری بهارستان به قتل رسید و 4 نفر دیگر از معلمان مجروح شدند، نتیجه این مقاومت و البته رخداد این واقعه تلخ باعث شد تا دولت وقت دست به اصلاحاتی در سیستم حقوق و مزایای معلمان بزنند و به نقطه عطفی در تاریخ مبارزات سیاسی پس از کودتای سیاه 28 مرداد سال 1332 تبدیل شد.
2- هجده سال پس از قتل ابوالحسن خانعلی یعنی در دوازدهم اردیبهشت ماه سال 1358، ترور آیتالله مرتضی مطهری نظریهپرداز انقلاب اسلامی، استاد دانشکده الهیات دانشگاه تهران وعضو شورای انقلاب اسلامی توسط گروهک فرقان است. شهادت استاد مطهری در پی این مورد عاملی شد که این روز که دست بر قضا دقیقاً مصادف با قتل شهادتگونه ابوالحسن خانعلی در پی دفاع از حقوق صنفی معلمان معترض در آن رژیم بود در تقویم جمهوری اسلامی ایران به نام «روز معلم» ماندگار و ثبت شود.
3- یازدهم اردیبهشت ماه سال 1389 سالروز درگذشت بزرگ مردی از ایل قشقایی؛ بنیانگذار آموزش و پرورش عشایری، محمدبهمن بیگی است، معلمی که کار خود را با عشق به مردم و خدمت خالصانه و مخلصانه به جامعه عشایری بهرغم همه کژتابیها و ناملایمتها آغاز کرد. او خان زادهای بود که در همان زمان براساس شرایط خانوادگیاش میتوانست به مدارج والای دولتی دست پیدا کند، اما عطای پستهای دولتی را به لقای خدمت به هموطنانش بخشید و حاصل زحماتش در 30 سال خدمترسانی به جامعه ایلیاتی، تأسیس چند هزار مدرسه و باسوادکردن پانصدهزار کودک عشایری بود و ثابت کرد که راه رسیدن به قلّههای ترقی و توسعه کشور در توجه خود مردم و مسئولان به مسائل آموزش و پرورش خلاصه میشود.
این روز در کنار یادبود این سه آموزگار پرآوازه، تجلیل از همه معلمانی است که با قلم، اندیشه و اقدامات مؤثر و مفید خود در عرصه هدایت و راهبری توانستند بذر امید، آگاهی و روشنگری را در دل متعلمین جامعه بکارند.
نظام آموزشی را به روز کنیم
عادل برکم
آموزگار
انتظار اساسی از نظام آموزشی تبدیل انسان خام (فاقد بینش، مهارت و آمادگی برای زیستن) به یک انسان آماده برای زیستن است، هرچه این انسان آمادهتر برای زیستن در جامعه تربیت شده باشد، این نظام کیفیتر است و چنانچه فرصت شکوفایی و آموزش دیدن برای همگان و برابر مهیا شود جامعه شکوفاتر خواهد بود. روند تغییرات و تحولات در حوزههای مختلف و تأثیر آن بر اقتصاد و توسعه کشورها همسو کردن نظام آموزشی با این تحولات را حیاتی کرده است؛ امروزه نظام آموزشی موفقتر است که نه تنها نیازهای امروز را بشناسد که متناسب با شرایط و نیازهای آینده آموزش دهد. اما آنچه در نظام آموزشی کشور دیده میشود این است که نظام آموزشی ما فاقد آیندهنگری و روزآمدی است و هیچ برنامهای برای این موضوعات هم ندارد. مثلاً یکی از این موارد آموزش فناوری اطلاعات و علوم رایانه است که بیش از 10 درصد کشورهای مختلف بنا به اهمیت علوم رایانه و فناوری اطلاعات آموزش این مباحث را در سطوح مختلف مدارس دنبال میکنند، امریکا، انگلیس، آلمان و امارات از کشورهای پیشرو در این زمینه هستند؛ حتی چین در حال برنامهریزی برای آموزش هوش مصنوعی بهعنوان یک فناوری مؤثر در آینده از ابتدایی تا دبیرستان بوده و بهتازگی آموزش هوش مصنوعی را در مقطع دبیرستان آغاز کرده است. در حالی که برنامهریزان درسی استرالیا در تلاش برای گسترش آموزش برنامهنویسی در مدارس این کشورند به نحوی که اولین تجربه کدنویسی دانشآموزان استرالیایی در سن 3 سالگی باشد، متأسفانه وزارت آموزش و پرورش در حرکتی معکوس با دنیا تنها درس آموزش رایانه و برنامهنویسی در سال سوم دبیرستان را حذف کرده است! تا این داغ روزآمدی هم بر دل بماند و تازهتر شود.