شعار سال: «حاج قاسم سلیمانی» یا «ژنرال قاسم سلیمانی» مغز متفکر خاورمیانه و مبارز نخبه ای است که مانند شمشیر آبدیدهای در عرصه جنگ و جهاد و اصول نظامی درس آموخته و صیقل خورده است. مردی که به یکباره به کابوس استکبار خونخوار جهانی یعنی آمریکا، اسرائیل و صهیونیست و سردمداران نالایقش چون نتانیاهو و ترامپ مبدل می شود. یک مرد، کابوس یک دولت می شود.
آمریکا همان ویروس تنش زایی است که تمامی کشورهای منطقه را مسموم و آلوده می کند. برای مقابله با این ویروس آلوده باید تدابیری اتخاذ شود؛ که اگر خارج از این حالت با این ویروس مقابله شود نه تنها نابود نمی شود بلکه گسترده تر نیز خواهد شد و در نهایت موجب بیماری منطقهای و فراتر از آن «بیماری جهانی» خواهد شد.
همزمان با نزدیک شدن به سالگرد شهادت سردار قاسم سلیمانی، نشریه بین المللی «جبهه واحد» دانشگاه شیراز مصاحبه اختصاصی با سه تن از شخصیتهای سیاسی، نظامی و امنیتی آمریکا از جمله «جی. مایکل اسپرینگمن» رئیس سابق اداره ویزای آمریکا (در دولت ریگان و بوش پدر) در جده و مولف کتاب معروف «ویزا برای القائده»، «مایکل مالوف» کارشناس سابق سیاستهای پنتاگون و «کولین راولی» افسر سابق FBI و کارشناس مسائل امنیتی، درخصوص شرایط غرب آسیا داشته است که در ادامه میخوانید.
سوال: کشورهای منطقه چگونه میتوانند در خروج آمریکا از منطقه نقش داشته باشند؟
«جی. مایکل اسپرینگمن»: اول اینکه به استثنای ایران هیچ رقابت نظامی برای ایالات متحده وجود ندارد. دوم اینکه کشورهای در منطقه، مانند اردن، از حضور آمریکاییها در منطقه نفع میبرند. ایالات متحده برای این دولتها، مقدار زیادی پول و کمکهای دیگر فراهم می کند.
به هر حال، کاری که منطقه میتوانند بکند این است که برای آمریکاییهایی که تا پیش از این در منطقه بودند، ماندن را خیلی سخت کنند. بلوکه یا کند کردن تأمین کالا و خدمات برای نیروهای آمریکایی، متوقف کردن یا به تأخیر انداختن صدور روادید به آمریکایی ها، رسانهای کردن اخبار منفی در خصوص اشغالگری آمریکایی، ورود به حملات تک تیراندازی به سربازان و نیروهای آمریکایی که غیرقانونی این کشورها را اشغال کردهاند. با مرگهای مرموز و مبهم، با عدم سرزنش هیچکس، با حملات غیرمنظم که در آن نشود جایی که آن را طراحی کرده پیدا کرد، نهایتا مردم آمریکا که علاقهای به ریختن خون خود ندارند از سیاستمداران خود بخواهند فرزندانشان را به خانه برگردانند.
ایالات متحده به شدت از امپراطوری خود سود میبرد. چگونه اینکار را انجام میدهد؟ از طریق کنترل سیاسی این کشورها بواسطه ارتش خود، از طریق کمکهایش به اقتصادهای محلی، از طریق ادعای «آوردن دموکراسی و رشد اقتصادی به منطقه».
مایکل مالوف: از آمریکا در سوریه دعوت نشده بود و همین منجر شد که ایالات متحده تبدیل به یک قدرت اشغالگر شود. آمریکا دلایل راهبردی برای حضور در آنجا را دارد تا روابطش با کردهای شمال شرق سوریه را حفظ کند؛ تلاشی بیهوده برای بستن راه ایران جهت عدم دسترسی به مدیترانه، سوریه و لبنان و مهمتر از این موارد برای حفظ کنترل بر نفت سوریه با استفاده از درآمدهای دلاری که نهایتا به پرداخت قرضهای آمریکا و تأمین هزینه یک ماجراجویی نظامی جدید منجر شود، دارد.