این روزآمدی و توجه به نیازهای امروز و فردا در آموزشهای فنی بیشتر خودنمایی میکند. فلسفه وجودی آموزشهای فنی و حرفهای تأمین نیروی انسانی ماهر و ورود سریعتر افراد به بازارکار است، تجربه بسیاری از کشورها نظیر آلمان، استرالیا و کره جنوبی نشان میدهد یکی از نسخههای شفابخش برای کشور در رهایی از بیکاری، تورم، اقتصاد خامفروشی و رسیدن به شاخصهای توسعه توجه ویژه به آموزشهای فنی وحرفهای است که مورد تأکید برنامه پنجم و ششم توسعه نیز بوده است. اما نظام آموزش فنی وحرفهای کشور امروز بنا به مشکلات متعدد در ابعاد مختلف نمیتواند به رسالت خود در تأمین نیروی ماهر و مورد نیاز صنعت برسد؛ مشکلاتی همچون ضعف محتوایی، کمبود نیروی انسانی، کمبود شدید امکانات و... باعث شده تنها دغدغه رفع نیازهای حداقلی باشد و ارتباط با صنعت و جامعه و آیندهنگری در سیاستگذاری آموزشهای فنی وحرفهای تنها در حد رؤیا باشد. همانگونه که دوراندیشی نشان از ذکاوت فرد دارد نظام آموزشی زبده آیندهنگر است، امروز نظام آموزشی نه تنها باید «به روز» باشد که باید «برای فردا» باشد، چراکه نظام آموزش و پرورش بهعنوان منبع تأمین نیروی انسانی در فاصله10 سال، باید آیندهنگرانه نیازها و شرایط آینده را تحلیل کند و مطابق آن برنامهریزی لازم را انجام دهد.
روزآمدی و ارتباط با صنعت دو اصل مهم نظام آموزش فنی بوده و بهرهگیری از تجارب کشورهای موفق در این زمینه بسیار حائز اهمیت است، همچنین اصلاح و اجرای «طرح آموزش همراه با تولید» و مجوز دادن هنرآموزان برای ورود به صنعت دو راهکار مؤثر برای نزدیکتر شدن نظام آموزشی به صنعت و استفاده از نخبگان و کارشناسان و تمرکززدایی در تدوین برنامه و کتب درسی برای روزآمد شدن آموزشهای فنی پیشنهاد میشود. اما قدم اول مطالبه همگانی ما برای تربیت نسل ماهر، خلاق و فناور هست.
معلمان محور توسعه کشور
رضا کاویان
آموزگار
1- جامعه ایران یک جامعه درحالگذار به دموکراسی، پویا و رو به رشد و توسعه است و در این میان گروههای اجتماعی مانند هنرمندان سینما و تلویزیون، بازیکنان ورزشی، استادان و دانشگاهها، کارگران، سیاستمداران، پزشکان، بازاریان، معلمان و فرهنگیان دارای قدرت تأثیرگذاری بیشتری در مقایسه با دیگر گروهها را دارد. در میان گروههای اجتماعی، معلمان با صبغه شرکت در نهادهای اجتماعی و مردم نهاد (NGo) احزاب و تشکلهای صنفی و همچنین قدرت تأثیرگذاری که به سبب نقش هدایت و راهبری در ساماندهی و نقش دهی به افراد جامعه در فرآیند توسعه اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی کشور، بدرستی براساس پیمایشهای علمی کشور بهعنوان گروه مرجع نسبت به دیگران گروههای دیگر شناخته شده است.
2- معلم در جامعه و میزان تأثیرگذاری معلم بر دانشآموزان و دیگر اقشارجامعه سبب شده تا دارای جایگاه ویژه و والایی در بین جامعه باشد و این امر نشان میدهد که معلمان در ورای تحولات اجتماعی در حوزه توسعه آموزش عالی و اقتصادی و همچنین رشد روزافزون فناوریهای نوین بر بسترفضای مجازی و شبکههای اجتماعی توانسته است گوی سبقت را از دیگر رقبای خود برباید و دراین میان دولت و مجموعه نظام باید به تأمین خواستههای بحق این گروه مرجع پاسخگو باشد.
3- وزارت آموزش و پرورش در دولت تدبیر و امید با اتکای به نقش مرجعیت اجتماعی معلمان در فرآیند توسعه همه جانبه کشور به برگزاری دو انتخابات پرشور و گسترده با محوریت بیش از یک میلیون معلم و صدها دانشجو معلم دانشگاههای وابسته به وزارت آموزش و پرورش برای تعیین دو عضو هیأت امنا و یک بازرس صندوق ذخیره فرهنگیان و همچنین تعیین سه عضو ناظر در شورای عالی آموزش و پرورش، گام مهمی در نهادینهسازی فرهنگ مشارکت معلمان برداشته است که مرحله نهایی انتخابات سه عضو ناظر در شورای عالی درهمین هفته و با مشارکت برگزیدگان استانی به سرانجام میرسد. طرفه آنکه انتخاب این اعضا در سنوات گذشته توسط وزیر انجام میشد و این حق قانونی با هدف مشارکت معلمان در نظام تصمیمگیری به صورت آرای مستقیم معلمان تعیین میشود.
برگزاری این دو انتخابات سرآغاز تحول در مشارکت معلمان در فرآیند تصمیمگیری و تصمیم سازیهای وزارت آموزش و پرورش است و چنانچه این فرصت ایجادشده با مشارکت و همدلی همه معلمان همراه شود، میتواند منشأ تحول در نظام آموزشی کشور و به تبع آن توسعه همه جانبه در کشور باشد.
4-مشکلات این وزارتخانه مربوط به امسال یا سال گذشته نیست بلکه مشکلات انباشته شده در دهههای گذشته است. با این حال هر گونه تحول در آموزش و پرورش حوصله و صبری میخواهد و شتابزدگی در آموزش و پرورش جواب نمیدهد. مسئولان آموزش و پرورش تجربیات مختلفی در این وزارتخانه داشتند. اما باید بگویم بهعنوان کسی که اندک تجربه در آموزش و پرورش دارد این دستگاه به سر منزل مقصود نخواهد رسید مگر آنکه جرأت و جسارت طرحهای تحولی منطبق با سند تحول در این وزارتخانه اجرایی شود. موضوعی که هماکنون محمد بطحایی وزیر فعلی آموزش و پرورش در حال پیگیری آن است. مثلاً بحث حذف آزمونها، حذف کتابهای کمک آموزشی در دوره ابتدایی و انتخاب مدیران که وزیر به مدارس واگذار کرد. شما توجه کنید در 30 سال گذشته فقط درباره انعطاف برنامه درسی صحبت میکردیم ما هماکنون این موضوع را در وزارت آموزش و پرورش اجرایی کردیم. مسئولان وزارت آموزش و پرورش موضوع مدرسه محوری را که سالهای سال فقط درباره آن حرف زده میشد اجرایی کردند.
سایت شعار سال، با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از روزنامه ایران ، تاریخ انتشار 11اردیبهشت 98، کد خبر: 509720، www.iran-newspaper.com