همین شرایط در عراق نیز هست. ایالات متحده به همین دلایل در عراق به دنبال دسترسی به نفت عراق بود. در این خصوص هرچند یک قانون غیرالزامآور توسط پارلمانی که در اختیار شیعیان است برای خروج آمریکا تصویب شد، اما ایالات متحده از آشفتگی سیاسی در رهبریت داخلی عراق سود برد. تنها مسیر برای مجبور کردن آمریکا به خروج از طریق درخواست الزامآوری است که نخست وزیر عراق قانونی که مجلس اخیرا گذرانده بود امضا کند. به هر حال دو مشکل در اینصورت وجود دارد: نخست وزیر جدید شاید چنین قانونی را تصویب نکند چراکه به حمایت از آمریکا تمایل دارد؛ و حتی اگر دستور دهد که ایالات متحده خارج شود، آمریکا اینکار را به دلیل درآمدهای حاصله از نفت نخواهد کرد؛ اگر حشدالشعبی تلاش کند که آمریکا را بیرون براند، با سنیها متحده شده ایالات متحده را عقب خواهند راند؛ لذا آنها (آمریکاییها) به عنوان نیروی اشغالگر شناخته خواهند شد.
احتمالا ایالات متحده حضور خود در افغانستان را حفظ خواهد کرد چراکه نیروهای آمریکا و ناتو آنجا را ترک کردهاند. چگونه؟ به احتمال زیاد به همراه پیمانکاران ارتش سری که با قبایل و عشایر متحد شده و در رقابت با طالبان، القاعده و داعش هستند. آمریکا همچنین خواهد خواست که از طالبان، داعش نیز مراقبت کند؛ بنابراین شاید ایالات متحده نیروهای خود را با حقه بازی در اطراف پراکنده کند، اما در کل ترک نخواهد کرد. همچنین ویروس (کرونا) شاید آمریکا را برای تلافی و مانع ایجاد کردن برای ابتکار «راه ابریشم جدید» چین در منطقه نگه دارد.
«کولین راولی»: بر این باورم که ایالات متحده در تلاش است (و از مدتی پیش در تلاش بوده) تا اشغالگریهای نظامی خود در افغانستان، عراق، سوریه و دیگر مناطق خاورمیانه را کاهش دهد تا بتواند بر روی «جنگ بزرگ» با روسیه و چین متمرکز شود، ولی قطعا ایالات متحده علیرغم هر نوع عقب نشینی هنوز به دنبال حفظ کنترل «صلح آمریکایی» است.
پکس امریکانا (انگلیسی:Pax Americana) مدلسازی شده بر اساس (پاکس رومانا) لفظی است در خصوص مفهوم صلح نسبی در نیمکره غربی و بعدتر در جهان در نتیجه برتری قدرت ایالات متحده آمریکا که از میانه قرن بیستم شروع شده و تاکنون ادامه دارد. با این که کاربرد اصلی این لفظ در نیمه دوم قرن بیستم بوده، این لفظ در ادوار و معانی گوناگون به کار رفته است؛ مثلاً در دوره پس از جنگ داخلی آمریکا در آمریکای شمالی و به طور منطقهای در قاره آمریکا در ابتدای قرن بیستم.
سوال: این روزها تحرکات آمریکا در عراق زیاد شده است و از طرفی نیروهای مقاومت عراق نسبت به این تحرکات موضع گیری شدیدی داشته اند. به نظر شما این رویارویی به چه سرانجامی دچار خواهد شد و هدف اصلی آمریکا در این اقدامات چیست؟ آیا این تحرکات برای تثبیت حضور آ نها در منطقه است؟
«جی. مایکل اسپرینگمن»: تقابل در عراق ادامه خواهد داشت مگر اینکه عراقیها بتوانند راهی پیدا کنند تا به ایالات متحده جهت اتمام اشغالگری آن در کشورشان فشار آورند.
یک قانون الزام آور برای خروج آمریکایی ها، نقطه شروع خواهد بود. مرحله بعدی میتواند تغییر اساسی در وضعیت توافقات نیروها و باطل کردن آن (توافق) باشد. (باید) آمریکاییها مشمول قانون عراق شوند و اگر این حرکت جواب نداد، باید حملات تک تیراندازی به نیروها و نهادهای آمریکایی در عراق را افزایش داد.
هدف آمریکا کنترل عراق، به عنوان بخشی از امپراطوری آمریکا و استفاده از آن به عنوان صحنه سازی هر نوع حملاتی علیه ایران است. عراق همچنین برای نظارت بر فعالیتهای ایران موقعیت ایده آلی دارد. آمریکا به دنبال این است که از طریق کنترل دولت و کشور عراق صادرات نفت، گاز و برق ایران را تعلیق و بدین ترتیب به اقتصاد ایران ضربه بزند.
مایکل مالوف: ایالات متحده به حشدالشعبی به عنوان نیروی نیابتی ایران نگاه میکند و اگر به نیروهای آمریکا حمله شود، آمریکاییها به آنها حمله خواهند کرد. اگر حشدالشعبی با این فکر که ایالات متحده را از عراق بیرون خواهند راند حملاتش را تشدید کند، امکان دارد که ایالات متحده مستقیم علیه ایران اقدام کند.
«کولین راولی»: مقاومت علیه اشغالگری ایالات متحده در کشورهای خاورمیانه قابل توجه و معنیدار است و شیوع ویروس کرونا نیز موجب عقبن شینی ارتش آمریکا میشود. من فکر نمیکنم قتل(شهادت) فرماندهان عراقی و ایرانی (شهید سلیمانی و شهید ابومهندس) و بمباران پایگاههای گروههای شبه نظامی عراق توسط ترامپ با نیت تحریک این مقاومت صورت گرفت. بر این باورم که مشاورین جنگ طلب او مانند ترامپ، پمپئو و اسپر و دیگران او را تحت کنترل دارند و توانستند او را متقاعد کنند که این فعالیتهای تحریک برانگیز به تقویت مواضع نظامی آمریکا در منطقه کمک میکند.
سوال: نقش و جدیت جمهوری اسلامی ایران را در مقابله با آمریکا تا چه اندازه مهم میدانید؟
«جی. مایکل اسپرینگمن»: نقش ایران در تقابلات منطقهای با ایالات متحده حمایت و حفاظت از کشورهایی است که در مخالفت با اشغالگری آمریکا و کنترل منطقه توسط آن ید طولایی دارند. ایران میتواند این کار را از طریق مشاوره، حمایت سیاسی و در صورت ضرورت، از طریق حمایت نظامی مثلا در سوریه امروزی انجام دهد.
مایکل مالوف: ایران نفوذ تاریخی فوقالعادهای در عراق دارد و با وجود نفوذ جدی نومحافظهگران داخل دولت ترامپ من نمیتوانم این امکان را رد کنم که ایالات متحده بخواهد حضورش در عراق را تحمیل کند تا برای تقابل مستقیم با ایران فورا وارد عمل شود.
با این حال ایران میتواند از نفوذش جهت تشویق حشدالشعبی برای عدم تقابل با ارتش آمریکا بهره ببرد، در حالیکه به آرامی دیپلماسی اقتصادی و سیاسی را در قبال چین، روسیه و ترکیه و بسیاری از کشورهای اروپایی ادامه میدهد تا برای نقش تعیین کنندهای در برای خود در طرح راه ابریشم جدید داشته باشد که به اهداف ژئوپلیتیکی و اقتصادی رسیده و یک نظم جایگزین جهانی را ایجاد کننده که طرح راه ابریشم به دنبالش هست.
هدف مستقل شدن از تسلط سیستم مالی غرب و وابستگی به دلار آمریکا به عنوان واحد پولی جهانی است. ضمنا ایران شرایط را جهت بهبود بخشیدن روابط اقتصادی و سیاسی با بازیگران منطقه و دیگر کشورهای مرتبط با طرح راه ابریشم پیش برد، که در حال حاضر ۱۳۶ کشور را در برمیگیرد. عددی که در یکی دو سال آینده میتواند به ۱۶۰هم برسد.
«کولین راولی»: تا حالا به نظر میرسد که رهبران ایران در پاسخ خود نه فقط به حملات نظامی آمریکا بلکه به تحریمهای ناگوار اقتصادی خیلی خودنگهدار (و فکر میکنم عاقل) بودهاند و جوری واکنش ندادهاند که بهانهی بیشتری برای حملات ناگهانی آمریکا ایجاد شود. با اینکه دولت ترامپ غالبا تهدیدهای جنجالی انجام میدهد، فکر میکنم، شاید ایجاد حادثهای در حد اتفاق «خلیج تونکین» و نه بیشتر توسط ایالات متحده امکانپذیر باشد، اما سخت خواهد بود که به بهانهای جنگ وسیعی را آغاز کند. به هر حال با توجه به برنامهها و تمرینهای جنگ طلبانی که مسئولیت دستگاه نظامی آمریکا و بمبهای هسته «کاربردیتر» آن را بر عهده دارند وضعیت به شدت خطرناک است.
سوال: حضور امریکا چه تاثیری بر کنشگری اسرائیل در منطقه دارد و آیا خروج آمریکا تغییری در قدرت اسرائیل ایجاد میکند؟
«جی. مایکل اسپرینگمن»: حضور آمریکا در منطقه موجودیت آپارتایدی را جسور کرده و آن را قادر میسازد تا به لبنان و سوریه حمله و وارد عملیاتهای ترور در ایران شود. نیروهایی آمریکای در حال خروج (از منطقه) بودند و بر این باورم که این در آینده نزدیک اتفاق نخواهد افتاد. اسرائیل مجبور خواهد شد تا جنگها و حملات مکرر آشکار و پنهانیاش علیه کشورهای منطقه را پایان دهد که این شامل خاتمه دادن به تلاشهایش برای براندازی و بی ثبات کردن منطقه است.
مایکل مالوف: تا زمانیکه ایالات متحده در منطقه باقی بماند، «اسرائیل» جسور خواهد بود. با این حال، آشفتگی سیاسی داخلیاش اسرائیل را مجبور میکند که به داخل خود نگاه کند تا اینکه به دنبال ماجراجویی در منطقه باشد. به هر حال همانطور که تاریخ نشان داده است و (اخیرا هم) شاهد تحولی در پاسخهای اسرائیل به عربستان سعودی بودیم، (اسرائیل) به تکیه به ارتش آمریکا برای مبارزات و نبردهای خود ادامه خواهد داد.
اما حتی سعودیها هم با توجه به چالشهای سیاسی و اقتصادی داخلی و پتانسیل کودتا علیه حکومت متوجه محدودیتهای نظامی خود شدهاند؛ کودتایی که در صورت رخ دادن سطح دیگری از بیثباتی نه فقط در داخل سلطنت (سعودی) بلکه در داخل (سازمان) همکاری کشورهای خلیج (فارس) ایجاد خواهد کرد؛ و با القاعده و داعش که در کمین هستند در صورتیکه چنین اتفاقی بیفتد.
«کولین راولی»: فکر میکنم اسرائیل به تحریک و هل دادن فعالیتهای نظامی آمریکا در خاورمیانه ادامه میدهد و به طور مشخص با کاهش نیروهای آمریکا مخالفت میکند. اسرائیل از ایالات متحده برای مقاصد خود بویژه هدف قرار دادن ایران که اسرائیلیها ظاهرا به عنوان بزرگترین قدرت منطقهای تهدیدکننده به آن مینگرند، استفاده خواهد کرد.
شعار سال، با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از خبرنامه دانشجویان ایران، تاریخ انتشار: 11 دی ۱۳۹۹، کد خبر:380941، iusnews.ir